سه‌شنبه، آذر ۰۸، ۱۴۰۱

یک برنامه سیاسی برای جمهوری دموکراتیک ایران- 4

  

یک برنامه سیاسی برای جمهوری دموکراتیک ایران- 4 


اقتصاد، مالکیت، سیاست اقتصادی

 

در جمهوری دموکراتیک ایران، مالکیت در اشکال مالکیت عمومی، مالکیت دولتی، مالکیت تعاونی، مالکیت خصوصی و مالکیت ترکیبی برسمیت شناخته شده و از مبنای قانونی برخوردار است. در این نظام، مالکیت دولتی در شکل کنونی، بدلیل تبدیل شدن آن به وسیله سلطه گری دستگاه دولتی و نقش آن در تحکیم قدرت رژیم های سرکوبگر وجود نخواهد داشت. بخش اعظم مالکیت دولتی کنونی به مالکیت عمومی ارتقاء یافته و از انحصار دستگاه دولتی خارج میشود. آن دسته از مؤسسات دولتی کنونی که جزئی از فعالیت های اصلی وزارتخانه ها محسوب میگردند، نظیر مؤسسات آب و برق، خطوط آهن و راهها، خدمات شهری، نظام تندرستی، آموزش همگانی، گمرکات و بنادر، تسلیحات، نظام امنیت، سیستم دفاعی کشور و نظایر آن، همچنان تحت مالکیت دولتی باقی خواهند ماند.

 

1- "نهاد ملی مالکیت عمومی" مشترکاً از سوی مجلس شورای ملی، کنگره سازمان های اجتماعی و دولت تأسیس گشته و از سوی یک هیئت اجرائیه مشترک و کارشناسان اداره میشود.

2- ایجاد یک "سیستم اعتبار ملی" قدرتمند از سوی نهاد ملی مالکیت عمومی برای تنظیم گردش اقتصادی مولد و بازار عرضه و تقاضا، تقویت و رشد مداوم بخش تولید اقتصاد به این وسیله. تبدیل "سیستم اعتبار ملی" به عنصر بسیار مهم دینامیزم توسعه اقتصادی و ایجاد کار در کشور.

3- انتقال مالکیت صنایع نفت و گاز و پتروشیمی و صنایع سنگین بزرگ از دولت به نهاد ملی مالکیت عمومی.

4- لغو مالکیت های دولتی کنونی در صنایع و معادن و واگذاری آنها به نهاد ملی مالکیت عمومی. انتقال مالکیت منابع طبیعی، جنگل ها و اراضی عمومی کشور به نهاد ملی مالکیت عمومی.

5- انتقال همه انواع مالکیت های متعلق به دستگاه مذهب رسمی به نهاد ملی مالکیت عمومی. انتقال مالکیت همه بنیادها و مؤسسات متعلق به بخش های مختلف نظام قدرت و مالکیت اسلامی به نهاد ملی مالکیت عمومی. انتقال مالکیت همه امکانات و مؤسسات دستگاه مذهب حاکم نظیر املاک، بناها، مساجد و امثال آنها به نهاد ملی مالکیت عمومی.

6- انتقال دارایی های کشور و یا متعلق به افراد و مؤسسات خلع مالکیت شده در خارج از کشور به نهاد ملی مالکیت عمومی.

7- بازپس گرفتن ثروت ها و سرمایه هایی که افراد و یا مؤسسات از طریق سوء استفاده از شرایط جنگ تجاوزکارانه 8 ساله، قتل عام های دسته جمعی زندانیان سیاسی و یا نزدیکی به رژیم ترور تصاحب نموده اند و انتقال آنها به نهاد ملی مالکیت عمومی.

8- نظام دموکراتیک، حراج ثروت های کشور در بخش های استراتژیک اقتصاد نظیر نفت و گاز تحت عنوان "خصوصی سازی" از سوی رژیم اسلامی را رد نموده، بشیوه ای دموکراتیک مؤسسات فوق را به مالک اصلی آن یعنی مردم ایران بازگردانده و به نهاد ملی مالکیت عمومی خواهد سپرد.

 

9- تدوین و اجرای یک سیاست اقتصادی رادیکال- دموکراتیک و عدم تبعیت از سیاست های اقتصادی و مالی تحمیل شده از سوی نهادهای مالی بین المللی.

10- بکارگیری یک سیاست اقتصادی متکی بر ایجاد کار و هدایت سیاست های اقتصادی، مالی، پولی، مالیاتی، گمرکی و سیاست حاکم بر قراردادهای تجاری خارجی کشور بر این اساس.

11- ضرورت حیاتی غلبه سریع بر اقتصاد تک محصولی کنونی. گسترش همه شاخه های اقتصادی؛ اتکاء درآمدهای جامعه بر نتایج توسعه متوازن همه عرصه های تولید، خدمات و بازرگانی؛ بکارگیری هر چه بیشتر منابع نفت کشور برای مصارف متنوع تر، جدیدتر و ضروری تر شاخه های تولید داخلی و حذف هر چه سریع تر آن از چرخه تولید انرژی و سوخت.

 

12- افزایش مداوم قدرت خرید مردم، بویژه کارگران و شهروندان روستایی از طریق افزایش منظم دستمزدها و شرایط کار بهتر. ارائه وسیع اعتبارات خرید به مصرف کننده گان نهایی از سوی سیستم اعتبار ملی متعلق به نهاد ملی مالکیت عمومی.

13- ایجاد یک سیستم توزیع مولد و تغییر سیستم توزیع متکی بر رانت های حکومتی، اقتصاد دلالی و سیاست وارداتی غیر مولد. تشویق به ادغام سیستم توزیع بزرگ در چهارچوب نیازهای سیاست اقتصادی کشور بمنظور ایجاد کار و حفظ مشاغل موجود.

14- بهبود کیفیت و کارآیی نظام توزیع کشور با هدف ارائه خدمات بهتر و مطمئن تر به توده مصرف کننده گان، در همان حال، حفاظت از توزیع کنندگان کوچک و متوسط علیه دستبردهای دلالان، مؤسسات تجاری بزرگ داخلی، خارجی و بانک ها.

15- حق جامعه به نظارت بر مدیریت واحدهای بزرگ تولیدی، مالی، بانکی، خدماتی و بازرگانی  بمنظور جلوگیری از سوء استفاده از قدرت اقتصادی- مالی این مؤسسات علیه جامعه. این امر از طریق حضور کارشناسانی از سوی مجلس شورای ملی و کنگره سازمان های اجتماعی در نشست های تصمیم گیری های مهم این مؤسسات صورت خواهد گرفت.

16- گسترش همه جانبه وزارت پژوهش های علمی- صنعتی و تشویق تحصیل کرده گان شاغل و غیرشاغل به شرکت در پژوهشهای علمی بعنوان جزئی از سیاست اقتصادی کشور.  

17- تأسیس هر چه سریع تر موزه های علمی- صنعتی در کلیه شهرهای بزرگ و متوسط و کوچک کشور. این اقدام با هدف گسترش دانش کاربردی و جبران هر چه سریع تر عقب مانده گی های اقتصادی- تکنولوژیک ناشی از سلطه رژیم های دیکتاتوری صورت میگیرد.

 

18- افزایش سهم تولید انرژی از منابع تجدید پذیر و قبل از همه انرژی خورشیدی. تبدیل مناطق جنوبی و شرق کشور به مراکز تولید انبوه انرژی خورشیدی با هدف تأمین نیازهای افزایش یابنده ناشی از توسعه صنعتی. 

19- افزایش مداوم سهم مصرف نفت در صنایع پتروشیمی و صنایع شیمیایی داخلی. مصرف کنترل شده ذخایر نفت و منابع معدنی کمیاب کشور.

 

20- تأسیس نهاد ملی کار و سرمایه. نهاد ملی کار و سرمایه یک نهاد دولتی- اجتماعی برای بررسی دقیق، متمرکز و قابل اعتماد شرایط اقتصادی و مالی کشور بوده، نتایج پژوهش های آن، یکی از مبانی اصلی اتخاذ سیاست های اقتصادی و مالی رسمی کشور محسوب خواهد گردید. الزام همه مؤسسات عمومی، خصوصی و دولتی به همکاری با این نهاد؛ حق این نهاد به دسترسی به همه اطلاعات و آمارهای ضروری در سازمان ها و شرکتهای عمومی، دولتی و مؤسسات غیر دولتی بزرگ. این یک نهاد مستقل است، از این رو، اطلاعات افراد و مؤسسات نزد این نهاد نباید برای امور مالیاتی و یا موارد اطلاعاتی- امنیتی مورد استفاده و یا سوء استفاده قرار گیرند.

 

21- تعیین هدف توسعه اقتصادی سریع کشور بر اساس انعقاد قراردادهای ویژه و همه جانبه با کشورهای معین، بمنظور توسعه متمرکز و سریع اقتصادی، ایجاد گسترده محل کار و بهبودی و نوسازی زیرساخت های صنعتی و تکنولوژیک کشور.

22- نزدیک سازی نظام تقویم کشور به چهارچوب های بین المللی بر اساس دلایل اقتصادی و جهت تسهیل مناسبات مردم ایران با کشورهای جهان. این شامل برسمیت شناسی مبدأ تاریخ عمومی جهان بعنوان تقویم اصلی کشور؛ تعیین روزهای شنبه و یکشنبه بعنوان روزهای تعطیل در هفته؛ تعیین عددنویسی عربی- بین المللی به جای عددنویسی کنونی (عربی- منطقه ای)؛ ذکر تقویم بین المللی در کنار تقویم ایرانی در اسناد دولتی و در امور مالی و اقتصادی، در کتب درسی و رسانه های گروهی. ادغام روزهای تعطیل بین المللی در تقویم روزهای تعطیل کشور و حذف همه تعطیلات متعلق به دستگاه مذهبی حاکم.

 

اکبر تک دهقان

8 آذر 1401- 29 نوامبر 2022

www.j-shoraie.blogspot.com

-------------------------

توضیح

- برنامه سیاسی در اینجا به متنی به همین نام در وبلاگ "برنامه سیاسی" (  http://radikaldemokratik.blogspot.com) این نگارنده مربوط میشود. این برنامه طی انتشار اول در تاریخ 8 شهریور 1385- 30 اوت 2006 و تصحیح و تکمیل بعدی بعنوان انتشار دوم در تاریخ 8 آذر 1388- 29 نوامبر 2009 ارائه گردیده است. نگارنده سپس در تاریخ 17 مرداد 1393- 8 اوت 2014 به مخاطبین احتمالی خود وعده "انجام تصحیحات ضروری مضمونی، املائی، دستوری و شکلی، حذف موارد کم اهمیت و یا غیرضروری، همچنین تکمیل برخی موارد، طی ماههای آینده بعنوان انتشار سوم در این وبلاگ" را داده بود. ارائه کنونی آن تحت عنوان: "یک برنامه سیاسی برای جمهوری دموکراتیک ایران" بشکل بخش های جداگانه و تقدم و تآخر متفاوت از متن اصلی را باید به معنای انجام وعده داده شده نگارنده پس از مدت 8 سال و انتشار سوم این برنامه در نظر گرفت.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دوشنبه، آذر ۰۷، ۱۴۰۱

چه خطراتی مردم و جنبش اعتراضی را تهدید میکنند؟


یادداشت های روزهای اعتراضات- 9

 

تشدید سرکوب بمثابه خطر فوری

1- هم اینک برخی از بازداشت شده گان در معرض خطر اعدام فوری قرار دارند. خطر توسل رژیم اسلامی به اعدام برخی و یا گروهی از زندانیان بازداشت شده و هراس افکنی در صفوف جنبش اعتراضی از این طریق. احتمال ناتوانی جنبش اعتراضی به برخورد فعال و خونسرد به این رویداد احتمالی. رواج ترس و محافظه کاری در میان بخشی از جنبش اعتراضی به این دلیل.

2- خطر سرکوب های شدید و "نهایی" در چندین شهر توأمان. بازداشت های وسیع سازماندهان و قتل هر چه بیشتر فعالین در ضمن تظاهرات.

 

نقش مخرب "اصلاح طلبان" حکومتی

3- خطر توسل رژیم اسلامی به سیاست "چماق و نان شیرینی": سرکوب شدید و پی در پی در چندین شهر و همزمان و یا مدت کوتاهی پس از آن، آغاز مذاکره با "اصلاح طلبان" برای دادن شبه "امتیازاتی" ناچیز نظیر کاهش تعداد گشت های ارشاد، تخفیف تفکیک جنسیتی در سلف سرویس های دانشگاه ها و نظایر آن.

4- خطر سازش بخش هایی از فعالین با رژیم اسلامی از طریق دخالت اصلاح طلبان و ایجاد شکاف در صفوف نیروهای خیابانی جنبش اعتراضی به این ترتیب.

5- خطر ایجاد امید کاذب در جنبش اعتراضی نسبت به احتمال به قدرت رسیدن احتمالی "اصلاح طلبان" در "انتخابات" بعدی و کاهش نیروهای معترض به این ترتیب.

6- خطر شروع تدریجی موج فرار فعالین جنبش اعتراضی به خارج از کشور.

 

بحران سازی با عراق توسط رژیم اسلامی

7- خطر گسترده شدن تهاجمات نظامی رژیم اسلامی به اقلیم کردستان عراق و الحاق این سیاست به سرنوشت جنبش اعتراضی در داخل کشور. محمل سازی از این طریق برای سرکوب بیشتر جنبش اعتراضی.

 

تشدید بحران هسته ای و جنگ احتمالی ناشی از آن

8- خطر توسل رژیم اسلامی به یک ماجراجویی نظامی با غرب و اسرائیل.

9- خطر اعلام رژیم مبنی بر قصد آن به تولید بمب هسته ای با هدف ایجاد گویا امکان "مشروع" بازدارنده گی هسته ای بر علیه خطر فرضی حمله اسرائیل و سپس اعلام نقشه قصد انجام آزمایش هسته ای؛ توسل رژیم به انجام یک آزمایش هسته ای و معرفی رسمی خود بعنوان یک قدرت هسته ای (نظیر مورد جمهوری دموکراتیک خلق کره در ماههای اخیر، که البته به یکدیگر مربوط نیستند).

10- خطر تهاجم نظامی قدرت های خارجی به کشور برای نمونه از سوی اسرائیل و جناح های افراطی در پیمان ناتو. امکان وجود محاسبات جناح جو بایدن برای چنین عملیاتی، تا احتمالاً از این طریق به یک پوئن مثبت در مقابل جناح دونالد ترامپ در انتخابات 2024 دست یابد.

11- خطر لیبرال های راست افراطی و قوم گرایان مدعی نمایندگی مردم "کرد" زبان در تشویق مداوم غرب بویژه هم اکنون به انجام یک تهاجم نظامی به کشور:

https://news.gooya.com/2022/11/post-70669.php

https://www.akhbar-rooz.com/181903/1401/09/06/

 

اشتباهات قوم گرایان و استفاده رژیم ترور از آنها

12- خطر دامن زدن به هراس از "تجزیه طلبی" توسط مسئولان رژیم اسلامی، که گویا چنین خطر ادعایی از سوی قوم گرایان "کرد" و "بلوچ" افزایش یافته است. این خطر از سوی رژیم ترور اما بدلیل برخی اشتباهات دو جریان "حزب دموکرات" و "حزب کومله" در فراخوان های فرصت طلبانه به جنبش اعتراضی و همزمان نیز: جنایات هولناک روزمره مأموران رژیم اسلامی در غرب کشور و بلوچستان تشدید شده است.

13- خطر تشدید فشار احزاب قومی "کردی" در عراق و خارج نظیر PKK برای وادار ساختن مردم به توسل به قیام مسلحانه زودرس در شهرهای غرب و شرق کشور.

14- خطر بروز درگیری های قومی میان افراطیون "ترک" زبان و "کرد" زبان در استان آذربایجان غربی در میانه مبارزات ضد رژیمی در سراسر کشور.

15- خطرات دخالت قوم گرایان در استان های غرب کشور و ایفای نقش در اقدامات افراطی و کشاندن غرب کشور به درگیریهای زودرس با هدف تسهیل دخالت نظامی غرب.

16- خطر اعمال فشار حکومت "اقلیم کردستان عراق" به تبعید شده گان ایرانی و قوم گرا در این اقلیم و از این طریق کشاندن آنان با انجام اقدامات افراطی در شهرهای استان های غرب کشور.

17- خطر انفعال مردم تبریز و ارومیه و از این طریق شهرهای آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی بدلیل وحشت از تقویت قوم گرایان "کرد" و PKK در آذربایجان غربی. اگر در این کشور، مردم تبریز فعالانه در یک جنبش اعتراضی شرکت نکنند، مردم رشت و مشهد و اصفهان و شیراز هم بتدریج متزلزل خواهند شد. وزنه سنگین تاریخ انقلاب مشروطیت و ملی گرایی ایرانی در آذربایجان و اهمیت کمتر این موضوع در میان احزاب قوم گرای "کرد" ایرانی در اقلیم کردستان عراق یک تفاوت سیاسی واقعی است. بدبینی شدید به نقش قدرت های بین المللی در میان مردم تبریز و خوش بینی و امید نسبی به این نقش در میان جریانات قوم گرای "کرد" ایرانی مستقر در اقلیم کردستان عراق بمثابه یک عامل منفی بطور محسوس تأثیر گذار است.

18- خطر نقش افراطی جریان ترکیه ای "حزب کارگران کردستان" PKK در غرب کشور و تصادمات زیانبار آن با شهروندان غیر "کرد" زبان ایرانی. توسل آن به عملیات ترور عوامل رژیم، که ممکن است عمدتاً به بخش غیر "کرد" زبان شهرهای این منطقه تعلق داشته باشند.

19- خطر افزایش تبلیغات و نقش قوم گرایان افراطی تحت عنوان "مرکز همکاری احزاب کردستان ایران"، که براساس سیاست اعلام شده دو حزب اصلی این جریان یعنی "حزب دموکرات" و "حزب کومله" آنها از سپردن سرنوشت مردم به دخالت سیاسی و یا نظامی قدرت های غربی ابائی ندارند. این سیاست در میان توده های ساده مردم، یعنی اکثریت قاطع جامعه، بشدت خطرناک و ضد کشوری محسوب شده و بازتابی شدیداً منفی بدنبال دارد.

 

نقش مخرب سلطنت طلبان

20- خطر افرایش نقش گرایش راست در میان زنان لیبرال شریک در جنبش اعتراضی بدلیل حمایت فعالانه رسانه های غربی از آنها، و تضعیف نقش زنان متعلق به گرایش چپ در این جنبش.

21- خطر رواج  تبلیغ شبح "خطر کمونیسم" از سوی لیبرال های راست داخلی و تکه پاره کردن صفوف جنبش اعتراضی.

22- خطر افرایش دخالت و تأثیرات سلطنت طلبان، بدلیل صدور فرامین و "مصاحبه" های آنها در خارج از کشور و ترساندن مردم از این طریق، که گویا سلطنت طلبان به نیابت از غرب در صدد قبضه قدرت و بازگرداندن دوباره نظام ضد مردمی پهلوی هستند.

 

رشد محافظه کاری و نقش بازدارنده گی "اکثریتی" ها

23- خطر رشد عافیت طلبی و منزه طلبی، دور شدن از خیابان و "لایک زدن" بجای "داد زدن" از سوی گرایش های روشنفکرانه، که ممکن است حتی مدعی تعلق خود به "چپ رادیکال" باشند.

24- عدم توجه به ایجاد روابط شخصی و واقعی میان مبارزین و غلبه کفایت به تماس های ناشناس و "بی خطر" از طریق شبکه های اجتماعی.

25- خطر شیوع دوباره تبلیغات "خشونت پرهیزی" از سوی "اکثریتی" ها (تحت عناوین مختلف "چپ" و "جمهوریخواه")، و از طرف نویسنده گان آنها در سایت های اینترنتی  خارج نظیر "اخبار روز" و "ایران امروز"، و پاشیدن گرد محافظه کاری و یأس و ناامیدی در میان معترضین.

 

 سیاست بین المللی زیانبار لیبرال های راست برای جنبش اعتراضی

26- خطر کشاندن مسئله جنبش اعتراضی در ایران به درون رقابت ها و کشمکش های غرب با فدراسیون روسیه و جمهوری خلق چین و الحاق آن به  موضوعات اوکراین و تایوان.

27- خطر کشاندن دوباره "پرونده" جنبش اعتراضی به شورای امنیت سازمان ملل متحد و افزایش نقش چهره های منتخب غرب نظیر شیرین عبادی از این طریق. تبدیل مردم ایران به عامل فشاری علیه جمهوری خلق چین و فدراسیون روسیه در موضوع اوکراین در سازمان ملل متحد. جنبش اعتراضی مردم ایران ربطی به وظایف و آئین نامه شورای امنیت سازمان ملل متحد ندارد.

28- خطرات تبدیل حمایت دولت ها و رسانه های خارجی به انجام دخالت سیاسی آنها در امور مبارزات مردم و وابسته ساختن نیروهای جنبش اعتراضی به رهنمودها و فرامین سیاستمداران خارجی.

 

احتمال تحکیم صفوف نیروهای سرکوب

29- خطر کاهش گسیختگی در صفوف سرکوبگران، وحدت هر چه بیشتر دستگاه های سرکوب علیه جنبش اعتراضی. این احتمال ویژه شرایط آغازین و خاص دوره عدم بلوغ کافی هر جنبش اعتراضی است.

30- خطر تشجیع هر چه بیشتر سرکوبگران از طریق افزایش حقوق ها و امتیازات مأموران سرکوبگر.


روانشناسی سیاسی جنبش اعتراضی و فعالین آن

31- خطر شیوع گرایش ضد مبارزه در میان بازداشت شده گان در زندان ها و انتقال این روحیه به جنبش اعتراضی.

32- خطر ترویج ناامیدی و روحیه شکست از طریق مصاحبه های تلویزیونی "توابین"، نظیر نقش فوق العاده منفی همین سیاست رژیم ترور در سال 1360.

33- عدم پیشرفت محسوس بعدی جنبش اعتراضی برای برخی و خطر شیوع گرایش به آنارشیسم و روی آوری به شورش های کور و بی هدف.

34- خطر خسته شدن مردم شریک در اعتراضات از طولانی شدن اعتراضات.

35- خطر افزایش فشار خانواده ها بر فرزندان خود برای عدم شرکت در تظاهرات با افزایش کشته ها و مجروحین و معلولین و ایجاد دودلی و تردید در میان خانواده ها.

36- خطر محدود ماندن جنبش اعتراضی به جوانان و عدم دخالت بزرگسالان، شاغلین، مالیات دهندگان و والدین. خطر ناتوانی نسل جوان از قانع کردن بزرگسالان و والدین و بستگان خود به شرکت در این جنبش رهایی بخش.

37- خطر غلبه ساده سازی فکر انقلاب و سرنگونی رژیم در میان عناصر کم تجربه، و غلبه خستگی و سرخورده گی بر آنها پس از ماههای سخت و پراضطراب تاکنونی. انقلاب در یک جامعه مشکل ترین و پیچیده ترین فعالیت انسانی است، و جز با کار سنگین و دلسوزانه و فداکاری و دقت و صبر و پیگیری میلیونها انسان علاقمند و "عاشق" به نتیجه نمی رسد. جنبش اعتراضی کنونی ممکن است چندین سال طول بکشد.

38- خطر تشدید وخامت وضعیت اقتصادی و استفاده رژیم از آن برای به زانو در آوردن جنبش اعتراضی. خطر گرایش مردم به کنار کشیدن از جنبش اعتراضی به این دلیل.

39- خطر فشار استادان دانشگاهها و مدیران مدارس به دانشجویان و دانش آموزان و تحت فشار گذاشتن آنها در موضوع امتحانات بمنظور وادار ساختن آنان به کنار کشیدن از جنبش اعتراضی.

 

فقدان رهبری در جنبش اعتراضی و گرایش به بی اعتمادی

40- خطر تضعیف اعتماد توده های ساده مردم به رهبران واقعی در میان خود. خطر اعتماد به "چهره های" خارج از کشوری، که رسانه های امپریالیستی بطور هماهنگ آنها را مطرح میکنند. خطر ایجاد دودستگی در جنبش اعتراضی به این دلیل.

41- خطر شیوع بی اعتمادی در میان معترضین خیابانی به اینکه: آیا اصلاً ممکن است که آنها یک رهبری از میان خود ایجاد کنند و یا خیر؟

42- خطر افزایش بدبینی مردم به نقش چهره های ایرانی مقیم خارج و احتمال وجود بند و بست های پشت پرده آنان با دولت های غربی. کنار کشیدن نیروها و عناصر چپ از جنبش اعتراضی بدلیل این بی اعتمادی، و آنچه که آنها ممکن است آن را بعنوان خطر امپریالیسم ارزیابی کنند.

 

نقش منفی فرصت طلبان مدعی رهبری جنبش اعتراضی

43- خطرات "تأسیس" و اعلام مداوم و افسار گسیخته "کمیته های محلات" غیر واقعی و مجازی؛ کشاندن "رهبری" و "رهنمود" و "سازماندهی" و "شعارها" به ابتذال و مسخره بازی. سردرگم کردن مردم درگیر در جنبش اعتراضی با صدور فرامین غیرواقعی به مناسبت های دلبخواهی برای برگزاری تجمعات خیابانی و تبلیغ برای اهداف سلطنت طلبان.

 

آثار زیانبار عدم پیدایش تشکل های مستقل مردم

44- کندی در پیدایش و یا عدم پیدایش تشکل های مستقل دانشجویان، زنان، کارگران و کارمندان و سایر اقشار و افزایش تأثیرات منفی ناشی از پراکنده گی در صفوف مردم که منجر به وفور اعتراضات پراکنده و غیر سازمان یافته، کم نتیجه و بی نتیجه خواهد شد.

45- افزایش ترس و نگرانی در جنبش اعتراضی از فقدان تشکل و رهبری و بی برنامه گی برای فردای سرنگونی رژیم اسلامی.

 

تجارب شکست های جنبش های اعتراضی در سال های اخیر

46- خطرات شناخته نشده ای که به توقف جنبشهای اعتراضی در تایلند و میانمار در سالهای اخیر منجر شدند.

 

اکبر تک دهقان

7 آذر 1401- 28 نوامبر 2022

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شنبه، آذر ۰۵، ۱۴۰۱

بسوی ایجاد تغییرات کیفی در جنبش اعتراضی!

یادداشت های روزهای اعتراضات- 8 

 

جنبش اعتراضی کنونی بلحاظ کمی و کیفی از دوره اولیه پیدایش آن در شهریور ماه پیشرفته تر است. در این تردیدی باقی نمانده، که اعتراضات شهریور 1401 در پی قتل جنایتکارانه شهروند آزاده مهسا امینی در بازداشتگاه دسته جات آدم کش در تهران، اعتراضاتی صرفاً ناشی از واکنش لحظه ای و خود-انگیخته گروهی از جوانان عصبی نبود. این جنبش اما در مقایسه با مرحله کیفی بعدی و این یعنی از شرایط حضور یک نیروی اجتماعی سازمانیافته نظیر دانشجویان هنوز عقب تر است.

 

اعتراضات بخشی از زنان و مبارزات پراکنده برای حق آزادی پوشش نمی تواند بتنهایی فعالیت متشکل و مطمئن یک نیروی اجتماعی با دامنه تأثیرات بزرگ سیاسی و ملی محسوب شود. "زنان" یک طبقه اجتماعی و یا یک لایه بلحاظ سیاسی مؤثری از یک طبقه اجتماعی نیستند و یک جنبش اعتراضی حول موضوع "زن" هنوز بطور خود بخودی به یک جنبش انقلابی برگشت ناپذیر ارتقاء نیافته، پیشروی آن بدون دخالت نیروهایی که این جنبش باید آنها را به عرصه بکشاند، تضمین نخواهد شد. جنبش اعتراضی کنونی نسل جوان و بویژه زنان در مرحله فعلی همان نقشی را در جامعه دارد، که چریکهای فدایی خلق از سیاهکل به بعد در جامعه داشتند:

مرحله رواج روح انتقاد و اعتراض و شکستن فضای رخوت و ترس توده های مردم از ورود به مبارزات توده ای برای تعیین سرنوشت سیاسی جامعه. مبارزه نسل پیش آهنگ دهه 40 شمسی علیرغم فداکاری و شجاعت بیسابقه آن در دوره خود اما حداقل به 7 سال زمان نیاز داشت، تا توده  میلیونی را بتدریج از اواخر سال 1356 برای ضرورت ورود به عرصه یک مبارزه سراسری مجاب کند.

زنان ایران نیمی از شهروندان جامعه را تشکیل داده، و بار سنگین و طاقت فرسایی از انواع فعالیت های خانواده گی و شغلی را بر دوش کشیده، اضافه بر آن: تبعیض های عمیقاً غیر انسانی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سنتی و روابط غیر دموکراتیک در خانواده را نیز تحمل میکنند.*1 این جمعیت عظیم میلیونی، خود در درون و لابلای طبقات مختلف اجتماعی، با منافع و انگیزه های گوناگون و با درجات متفاوتی از پیگیری در مبارزات سیاسی قرار دارند. انقلابات اما از سوی طبقات اجتماعی مشخص و نسبتاً یک دست، که جایگاه معینی در تولید اجتماعی دارند و یا در شرف کسب چنین موقعیتی هستند، حمل میشوند. از این رو، پیدایش نقش سیاسی متشکل یک نیروی اجتماعی و محتمل ترین آن نیروی پر تحرک دانشجویان، آن عامل نیرومند بعدی است، که مبارزات کنونی برای دستیابی به حق انتخاب پوشش و فعلاً عمدتاً منحصر به اقشار میانی شهری را به یک جنبش سیاسی- عمومی سوق میدهد. باید یک نیروی اجتماعی معین، که نزدیک ترین نیروی مبارز به زنان است، یعنی دانشجویان، در حین مبارزات کنونی و درگیری فعال در آن به یک تشکل نسبی سراسری دست پیدا کند. این حلقه بسیار مهمی در زنجیره مبارزات کنونی است.

تاکنون عمدتاً زنان پیشروترین ترین بخش جنبش اعتراضی کنونی را تشکیل داده، نقش آنان مداوماً افزایش یافته و این بر سرنوشت قدرت سیاسی آینده و اشکال و محتوای فعالیت همه ساختارهای سیاسی آن تأثیر خواهد گذاشت. اما بیان این احتمال، آنگونه که به تبلیغات تکراری و رایج در همه مقالات و موضع گیری های سیاسی تبدیل شده، بخودی خود هنوز دارای اهمیت عینی و "کاربردی" نبوده، بر واقعیت های سیاسی جاری تأثیری باقی نمی گذارد.

ایستگاه های میانی که روند سازمانیابی سیاسی توده دانشجویان کشور را تسریع میکنند، میتوانند تشکیل کمیته های ملی زنان در دانشگاه ها و از این طریق، اعمال فشار برای تسریع ایجاد تشکل های مستقل سیاسی- صنفی همه دانشجویان باشند،  تشکل هایی که مانیفست درخواست ها و اهداف خود را بطور علنی اعلام کرده، دست به برگزاری یک کنگره سراسری میزنند.

حضور سازمانیافته دانشجویان میتواند ورود توده کارگران و کارمندان را نه فقط به عرصه اعتراضات عمومی، بلکه سازمانیابی صنفی- سیاسی مستقل این نیروهای تعیین کننده سرنوشت هر انقلابی در جهان را نیز تسهیل کند. اگر چنین تشکلی از دانشجویان بوجود آمده، دست به قدرت نمایی جدی مستقل، سازمانیافته و سراسری بزند، در اینصورت، این طلایه یک تغییر سیاسی کیفی در ابعاد ملی است و میتوان از ورود جنبش اعتراضی کنونی به آستانه یک جنبش اعتراضی رشد یافته تر سخن گفت. در اینصورت نفوذ سیاسی نیروی معترضین خیابانی به خود- آگاهی ملی شهروند ایرانی آغاز شده و ناقوس ها برای این رژیم درنده خو بصدا در آمده اند. این مرحله اما هنوز بدون تردید فرا نرسیده است.  

شهرهای کوچک و روستائیان آخرین نیروی بزرگ و مؤثر اجتماعی هستند، که به جنبشهای اعتراضی کنونی خواهند پیوست. شهرهای بزرگ محل استقرار ادارات و ارگانهای قدرت سیاسی است. روستائیان صبر خواهند کرد، تا برایشان روشن شود، آیا جمعیت شهری واقعاً مصمم هستند، که بطور جدی شرایط قدرت سیاسی را که خود نیز آنرا بوجود آورده اند، تغییر دهند و یا خیر. این نه به این دلیل است، که گویا روستاییان "نا آگاه" هستند! یک چنین ادعاهایی به عنوان تحلیل های "شهری" هیچ ارزش سیاسی برای درک واقعی این موضوع ندارند. روستا و روستائیان از نظر قدرت اقتصادی بمراتب آسیب پذیرتر از محیط های شهرهای بزرگ بوده، و شناسایی پلیسی آنها و ایجاد محدویت در زندگی روزمره برای آنها از سوی عوامل وابسته به رژیم نیز بمرات ساده تر است. بهمین دلیل، ساکنان روستاها و شهرهای کوچک بدلیل چنین محدودیت هایی قادر به انجام یک ریسک بزرگ و بیموقع نیستند. در حالیکه برای شهرهای بزرگ امکان انجام این ریسک سیاسی تا بدرجات معینی وجود دارد. بدون ایجاد اطمینان از طریق تشکل یابی و انجام فعالیت های مبارزاتی اعتماد برانگیز، نیروهای مبارز در شهرهای بزرگ قادر نیستند در چشم انداز نزدیک بر حمایت شهرهای کوچک و یا روستاهای کشور حساب باز کنند.*2

 

اکبر تک دهقان

5 آذر 1401- 26 نوامبر 2022

--------------------

توضیحات

- عبارت "یادداشت های روزهای اعتراضات- 8" در تاریخ 18 نوامبر 2022 اضافه شده، در اصل مطلب که در دو سایت اینترنتی نیز درج شده، وجود ندارد. باپوزش از بازدید کننده گان. 

*1- مقاله ای از همین نگارنده در وبلاگ هم اکنون غیر فعال "جمهوری شورایی" و از سال 1385. این مقاله بمناسبت یک تجمع بزرگ زنان در تهران است و تصورات نگارنده در موضوع حقوق زنان را بیان میکند. بعدها تقریباً همین مقاله به بخشی از مطلب مفصل "برنامه سیاسی" تبدیل شد. هر دو در نشانی های زیر:

https://j-shoraii.blogspot.com/2006/06/blog-post_23.html  

http://radikaldemokratik.blogspot.com/2009/11/8.html

*2- شکست انقلاب بهمن در سال 1360، و در ضمن آن، قتل عام همه مبارزین و نابودی همه سازمان های مبارز و چپ، جریانات سیاهکار و ضد مردمی بویژه لیبرال های راست را به یکه تاز عرصه تحقیر فرهنگ مبارزه و اصل تعهد انسانی فرد به جامعه مبدل ساخت. در مدت کوتاهی، انبوهی از روشنفکر نمایان شروع به رواج فرهنگ تحقیر توده های مردم کردند. تحقیر و خرد کردن شخصیت فردی  شهروندان غیر تهرانی و فاقد امتیازات، بواقع ابعاد سرسام آوری بخود گرفت. فحاشی به "ترک"، "لر"، "عرب"، "رشتی" و "شهرستانی" به ایدوئولوژی سیاسی لیبرال ها در جامعه گسیخته و له شده پس از سال 1360 ارتقاء پیدا کرد. در این میان بویژه روستاییان بعنوان مردمی بی دفاع و گویا "ناآگاه" و "بی سواد" نظیر طعمه ای ساده توسط روشنفکران علنی تهرانی و خرده بورژوازی لمپن و "بسیجی" وابسته به آنها لگدمال شدند.

همه حامیان اصلی، بنیانگذاران و گرداننده گان رژیم های جنایتکار پهلوی و اسلامی تحصیل کرده گان دانشگاهی و اکثراً هم فارغ التحصیلان دانشگاههای غرب بودند. "دکتر" داریوش همایون، "دکتر" ابراهیم یزدی، "دکتر" بنی صدر، "دکتر" سروش، "مهندس" بازرگان، "مهندس" سحابی، "دکتر" حاج سید جوادی، "دکتر" سنجابی، "دکتر" کیانوری و بقیه، حتی مدارک دکترای نحس خود را از مشهورترین دانشگاه های اروپا و آمریکا دریافت کرده بودند. اما همه آنها کاملاً آگاهانه، در نهایت بی شرافتی و در انتهای قرن بیستم بختک زشت ترین بلیه قرن بیستم یعنی حکومت ولی فقیه را بر سینه مردم ایران حاکم ساخته، و آن را به گردن مردم معمولی انداختند. آنها و پس مانده های بعدی شان، با تهاجم به شخصیت فردی شهروندان ساده، تلاش کردند دلیل سقوط جامعه به جهنم اسلامی را به روستاییان و "بی سوادان"، یعنی به زبان آنها: "یک مشت داهاتی" نسبت دهند، تا نقش غیر انسانی خود را پرده پوشی کنند. هیچیک از این جانیان مدرک به دست، روستایی و "بی سواد" نبودند، و همین امروز هم افرادی از همان نوع که بر فضای روشنفکری علنی و رسانه ای کشور مسلط هستند، درست مروج این رفتار شناخته شده از فرهنگ لیبرالیسم ضد ملی ایرانی هستند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ