چهارشنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۸۸

ملت و پیوندهای ملی

نکته ای در یک برنامه تلویزیونی، همچنین نکات و اشارات متعددی در مطالب و مقالات، در کنار نوعی ناروشنی برای خود نویسنده این مطلب، انگیزه و بهانه تهیه این یادداشت کوتاه گشته است.
----------------

ملت و پیوندهای ملی

اکبر تک دهقان
18 شهریور 1388- 9 سپتامبر 2009
1- ایران در اواخر دوران سلطه گری سلسله قاجار( اواخر قرن نوزدهم)، در نتیجه رشد اشکال مدرن تولید و مبادله، تأثیرگیری از تحولات اقتصادی- سیاسی بین المللی، بکمک روشنگری بخش آگاه جامعه، و در انتها، تحول سیاسی قدرتمند انقلاب مشروطیت، به یک کشورمدرن بمفهوم بورژوایی تبدیل شد. تبدیل جامعه از " ممالک محروسه قاجار" و " قلمرو پادشاهان" به یک کشور، در همان حال، تبدیل عضو نیمه برده و رعیت این جامعه، به انسانهای جدید، یعنی شهروندان است. توده شهروندان، یعنی اعضاء جامعه سرمایه داری جدید، ملت محسوب میشوند. تقسیم جامعه به طبقات و شدت گیری مبارزه میان طبقات جامعه جدید، تغییری در واقعیت وجود یک ملت واحد نمی دهد.

2- پیدایش یک ملت، هنوز بمعنای طبیعی بودن و وجود حقوق شهروندی، یعنی آزادیهای عمومی، برابرحقوقی عملی شهروندان، حق تحزب، تشکل و توسل به مبارزات اجتماعی برای توده های مردم- که در ستیز با طبقات حاکمه قرار دارند- نیست. از این رو فقدان حقوق بالا، نفی وجود شهروند و موجودیت یک ملت نیست. کسب حقوق اجتماعی، نتیجه مبارزه طبقاتی و سطح معینی از توازن قوای سیاسی است. تاریخ جوامع غربی از قرن 15 شاهدی است بر اینکه، چگونه بورژوازی جدید و سپس پرولتاریا، تنها از طریق مبارزه و چندین انقلاب، حقوق سیاسی و یا اجتماعی خود را به طبقات حاکمه هر دوره تحمیل کرده اند.

3- به حقوق شهروندی، نه فقط آزادیهای بورژوایی، نظیر آزادی بیان، تشکل و حکومت قانون، بلکه از دوران تسلط نظام رقابت آزاد سرمایه داری، بویژه عصر امپریالیسم، همچنین حقوق اجتماعی و رعایت اصل عدالت در تقسیم ثروتهای تولید شده هم تعلق دارند. از این رو، جنبشهای کارگری- کمونیستی بین المللی در قرون 19 و 20، مرتباً برای ایجاد یک دموکراسی " خلقی"، دست به مبارزات صلح آمیز و یا انقلابی زده اند. پیدایش نظامهای " دموکراسی توده ای" و یا " جمهوری دموکراتیک خلق" در قرن بیستم، بر همین واقعیت ارتقاء کیفی دموکراسی استوار است. تضمین حق کار و تحقق عملی آن برای همگان، دستیابی به حق بهداشت رایگان برای توده های مردم، آموزش عمومی و شغلی رایگان همگانی، نظام تأمین اجتماعی و بازنشستگی عادلانه، مسکن و امکانات حمل ونقل مناسب و ارزان، تأمین کامل هزینه های دوران نوزادی و کودکی برای عموم مردم، دستمزد برابر برای کار برابر میان زنان و مردان، امکانات وسیع رشد زنان و موارد متعدد دیگر، در همه جوامع " دموکراسی توده ای" به واقعیت پیوستند. به این ترتیب، حوزه شمول دموکراسی، از چهارچوب صرفاً لیبرالی، غیر کارگری و محدود آن خارج شده، با طی گامهای در مسیر سوسیالیسم، توام گردید. تحقق دموکراسی در شرایط کنونی، از دید طبقه کارگر و کمونیستها، تنها در مفهوم دموکراسی توده ای معنا دارد. یکی از دلایل بی تفاوتی سیاسی کارگران نسبت به ادعاهای آزادیخواهانه لیبرالی در ایران، درست همین حقیقت، یعنی درک کارگران از این است که لیبرال ایرانی، دموکراسی را برای خصوصی سازی، کسر و حذف خدمات اجتماعی، اخراجهای سهل و ساده کارگران، خفه کردن کمونیستها و مبارزات رادیکال کارگری میخواهد. طبقه کارگر ایران، حتی در صورت تحقق کامل اصول دموکراسی بورژوا لیبرالی، منافع بسیار ناچیزی دارد؛ از این رو تاکنون نیز، از دنباله روی از جریانات لیبرال حکومتی و یا غیرحکومتی، خودداری نموده است.

4- اگر در جامعه ای، حقوق اجتماعی، نظیر کار، بهداشت، آموزش شغلی و عمومی، نظام تأمین اجتماعی، و برابری زن و مرد در عمل، و حقوقی در این چهارچوب وجود داشته باشد، در این صورت، بطور واقعی امکان شکل گیری احزاب سیاسی بورژوایی راست در اینجا ( دموکراسی توده ای) تضعیف میگردد؛ از آنجا که بخش بزرگی از مبارزه طبقاتی در هرجامعه سرمایه داری، درست بر سر خواسته ها و مطالباتی نظیر موارد بالاست. از این رو در جوامع سوسیالیستی سابق، نه فقط اعضاء ملت شهروند بوده، از بخش بزرگی از حقوق شهروندی در شکل توسعه یافته آن برخوردار بودند، بلکه درست بهمین دلیل، ادامه حیات این جوامع بدون بحرانهای بزرگ نیز، 45 سال تا 70 سال تأمین گردید.

5- اما وجود ملت تحت شرایط سرمایه د اری، هنوز به معنای وجود پیوندهای ملی محکم و استحکام مداوم پایه های تشکیل دهنده ملت نیست. پیوندهای ملی در یک جامعه سرمایه داری، قبل از هرچیز 1- در وجود آزادیهای سیاسی، برابر حقوقی شهروندان، حکومت قانون 2- کارکرد مولد بازار داخلی تولید واشتغال و 3- احزاب سیاسی مخفی و یا علنی بزرگ متعلق به اکثریت اعضاء جامعه مادیت می یابد. در ایران و طی حدود 100 سال، هر 3 عامل اساسی نزدیکی شهروندان به یکدیگر، بشدت در شرایط بحرانی قرار داشته، از این رو میتوان با اطمینان، از تضعیف جدی- اندکی با احتیاط - حتی عدم وجود پیوندهای ملی محکم در میان اعضاء ملت ایران سخن گفت. به این اضافه کنیم: سرکوبگری فوق تصور رژیمهای سلطنتی و اسلامی علیه مردم مناطق، نظیر سیستان و بلوچستان، آذربایجان، کردستان، ترکمن صحرا و خوزستان، باعث پیدایش گرایشهای گریز از مرکز گردیده، که کشاندن این بخشهای کشور را به مبارزات سراسری ( نظیر مقطع خرداد 88 و هم اکنون)، بشدت دشوار ساخته است.

6- دارودسته اصلاح طلبان حکومتی، با تبلیغ نفرت علیه مخالفین این رژیم ترور، حتی تایید کامل جنایات خود از سال 58 تاکنون، به امید بزرگ نسل جوان و اکثریت جامعه، برای ایجاد یک صف متشکل و در سطح سراسری، جهت سرنگونی این رژیم وحشی، صدمه زده، امکانات یک تجدید حیات ملی را نیز نابود ساختند. آنها علاوه بر سازشکاری و ریاکاری مفرط خود، حتی هدف خود را " جمهوری اسلامی؛ نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر" اعلام کردند. اصلاح طلبان حکومتی از طرفی، اعترافات تلویزیونی نزدیکان خود را دروغ و ساختگی اعلام کردند، از سوی دیگر" اعترافات " قلابی مبارزان خیابانی و قبل از همه دانشجویان را، واقعی محسوب نموده، آنها را همصدا با رژیم اسلامی، عوامل " منافقین" و " سلطنت طلبان" معرفی نمودند. حتی شخص میرحسین موسوی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، به مأمورین رژیم بدلیل محاکمه همزمان و کنار هم نشاندن " شخصیت های " منحوس خود با " سلطنت طلبان" و " منافقین"؟! – همان سازماندهان مبارزات انقلابی خیابانی!– اعتراض نمودند. این تبهکاری داروسته فوق، به روح تلاش نسل جوان برای ایجاد صفی از مبارزان متحد صدمه وارد آورده، چه بسا به انفعال و گریز از مبارزه رادیکال دامن زد.

8- هر مبارزه انقلابی در مقیاس سراسری، در همان حال، یک مبارزه ملی است. پیروزی یک مبارزه انقلابی منجر به تحکیم پیوندهای ملی میگردد. در ایران از دوره مشروطیت تاکنون، همه مبارزات توده ای و انقلابی، تحت فشار خردکننده ارتجاع سلطنتی- اسلامی و قدرتهای امپریالیستی، با شدت سرکوب شده اند. به این اعتبار، تاریخ پیدایش ملت کنونی ایران درعین حال، تاریخ شکست همه جنبشهای ملی آن هم هست.

7- حکومت اسلامی از لحظه پیدایش آن، نه فقط حکومتی ضدحقوق اولیه انسان، بلکه اساساً رژیمی در نفی ساختار ملت مدرن است. شعار قدیمی عوامل این رژیم جانی و تأکیدات مکرر خمینی بر همین مفهوم، یعنی " دموکراتیک و ملی، هر دو فریب خلق است"، چیزی جز بیگانگی رژیم اسلامی با ساختار و مناسبات ملی نیست. نابودی همه مبانی حقوقی مدرن و تبدیل قوانین قران و " احادیث" چندش آور- مختص جوامع برده داری و فئودالی بدوی عربستان قدیم - به مبانی مناسبات با شهروندان و برعکس، بمعنای انحلال ساختار جدید ملت و تبدیل آن به مجموعه ای از برده گان و " عبودان" به نام " امت" است. این حقیقت خود از عوال اصلی، چه بسا راهگشای فروپاشی پیوندهای ملی در کشور است.

9- در دوران انقلاب بهمن، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، که با تلاش و فداکاری تحسین آمیز نسل جوان کشور و مستقل از قدرتهای بین المللی تأسیس گشته بود، یک پیوند ملی اساسی و بسیار مهم محسوب میشد. در دورترین روستاها به مراکز استانها، فدایی و صمد بهرنگی، نه فقط شناخته شده، بلکه مردم نوعی احساس درونی با آن برقرار کرده بودند. اقدامات خیانتکارانه حزب توده، اکثریت، و در کنار آن، فرصت طلبی ضدانقلابی جریانات شبه چپ در تهران و اشتباهات مهلک نیروی چپ کردستان، برای ایجاد انشعاب و سرانجام انحلال این سازمان، مؤثرترین پیوند ملی، بعد از کودتای 28 مرداد سال 1332 را، طی سالهای 1358 تا بهمن 1364 نابود ساخت.

10- تضعیف آشکار پیوندهای ملی و شدت گیری گسیختگی درونی جامعه، سرکوبگری هولناک رژیم اسلامی، و ضدیت اکثریت جریانات ارتجاعی در خارج و داخل با مبارزه انقلابی برای سرنگونی رژیم اسلامی از یک طرف، از سوی دیگر، تشدید تظادهای منطقه ای و امکان بروز درگیری نظامی میان رژیم اسلامی و رژیم اسرائیل، وضعیت بشدت خطرناکی را برای جامعه ایران، بدنبال آورده است. جامعه در شرایط تزلزل پیوندهای ملی، و رواج یأس و بی تفاوتی سیاسی ناشی از شکست موضعی اخیر، جز طعمه ای ساده برای قدرتهای درنده خوی داخلی و بین المللی نیست. سرنوشت عراق و افغانستان، بهترین سند صحت این نظر محسوب میگردد.

Archive: www.j-shoraii.blogspot.com pouyane50@yahoo.de www.j-shoraie.blogspot.con
------------
نقل مطالب این وبلاگ در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، همچنین با تغییر عنوان، بشرط عدم تغییر جدی در محتوای آنها آزاد است. نگارنده این سطور، به این دلیل هرگز علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد.
نقل مطالب این وبلاگ در سایتهای خارج از کشور، با- و یا بدون ذکر منبع آزاد است.
-----------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که درلحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و مدافعین رژیم پهلوی، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، و توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، و موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
-------------------------------------

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر