دوشنبه، شهریور ۳۰، ۱۳۸۸

یک پیروزی چشمگیر دیگر! -2


اکبر تک دهقان
30 شهریور1388-21 سپتامبر2009

تظاهرات روز جمعه 27 شهریور- 18 سپتامبر در تهران و شهرهای دیگر، بر یک حقیقت امروزه دیگر انکارناپذیر، مهر تأکید کوبید: آنچه که در مقابل چشمان ما جریان دارد یک انقلاب است، و توده های حامل آن، نه فقط در پی حک و اصلاح این رژیم جانی نیستند، بلکه از ضرورت قیام مسلحانه برای نجات جامعه حتی، بخوبی آگاه بوده، آن را با صدای بلند و لحنی کوبنده، در مقابل چشمان عناصر سرکوب این ماشین آدمکشی، فریاد میزنند. همه آنهایی که درخارج از کشور، هنوز بعناوین گوناگون از برسمیت شناسی پیدایش یک جنبش انقلابی در کشور خودداری کرده، برای تنزل آن به سطح یک جنبش صنفی و" مطالباتی" میکوشند، باید از قدرت نمایی عظیم این توده مصمم، بخود آمده باشند. رژیمی که شیوه سلطه گری آن، بر جنایت و ترور جسمی و روحی لحظه به لحظه مردم، متکی است؛ و از دختر و پسر شهروند این کشور در کوچه و خیابان و پارک، کارت شناسی طلب میکند؛ جز از طریق یک انقلاب، حاضر به هیچ سطحی از عقب نشینی، نخواهد بود. حتی کسب ساده ترین حقوق انسانی در شرایط سلطه این دستگاه ترور، نظیر راه رفتن بدون ترس، تحقیر و لگدخوردن در خیابان، به تنهایی در سطح یک انقلاب، مبارزه و بسیج نیرو می طلبد. بر این حقیقت تلخ و غیرقابل تصور، باید روشن و بدون احساس ضعف تأکید کرد که: در جهان کنونی طی سی سال اخیر، هیچ مردمی به اندازه ایرانیان، تحت بی حقوقی، نابرابری، تحقیر روزمره و شرایط ضد انسانی محض، زندگی نکرده اند.
تظاهرات روز جمعه باز هم نشان داد، این مبارزات هنوز از یک رهبری تثبیت شده و صریح، برخوردار نیست؛ و چه خوب که برخوردار نیست! و هنوز فرصت برای شکل دادن به یک رهبری دموکراتیک و مردمی، از دست نرفته است. توده ای که به خیابانها سرازیر میشوند، بطور کلی از چندین گروهبندی تشکیل شده اند. از تجمعات توده ای میتوان- اندکی با چشم پوشی – ، بعنوان بیان نتیجه یک ائتلاف نانوشته نام برد. با این تفاوت که ائتلاف کننده گان، بحکم شرایط عینی و به اجبار، در کنار یکدیگر گرد آمده اند. رابطه اصلی همانا، رابطه مردم خواهان سرنگونی سریع رژیم، با جریان اصلاح طلبان حکومتی(موسوی، کروبی، خاتمی) است. در میان این نیروی اتئلافی، جریان لیبرالهای راست و راست افراطی، به طرح شعارهای افراطی پرداخته، الزامات یک اقدام ائتلافی اجتناب ناپذیر، را رعایت نمیکنند- رژیم اسلامی، خود یک رژیم فاشیستی است، و قرار نیست، از طریق طرح شعارهای راست افراطی، با آن مقابله شود! شعارهایی که در راهپیمایی های روز جمعه طرح شد، خطوط کلی مشترکات و تفاوتهای نیروهای دخیل در این مبارزات را، تا حدودی ظاهر می سازند. از شعارهایی که بویژه به جریان راست افراطی تعلق داشته، به نزدیکی صفوف تظاهرکننده گان لطمه میزند، میتوان از شعار زیر نام برد:

نسل ما آریا است، دین از سیاست جداست!

طراح چنین شعاری، نه فقط دست به تبلیغ نژاد پرستی زده، بلکه بخش بزرگی از جامعه را از حوزه مبارزه علنی، به بیرون پرتاب میکند. " نسل آریا " دیگر چه مقوله ای است، آقای دانش آموخته لیبرال و فیلسوف بی بی سی؟ راهپیمایی روز جمعه، برای طرح مطالبات سیاسی برگزار گشته بود، و نه بمنظور ترکیب علم جانورشناسی با دانش حقوق سیاسی! لیبرال کم عقل و پرمدعای ایرانی، هنوز قادر به تشخیص تفاوت مقولات سیاسی و طبیعی نیست. اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران، با چنین هجویات ارتجاعی بشدت مخالف بوده، جامعه را نه از منظر زشت نژادپرستانه، بلکه از زاویه سیاسی، طبقاتی و ملی درک میکنند. طراحان چنین شعارهایی مجاز نیستند، عرصه مبارزات خیابانی را، به صحنه نشست غیرعلنی جریان فکری خود تبدیل کنند. از این گذشته، طبق این شعار، گویا: 1- مردمی که به " نسل آریا "ی لیبرال ایرانی تعلق ندارند، دین را در سیاست ادغام می کنند؛ اما مدافعین نژادپرستان بدوی" آریایی"، خواهان جدایی دین از سیاست هستند!؟ اکثریت قریب به اتفاق مردم معمولی کردستان و آذربایجان و خوزستان، ترکمن صحرا و غیره، چنین پاسخ هر چند نادقیقی را خواهند داد: به شهادت وقایع تاریخ معاصر ایران، اتفاقاً حقیقت درست عکس این است! و 2- نتیجه منفی دیگر طرح شعارهای لیبرالی از این نوع، لطمه زدن به حمایت بین المللی از انقلاب ایران است. کدام فرد عاقل، فعال اتحادیه ای، هنرمند و تحصیل کرده اروپایی، از چنین شعاری استقبال خواهد کرد؟ آنها از طرح چنین شعارهایی در یک جنبش انقلابی- دموکراتیک وحشت کرده، به مبارزات مردم ایران، با شک و تردید نگاه خواهند کرد.
در طرح شعار فوق همچنین، نوعی" تقلب"! خواسته و یا ناخواسته هم وجود دارد، که نشان میدهد، طراحان آن، نسبتاً با دقت، شاهکار آفریده اند! این شعار، خواهان جدایی دین از دولت نیست؛ بلکه از جدایی دین از سیاست صحبت میکند، تا برای طبقات حاکمه، همواره نوعی استفاده از دین، در سلطه گری علیه مردم، محفوظ بماند. رژیم اسلامی، ترکیبی از دین و دولت، و تجسم تبدیل دستگاه عریض و طویل دولت بورژوایی، به دولتی تماماً دینی است. دین و مالکان آن را نمیتوان و نباید، از زندگی سیاسی جدا کرد. آنها، هم بعنوان شهروند، و هم بعنوان نهاد اجتماعی، دارای حقوق و منافعی هستند که به سیاست، یعنی مناسبات قدرت و مالکیت ربط پیدا کرده، به دخالت در امور عمومی، ناگزیر میگردند. معضل مردم ایران اما این نیست. بلکه موضوع بر سر دخالت دین در امور دولتی و اداری کشور و نظیر یک بختک، افتادن به جان مردم است.
در این راهپیمایی بزرگ، شعارهای اصلی مردم، بسیار محدود، فشرده و رایج بودند. ظاهراً اکثریت معترضین با طرح چنین شعارهایی موافق بوده، با آن به مدت کافی همراهی نموده، بی موقع در پی قطع آنها نبودند. در مبارزات تاکنونی، شعار " مرگ بر دیکتاتور"، که معادل " مرگ بر شاه" در انقلاب بهمن است، بدون استثناء طرح شده، با این تفاوت که روز جمعه این شعار، بیش از گذشته، با حدت و شدت و بمدت طولانی تری، فریاد زده شد. باید به هرترتیبی وزن این شعار را در راهپیمایی ها و دیوارنویسی ها، تقویت کرد. طرح وسیع این شعار، بتنهایی نوعی آموزش رفتار دموکراتیک در جامعه، در محیط کار و حتی محیط خانواده است.

نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران!

شعار دیگر و همگانی راهپیمائی روز جمعه، شعار بالا بود. این شعار از یک طرف، دارای مفهوم راست افراطی و تحقیر آمیز علیه مردم فلسطین و لبنان است، که خود طی بیش از 63 سال، طعمه درنده خویی های دولت اسرائیل و دول امپریالیستی، و در 30 سال اخیر، بازیچه دست حکومت اسلامی بوده اند، از سوی دیگر اما، در محتوای خود یک شعار عمومی نیز هست؛ به این معنا که تظاهرکننده گان، خواهان جدایی از سیاست ارتجاعی بین المللی رژیم، و تمرکز و تأکید بر معضلات داخلی کشور هستند. طرح "جانم فدای ایران" اما، از موضع ناسیونالیسم ارتجاعی ناشی شده، تفاوتی با شعارهای ملی- اسلامی رژیم، در دوران جنگ ارتجاعی 8 ساله ندارد. یک شعار دموکراتیک نباید این مفهوم را القاء کند، که گویا مردم معمولی فلسطین و لبنان، در بدبختیهای مردم ایران طی 30 سال سلطه رژیم ترور، مقصر بوده اند. اکثریت قریب به اتفاق مقصرین این جنایات ضد بشری، هم در داخل و هم در خارج، در مقابل چشمان همگان قرار داشته، حتی به مردم- و با وقاحت، به نیروی چپ کشور و قربانیان - درس دموکراسی و حقوق بشر هم میدهند! همه جناحهای رژیم، با هدف تشدید سلطه گری علیه مردم ایران، و جلب" مستضعفان " ادعایی آن بمثابه نیروی پشتیبان از یکسو، بازسازی موقعیت ژاندارم منطقه، ایجاد شرایط جنگ و ترور و ناامنی، بمنظور تحکیم موقعیت خود و رژیمهای ارتجاعی از سوی دیگر، دهها میلیارد دلار از ثروتهای مردم فقیر کشور را در اختیار دسته جات فاشیستی در فلسطین و لبنان، قرار داده اند. رژیم اسلامی در ارتکاب این تبهکاری بزرگ همچنین، گسترش و حفظ بازار فروش سلاح و کالای منطقه بنفع غرب را در نظر داشته، از این طریق، به سکوت و یا جلب اعتماد دولتها، شرکتها و حتی مردم جوامع غربی، چشم دوخته بود. این انتظار حکومت اسلامی، البته که بی نتیجه نبود؛ کمترین نتیجه آن، سکوت آشکار و چندین دهه دولتها و جوامع غربی، در برابر همه رذالتهای این داوردسته پلید، علیه مردم ایران بود.

ای رهبر کودتا، این آخرین پیام است؛ ارتش سبز ایران، آماده قیام است!
احمدی احمدی، این آخرین پیام است؛ ملت سبز ایران، آماده قیام است!

راهپیمایی روز جمعه همچنین، به شکل آشکار و مستندی، شدت گیری روحیه توسل به یک قیام مسلحانه در جامعه را بازتاب داد. در موارد متعددی، بویژه در تهران، جمعیت انبوهی با صراحت، بلند، منظم و طولانی، شعارهای بالا را فریاد کرده، بر آماده گی خود بمنظور توسل به یک قیام مسلحانه، صراحت بخشیدند. این حقیقت که توسل به قیام مسلحانه، به یک عنصر اساسی در خود-آگاهی شهروند ایرانی، فراروییده است، مفهوم سیاسی بسیار مهمی را بیان میکند؛ بویژه اینکه از خیزش انقلابی مردم، تنها 3 ماه گذشته است! این همچنین درحالی است، که هر آخوند و غیر آخوند اصلاح طلب، دسته جات خیانتکار توده ای- اکثریتی، لیبرالها، سلطنت طلبان و جمهوریخواهان، در هر اطلاعیه و مقاله ای، به مردم درس "مبارزه مدنی" داده، توسل به" خشونت" توسط مردم را نفرین کرده، و بهره گیری از مزایای تسلیم شدن به نظام برده داری حاکم را توصیه میکنند.
در کلیه تصاویر ویدوئویی که تاکنون منتشر شده اند، جاافتادن برخی شعارهای اصلی و صراحت و نظم و انظباط در فریاد زدن، بمراتب از ماههای اخیر، بهتر شده است. مردم طی چندین تمرین و تظاهرات بزرگ، بتدریج از حالت مردمانی که هیجان زده، در حالت پراکنده گی، فرار و هول و هراس شعار میدادند خارج شده، بتدریح، به شیوه ای حرفه ای، با فکر، صبور، محکم و یکدست شعار میدهند. مردم از تجربه مستقیم خود یاد گرفته، در این زمینه هم، از جانیان خیابانی ولی فقیه، جلوتر رفته اند.
محتوای شعارهای کنونی مبارزات خیابانی، هنوز برای بیان اهداف یک جنبش انقلابی- دموکراتیک ایده آل نیست. اما با نگاهی به نتایج 30 سال بربرمنشی حکومت اسلامی در تحمیل بی حقوقی مطلق بر مردم، و غلبه جو یاس و ناامیدی و بی تفاوتی سیاسی در جامعه برای نزدیک به سه دهه، چنین پیشرفتی در مبارزه انقلابی و در مدتی کوتاه، بسیار ارزشمند و دور از انتظار است.
نیروهای متفاوت به هر دلیل دخیل در این جنبش توده ای، هر یک شعارهای خود را مطرح کرده، در همان حال در عمل اما، بر شعارهای عمومی، تأکید بیشتری میگردد. شعاری های مذهبی، که آشکارا با اهداف این جنبش دموکراتیک مغایرت داشته، مهر و نشان صاحبان آنها( اصلاح طلبان) را بر پیشانی دارند، هنوز به بخشی از شعارهای این راهپیمایی ها تعلق دارند؛ اما وزنه شعارهای دموکراتیک، مداوماً سنگین تر میگردد. شرط بهبود کیفی تظاهرات کنونی، از یک طرف حضور متشکل کارگران و از سوی دیگر، به خیابان آمدن آخرین فرد کمونیست هر شهری به خیابان است. در ادامه تحولات بعدی در این راستا، بویژه عدم پراکندن توده وسیع، بدلیل طرح شعارهای خاص به شیوه فرقه گرایانه، اهمیت بسیار دارد. برای نیروهای چپ و ترقیخواه، نمی توان نسخه ای را در این زمینه، آنهم از راه دور پیچید؛ فقط آگاهی بر واقعیات و تجربیات روزمره از انقلاب بهمن روشن میسازد، که چنین تحولی با ضرافتهای خاص خود همراه است، که فعال سیاسی چپ باید حتماً آن را در همین راهپیمایی ها فرا بگیرد.
پایان

Archive: www.j-shoraii.blogspot.com pouyane50@yahoo.de www.j-shoraie.blogspot.con
Akbar Takdehghan in facebook

نقل مطالب این وبلاگ در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، همچنین با تغییر عنوان، بشرط عدم تغییر جدی در محتوای آنها آزاد است. نگارنده این سطور، به این دلیل هرگز علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد.
نقل مطالب این وبلاگ در سایتهای خارج از کشور، با- و یا بدون ذکر منبع آزاد است.
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر