شنبه، آبان ۰۷، ۱۴۰۱

یک برنامه سیاسی برای جمهوری دموکراتیک ایران-1

 

یک برنامه سیاسی برای جمهوری دموکراتیک ایران-1

 

ماهیت و نیروی محرکه انقلاب ایران

انقلاب ایران یک انقلاب رادیکال- دموکراتیک و بر زمینه وجود منافع مشترک میان طبقه کارگر، دهقانان و زحمتکشان از یک سو، و جناح های چپ و میانی طبقه متوسط (بخشهای بزرگی از کارکنان فکری، تخصصی و خدمات اجتماعی، زنان و دانشجویان، شهری و روستایی) از سوی دیگر، استوار است.

این دو نیرو در جامعه ایران، گرایش سیاسی سوسیالیسم و جناح چپ و میانی جمهوری پارلمانی، یعنی  اکثریت قاطع شهروندان کشور را در بر میگیرند. یک ائتلاف سیاسی پایدار در مجلس شورای ملی و کنگره سازمانهای اجتماعی میان این دو نیروی بزرگ ملی، ایجاد بیشترین امکانات سیاسی- اقتصادی را برای بازسازی پارلمانی- شورایی سریع و همه جانبه کشور تضمین خواهد نمود.

 

جایگاه تاریخی- طبقاتی انقلاب ایران 

انقلاب رادیکال- دموکراتیک بر جایگاه تاریخی- طبقاتی خود آگاه است. این انقلاب، سر بر آورده از خاکستر انقلاب آزادیخواهانه، ضد سلطنتی و استقلال طلبانه بهمن 57، در پیشروترین سنت های مبارزاتی در ایران و جهان ریشه دارد. انقلاب رادیکال- دموکراتیک، در مقیاس تاریخی- جهانی در سنت انقلاب بزرگ فرانسه (1789) و انقلاب کبیر اکتبر (1917) قرار داشته، در مقیاس تاریخی- ملی بر دست آوردهای انقلاب مشروطیت (1288-1284)، جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران (1300-1299)، مقاومت علیه دیکتاتوری رضاخان (1320-1299)، جنبشهای کارگری- ملی در مقطع سقوط رضاخان و پایان جنگ جهانی دوم (1332- 1320)، دولت ایالتی آذربایجان (1325-1324) و انقلاب بهمن (1360- 1349) استوار است. در هر یک از مقاطع و دوره های جنبش های اجتماعی در ایران معاصر، نقش توده های زحمتکش و نیروهای سیاسی نزدیک به آنان مداوماً افزایش یافته، مردم با دخالتگری گسترده خود، مهر یک انقلاب توده ای را بر پیشانی تحولات سیاسی کوبیده، یا بر آن تأثیرات غیر قابل انکار باقی گذارده اند.

--------------------

توضیحات:

- جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران (همچنین: "جمهوری گیلان"، "جمهوری شورایی")، مهر 1300- خرداد 1299 ( سپتامبر 1921- مه 1920)، اولین برآمد توده ای یک جنبش جمهوریخواهانه و عدالت طلبانه با اهداف سراسری و ملی در ایران بود. فلاکت حاکم بر زندگی مردم بویژه دهقانان، عوارض هولناک جنگ جهانی اول برای ایران، شکست قطعی انقلاب مشروطیت در پی سلطه مجدد دستگاه سلطنت، ملاکین و دستگاه مذهبی اینبار همه تحت عنوان "مشروطیت"، و نقض مداوم استقلال کشور از سوی طبقات حاکمه، از زمینه های اصلی پیدایش جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران بودند. عنوان "شورایی" و "سوسیالیستی" در اینجا به شرایط تاریخی و بین المللی پیدایش آن مربوط است.

در مقطع برافروختن آتش جنگ جهانی اول (1919-1914/1297-1293) برای تقسیم مجدد جهان توسط قدرتهای امپریالیستی جدید (آلمان، اتریش-مجارستان، ژاپن، ایتالیا و متحد آنان: امپراطوری عثمانی) و بویژه مقطع پایان آن، انقلابات توده ای متعددی همه اروپای جنگ زده را به لرزه درآوردند. نیروی محرکه این انقلابات را کارگران، دهقانان، روشنفکران انقلابی و جمهوریخواهان تشکیل میدادند. انقلابات مذکور با نقش غالب کارگران صنعتی به حیات رژیم های سلطنتی و جنگ طلب پایان داده، در چندین کشور منجر به تأسیس نظام جمهوری گشتند. با انقلاب پیروزمند سوسیالیستی اکتبر در روسیه و انعقاد قرارداد صلح جداگانه با آلمان از سوی روسیه شوروی، امواج پیدایش جمهوری های شورایی بخش اعظم اروپا را نیز در بر گرفت. در کشورهای فنلاند، آلمان، ایتالیا، اتریش، مجارستان، فرانسه و اسلاواکی، جمهوری های شورایی تأسیس شده، و یا طی شکل گیری سرکوب شدند. تأسیس جمهوری در ایران با عنوان "جمهوری شورایی سوسیالیستی" از جنبه تاریخی-جهانی جزئی از این روند بین المللی نیز محسوب میگردد.

 از جمله نتایج و دستاورهای سیاسی- فرهنگی و اجتماعی- ساختاری دوره فوق، تأسیس حزب کمونیست ایران، نضج گیری سندیکاهای کارگری، فعالیت سیاسی- فرهنگی مؤثر گروه 53 نفر، تسریع انجام رفرمهای اداری، آموزشی و ساختاری جدید دولتی، و پیدایش شعر نو فارسی به ابتکار مدافع جمهوری شورایی نیما یوشیج است.

- برنامه سیاسی در اینجا به متنی به همین نام در وبلاگ "برنامه سیاسی" (http://radikaldemokratik.blogspot.com) این نگارنده مربوط میشود. این برنامه طی انتشار اول و تصحیح و تکمیل بعدی در تاریخ های 8 شهریور 1385- 30 اوت 2006 و 8 آذر 1388- 29 نوامبر 2009 ارائه گردیده اند. نگارنده در تاریخ 17 مرداد 1393- 8 اوت 2014 به مخاطبین احتمالی خود وعده "انجام تصحیحات ضروری مضمونی، املائی، دستوری و شکلی، حذف موارد کم اهمیت و یا غیرضروری، همچنین تکمیل برخی موارد، طی ماههای آینده بعنوان انتشار سوم در این وبلاگ" را داده بود. ارائه کنونی آن تحت عنوان: "برنامه سیاسی جمهوری دموکراتیک ایران" بشکل بخشهای جداگانه و تقدم و تآخر متفاوت از متن اصلی را باید بمعنای انجام وعده داده شده نگارنده پس از مدت 8 سال هم در نظر گرفت!

اکبر تک دهقان

7 آبان 1401- 29 اکتبر 2022

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

پنجشنبه، آبان ۰۵، ۱۴۰۱

کویر تشنه گلستان شد!

  

یادداشت های روزهای اعتراضات- 5

 

جانیان بیرحم رژیم ترور اسلامی، این ضد انسانی ترین حکومت همه تاریخ ایران و عصاره همه زشتی های طبقات سلطه گر در این جهان، همچنان مبارزین خیابانی شجاع شهرهای کشور را به خاک و خون میکشند. مردم مصمم و پیگیر بویژه زنان کشور اما سر باز ایستادن ندارند. باشد که رویدادهای غرورآفرین و غم انگیز این روزهای سرنوشت ساز، طلایه دار نبرد آخر و روز قطعی جدال با این پلیدترین تبهکاران در جهان باشد!

ترانه زیبای "چو مرغ شب خواندی و رفتی" از هنرمند مردمی، پژوهشگر توانا و مخالف هر دو رژیم دیکتاتوری پلیسی، هنرمندی که مردم و کشورش را دوست دارد، سیما بینا، ستایش نامه و در همان حال مرثیه ای است بیاد همه جانباختگان این روزهای سخت، نسل شجاع گذشته همرزم آنان در دهه سیاه 60، این "زیباترین فرزندان آفتاب و باد"  و مادران داغدار همه آنان:

  https://youtu.be/DZ65Z7tsw9s?list=RDDZ65Z7tsw9s


چو مرغ شب خواندی و رفتی

دلم را لرزاندی و رفتی

تو اشک سرد زمستان را

چو باران افشاندی و رفتی

 

به باغ قصه به دشت خواب

سایه ی ابری است در دل مهتاب

مثل روح آزرده مرداب

 

دلم را لرزاندی و رفتی

چو مرغ شب خواندی و رفتی

شنیدی غوغای طوفان را

ز خواندن واماندی و رفتی

 

دلم را لرزاندی و رفتی

چو مرغ شب خواندی و رفتی

تو اشک سرد زمستان را

چو باران افشاندی و رفتی

 

 سیاه شب لاله افشان شد، لاله افشان شد

کویر تشنه گلستان شد

تو می آیی

هاااااای تو می آیی!

 

ز باغ قصه به دشت خواب

ز راه شیرین پر مهتاب

تو می باری چون گل باران

به جام نیلوفر مرداب

 

دلم را لرزاندی و رفتی

چو مرغ شب خواندی و رفتی

شنیدی غوغای طوفان را

زخواندن واماندی و رفتی

 

سیاه شب لاله افشان شد

کویر تشنه گلستان شد

تو می آیی

هاااااای تو می آیی!

 

ز باغ قصه به دشت خواب

ز راه شیرین پر مهتاب

تو می باری چون گل باران

به جام نیلوفر مرداب

 

به باغ قصه به دشت خواب

سایه ی ابری است در دل مهتاب

مثل روح آزرده مرداب

 

دلم را لرزاندی و رفتی

چو مرغ شب خواندی و رفتی

شنیدی غوغای طوفان را

زخواندن واماندی و رفتی

***

اکبر تک دهقان

5 آبان 1401- 27 اکتبر 2022

ـــــــــــــــــــــــ

شنبه، مهر ۳۰، ۱۴۰۱

سلطنت طلبان و جعلیات "جوانان محلات تهران" و "جوانان محلات تبریز"!

 

یادداشت های روزهای اعتراضات -4

 

بزرگترین جنایت رژیم های پهلوی، متوقف ساختن رشد ملی جامعه ایران بود. ممنوعیت فعالیت احزاب سیاسی و سندیکاهای کارگری، لغو آزادی مطبوعات و انتشارات، و برچیدن انتخاباتی که قابلیت حداقلی از کنترل دولت توسط مردم را دارا باشند، به رشد ملی جامعه ایران لطمات جبران ناپذیری وارد آوردند. این تبهکاری رژیم های پهلوی و لیبرال ها بویژه با سرنگونی دولت ملی مردم ایران، دولت محمد مصدق در جریان کودتای امپریالیستی 28 مرداد سال 1332 و سپس استقرار حکوت شکنجه و اعدام ساواک، چندین برابر تشدید گشت.

فقدان رشد ملی، همان پاشنه آشیل جامعه ایران بود، که به استقرار سهل و ساده یک رژیم مذهبی منجر گشت، که در روز روشن، "ملت" و "حقوق شهروندی" را انکار کرده، بر جای آن بدویتی  بنام "امت اسلامی" را نشاند. اگر جامعه ایران آستانه انقلاب بهمن 57 دارای حداقلی از رشد ملی، حتی کمتر از ترکیه و پاکستان هم میبود، غلبه خمینی درنده خو و نهضت آزادی تبهکار بر سرنوشت  کشور و برپایی یک رژیم ترور غیرممکن میشد.

توده های مردم، حتی روشنفکران آنها، تنها از طریق فعالیت های عمومی آزاد و یا نسبتاً آزاد رشد ملی کسب میکنند. شهروند شریک در یک حزب سیاسی و یا یک سندیکای کارگری، از طریق چنین کانال های اجتماعی ای به رشد ملی دست می یابد. اعضاء یک سندیکای کارگری و یا یک حزب سیاسی، بعنوان اعضاء "ملت" وارد مناسبات با یکدیگر و وارد روند رشد ملی میگردند. رشد شغلی فرد عمدتاً تابع نیازهای بازار است، اما رشد ملی فرد مسئله ای سیاسی است و به حقوق سیاسی و اجتماعی فرد و جامعه مربوط است. اگر جامعه ای فاقد رشد ملی باشد، انبوه انبوه مدارک دانشگاهی هم کمکی به کشور نمی کنند، به این دلیل ساده، که تحصیل کرده گان برای تأمین زندگی خود و فرار از اختناق حاکم، راه کشورهای دیگر را در پیش میگیرند. رژیم پهلوی و لیبرال ها این حق اولیه ملی را با بیرحمی غیرقابل تصوری از مردم ایران سلب کردند.

بدلیل فقدان رشد ملی جامعه و مسدود بودن همه مجاری عمومی ارتباط شهروندان، مردم ایران طی چندین نسل و سه دوره رژیم های دیکتاتوری پلیسی، ناچار شدند، به پیوندهای شخصی، خانواده گی، فامیلی، قومی و مذهبی روی بیاورند، به آنها عادت کرده، تلاش کنند، معضلات فردی و اجتماعی خود را از این طریق حل و فصل کنند، و این بنوبه خود، باز هم به روند رشد ملی جامعه ایران آسیب زد.

 

اعتراضات کنونی در کشور هنوز عناصر ساده ای از نطفه های اولیه یک جنبش توده ای در ایران هستند. هنوز تا پیدایش یک جنبش قدرتمند سراسری، که جامعه دهها میلیونی را در بر بگیرد، و چشم اندازهای تغییرات بزرگ ملی را در برابر خود قرار دهد، راه درازی در پیش است. اما اقدامات تخریبی دسته جات مرتجع و آبروباخته از نوع سلطنت طلبان و حواشی آنان، این مدافعین علنی رژیم ترور ساواک، از هم اینک و حتی پیش از سایر جریانات بعضا" فرصت طلب  در خارج از کشور، با شدت آغاز شده است.

سایت خبری "اخبار روز"، که به طیف "توده ای-اکثریتی" نزدیک است، در چندین مورد، سرهم بندی های سلطنت طلبانه ای را تحت عنوان و امضاء "جوانان محلات تهران" و "جوانان محلات تبریز" درج و تبلیغ کرده است. حال، مسئولین "گناهکار" این سایت خبری مدعی چپ، از اهمیت و معنای اقدام خود مطلع، یا از مرحله پرت هستند، چیزی از کراهت تبلیغات مجانی آنها برای اخلاف شکنجه گران "کمیته مشترک ضد خرابکاری" کم نمیکند. برخی از افراد جریان "اکثریتی ها" و از جمله گرداننده گان این سایت، هنوز و این قابل انتظار است، از احساس گناه خود در همدستی با رژیم ترور اسلامی در دهه 60 خلاص نشده اند. از این رو هم، از هر فرصتی و هر شیوه ای بقصد دلجویی از سلطنت طلبان (!)، بلکه از اینطریق هم، کمک به "صاف کردن" تبهکاری بزرگ گذشته خود استفاده میکنند.

سایت "اخبار روز" در آخرین "شاهکار" خود، ترهاتی را تحت عنوان "جوانان محلات تهران: چه می گوییم و چه می خواهیم؟" بتاریخ 26 مهر-18 اکتبر درج کرده است. نگاهی به این به اصطلاح "پاسخ به سوالات" دارودسته "فرشگرد"، این کارمندان مؤسسه "خانه آزادی" وزارت امور خارجه آمریکا، نشان میدهد، چه کسانی و با چه اهدافی این آلترناتیوبازی بدوی را بقصد به شکست کشاندن مبارزات مردم ایران به صحنه آورده اند:

1-"ما که هستیم؟ عده ای جوان وطن پرست مستقل از هر  گروه و حزب"

جوانان "وطن پرست"، هیچ مفهوم و جایگاهی در فرهنگ سیاسی مبارزات مردم ایران نداشته، و بیان هیچ کیفیت سیاسی مثبت در فعالیت های اپوزیسیون مبارز این کشور علیه رژیمهای جنایتکار در تاریخ سیاسی معاصر آن نبوده است. این اصطلاح تحقیرآمیز و سرکوبگرانه، از جزوه های آموزشی ساواک، رکن دو ارتش و جمله سازیهای مسموم سایت های اینترنتی سلطنت طلبان برداشت شده، به انبان سیاسی جنگ طلبان و اشغالگران و سلطه گران مربوط است. "وطن پرستی" به شهروند معمولی و مطالبات مشخص، آزادیخواهانه و عدالتخواهانه او ربطی ندارد، بلکه به زرادخانه تبلیغات و اطلاعیه های فرماندهان ارتش رژیم پهلوی، بویژه در روزهای انقلاب بهمن 57 تعلق دارد. یکی از بافنده گان همین مهملات، مرتجعی بنام عرفان قانعی فرد و سایت خبری آن: "خبرنامه گویا"، هنوز با افتخار بنفع ساواک درنده خو بعنوان گویا "سازمان وطن پرست" تبلیغ کرده، مینویسد: "یک کمونیست خوب یک کمونیست مرده است."

در ایران یک نیروی اجتماعی، دارای قابلیت تشکل یابی سیاسی مستقل، تحت عنوان "جوانان" وجود ندارد. البته این دانشجویان بودند، که هسته اصلی سازمانهای سیاسی ضد رژیمی در هر دو رژیم دیکتاتوری پلیسی را ساخته بودند. آنها بدرست گروههایی از"جوانان" بودند و هستند، اما "جوانان محلات" سلطنت طلبان نیستند. فعالیت سیاسی و تشکیلاتی بدون درجه ای از شناخت علمی از جامعه و قدرت سیاسی ممکن نیست، و چنین سطحی از آگاهی و احساس مسئولیت همواره به نیروهای اجتماعی ای مربوط است، که دارای شرایط و امکانات کسب این آگاهی و شناخت هستند. "محله" جایی نیست که این آگاهی و شناخت در آن تولید شده، به نسل سیاسی بعدی منتقل گردد. انسان، آگاهی سیاسی و اجتماعی را از مناسبات تولیدی، جایگاه شغلی و در روابط درونی چنین شرایطی کسب میکند، نه از "محله". "جوانان" یک نیروی اجتماعی نیست که به یک نیروی سیاسی ملی مبدل گشته، و صاحب توانایی سیاسی و تئوریک برای توسل به عمل سیاسی در ابعاد ملی باشد. از این رو، وجه سیاسی و تشکیلاتی اعتراضات خیابانی در فعالیت های سیاسی دانشجویان و روشنفکران بازتاب خواهد یافت و نه در "محله" دارودسته سلطنت طلبان. دانشجویان تهرانی قطعا از وجود چیزی بنام "جوانان محلات تهران" مطلع نیستند، چون تنها کسانی که مستعد ساختن چنین گروهی هستند، خود آنها هستند، و آنها هم یکدیگر را در محیط دانشگاهها و روابط فردی و تحصیلی خود شخصاً و بخوبی می شناسند. چنین "جوانانی" قادر نیستند، محافلی نظیر اشباح بسازند، که با هیچکس در کنش و واکنش نباشند، عضو نداشته و عضوگیری نکنند.

سازمان چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق را عمدتاً دانشجویان و فارغ التحصیلان جدید تأسیس کرده بودند. آنها البته از نظر سنی جوان بودند، اما سازمانهایی برای "جوانان" نبوده، بلکه به کشور تعلق داشته، دارای کاراکتر روشن سراسری و ملی بودند. جریانات جبهه ملی، نهضت آزادی، اصلاح طلبان و بعدها حتی عناصری از سلطنت طلبان، پس از اینکه اندکی از تأثیرات سیاسی مبارزات نسل گذشته و تبهکاری خود آگاه شدند، تلاش کردند، که در نوشته های بعدی، بدرجه ای به آنها ارفاق کرده، از آنها بنوعی دلجویی کرده، و بعنوان نسل جوانی که به عرصه مبارزه کشیده شده بود و رژیم پهلوی باید با آنها مدارا میکرد، نام ببرند. از این طریق و بتدریج، "جوان" و "جوانان" هم از تحلیل ها و تصورات سیاسی بعدی نسل های سیاسی ورشکسته سر در آوردند. سنبل کردن "جوانان محلات تهران" هم از این فرهنگ سیاسی معیوب کهنه کاران آبروباخته، تأثیر گرفته است.

"مستقل از هر گروه و حزب" هم در این به اصطلاح پاسخ، ادعایی غیرواقعی و صرفاً تبلیغی است. اکثریت قاطع مردم ایران، در داخل و خارج از کشور، دارای تصوراتی هر چند کلی از محتوای اهداف احزاب سیاسی بوده، و به نوعی از جانبداری سیاسی گرایش دارند. این نه بمعنای غلبه فرهنگ حزبیت و وابستگی حزبی است، و نه بعنوان درکی روشن و برنامه ای از سازمانهای سیاسی است. سازمانهای سیاسی چپ و بورژوا-دمکراتیک ایران در دهه 60 بطور کامل بدست رژیم بربرمنش اسلامی و از جمله با حمایت سلطنت طلبان نابود شده اند و هم اینک در کشور احزاب سیاسی مبارز و ضد رژیمی وجود ندارند. اما ادعای "مستقل از هر گروه و حزب" ربطی به فرهنگ سیاسی مردمی با چنین سابقه ای از مقاومت در برابر رژیم های سرکوبگر در این کشور ندارد. این تصور که گویا مردم ایران از احزاب سیاسی گریزان هستند، پس ادعای غیروابسته بودن به احزاب سیاسی در جامعه "برد" دارد، تصوری سطحی از شناخت جامعه و تحلیل روانشناسی سیاسی مردم را بنمایش میگذارد. اگر هم اینک هم، احزاب سیاسی مبارز در داخل کشور شکل بگیرند و دست به فعالیت سیاسی مولد و اعتماد برانگیز بزنند، در این صورت ادعای مربوط به "مستقل از هر حزب و گروه" هم نظیر کپه ای برف زیر تابش آفتاب ذوب میشود.

مردم ایران باور نمیکنند، که کسی دراین کشور دست به فعالیت سیاسی بزند و حتی مدعی تحویل رهبری مردم به "رهبر" و "لیدر شایسته" شود، اما خود، دارای هیچگونه تصورات سیاسی و حزبی نبوده، "مستقل از هر حزب و گروه" باشد.

"جوانان محلات تهران" فرضی در "اطلاعیه" شماره 1 خود در روز 3 اکتبر/11 مهر، چه میگوید: "همچنین ما بنام مردم ایران تلاش میکنیم به صورت روزانه دستورالعملهای مبارزات را اعلام نماییم تا هر چه زودتر خلاصی مردم از شر این فرقه تبهکار را در میدان شهیاد جشن بگیریم"!!

این "جوان" مسن راست افراطی، تصوری کاملاً کاغذی از مبارزه و انقلاب کسب کرده است. آنها که یک آدرس توییتری و نظایر آن بیش نیستند، "بنام مردم" سخن میگویند. هیچیک از گروههای خارج از کشوری، هنوز تا به این درجه از بیگانگی با واقعیت وزن خود تنزل نکرده اند. "مبارز" مجازی در اینجا، بی اعتناء به شعور مردم از "دستورالعملهای مبارزات" صحبت میکند، طوری که گویا یک کارمند دولت رژیم سلطنتی از "دستورالعمل" برای کارمندان تحت فرمان خود حرف میزند. در مبارزات سیاسی و جنبشهای انقلابی، "دستورالعملهای مبارزه" وجود ندارند، بلکه تحلیل سیاسی از شرایط، برنامه سیاسی حداقل، تاکتیکهای سیاسی روز و موازین اساسنامه ای وجود دارند، که مدام موضوع تبلیغ و ترویج و اقناع و جدل هستند.

شعارپردازیهای سلطنت طلبانه مدعیان خارج از کشوری مقیم تهران اما تمامی ندارد. جمله بالا سپس به "فرقه تبهکار" و "میدان شهیاد" اشاره میکند، که هر دو عبارت به خرده ریزهای نوشتاری و گفتاری سلطنت طلبان خارج از کشوری و مسئول آنها یعنی رضا پهلوی تعلق دارند. مردم ایران نزدیک به نیم قرن است که چیزی بنام "میدان شهیاد" بگوششان نخورده است. نویسنده این "اطلاعیه" که تلاش میکند، خود را در "داخل کشور" جا بزند، بیکباره اما سر از رویای قدیمی سلطنت طلبان در می آورد، که گویا روزی میلیونها نفر از مردم تهران در "میدان شهیاد" آنها از رضا پهلوی استقبال کرده، "جشن" خواهند گرفت!

2-"عضوگیری داریم؟ همه شما عضو جوانان محلات هستید و برای امنیت خودمان و خودتان هیچگونه ارتباطی خارج از پست های شبکه های اجتماعی و اطلاعیه نخواهیم داشت. اما کامنت ها و بازخوردهای شما کاملاً مطالعه و بررسی میشود!"

"عضوگیری" یک سوال واقعی و به امر تشکل و مبارزه سیاسی مربوط است و پاسخ آن اما غیرواقعی و تعارف ساده است. همه شما "عضو جوانان محلات هستید"، نظیر این است که گفته شود: همه جوانان ساکن تهران، جوانان تهرانی هستند! جریانی که ادعا میکند "بنام مردم" عمل کرده، و "دستورالعملهای مبارزاتی" صادر میکند، نمیتواند عضوگیری نکند و همه جوانان شهر را اعضاء خیالی خود محسوب کند.

فرد بالا اما با اعلام اینکه "کامنت ها و بازخوردهای شما کاملاً مطالعه و بررسی میشود"، تلاش میکند، از جمع دو نفره و یا حتی یکنفره خود پشت کامپیوتری در آمریکا، تصویری مهم و اهل "مطالعه و بررسی" نشان دهد. مبارزان جدی و آگاه به شرایط جهنمی جامعه خود، که جان خود را بر کف دست گذارده، با زندگی و آینده خود ریسک میکنند، تا به این درجه ساده لوح نیستند، که وقت و اعتماد خود را به یک نشانی اینترنتی بسپارند، و از آن "دستورالعمل" برای مرگ و زندگی خود بپذیرند.

3- "ما در داخل کشور هستیم یا خارج؟ ما در داخل کشور هستیم". همین و هیچ! آنها در هیچ مبارزه و فداکاری ای در طی سالهای گذشته شرکت نداشته اند. چیزی از مبارزات سالهای 1388، 1396 و 1398 نشیدند و نمی دانند و خود هم در این مبارزات شریک نبودند. آنها هیچ احساسی از "داخل کشور" بودن ندارند، وگرنه در یک جمله به همه این موارد هم اشاره میکردند. در حوزه سیاست و مبارزه، "در داخل کشور" بودن نه یک مسئله خنثی و فیزیکی صرف، بلکه یک مسئله سیاسی-تشکیلاتی است.

از این گذشته، بسیاری از لیبرال ها، که جز ستایشگران جنایات هولناک ساواک نیستند، بدلایل شغلی و "واردات و صادرات"، مدام در حال رفت و آمد به "داخل کشور" هستند. این نوع در داخل کشور بودن پشیزی برای قضاوت سیاسی پیرامون افراد و از جمله عناصر اپوزیسیون ارزش ندارد.

4- "هدف ما چیست؟ براندازی نظام فاسد جمهوری اسلامی".

پس شما یک گروه سیاسی هستید، که یک هدف سیاسی و آنهم یک هدف سیاسی بسیار بزرگ یعنی "براندازی" رژیم اسلامی را دنبال میکنید. به این دلیل هم، این ادعا که شما "عضوگیری" نمیکنید و همه جوانان محلات را عضو گروه خود میدانید، ادعایی غیرواقعی است. "براندازی" یک نظام چیزی نیست، که بدون عضوگیری و بسیج نیرو عملی باشد. و جمعی که هدف خود را "براندازی" معرفی میکند، نمیتواند یک سازمان سیاسی نباشد.

"براندازی" شما هم اصطلاحی بی آزار و خنثی است و به فرهنگ سیاسی در مبارزات مردم ایران تعلق ندارد. هر شهروند سیاسی در داخل کشور از اصطلاح رایج "سرنگونی رژیم" استفاده میکند.

معرفی رژیم اسلامی بعنوان یک رژیم فقط و یا عمدتاً "فاسد" هم به زرادخانه اصطلاحات و تحلیل های سیاسی سلطنت طلبان و شبه ملیون متحد آنها نظیر گروه سیاسی "کورش زعیم" تعلق دارد. از این گذشته، بسیاری از رژیم های جهان از جمله "رژیم" ایالات متحده آمریکا هم، کاملاً فاسد و یا بدرجه ای فاسد هستند. رژیم اسلامی در ایران یک رژیم دیکتاتوری تروریستی از نوع حکومت ساواک و فاشیستی- مذهبی است، که بویژه مجری سیاستهای اقتصادی نئولیبرالیسم قدرتهای بزرگ امپریالیستی و سازمانهای پولی-مالی بین المللی آنها از سال 1360 به این طرف است. همه نئولیبرال های افراطی و شناخته شده در داخل کشور، استادان دانشگاهها و مشاورین عالی ارگانهای دولتی این ماشین آدم کشی و پشتیبان آن هستند. "فساد" در معنای اقتصادی و مالی عام آن، مشخصه اصلی این دستگاه جنایت و غارتگری نیست، بلکه مشخصه ای است، که از نظر لیبرال ها بدتر از ویژه گی فاشیستی و جنایتکارانه آن است. به این دلیل که برای لیبرال ها چه در داخل و چه سلطنت طلبان در خارج، سرکوب و کشتار کمونیستها و مبارزین پیگیر، بمنظور حفظ اقتصاد و "بخش خصوصی" کذایی آنها از "دستبرد" کمونیست ها لازم و ضروری بودند. لیبرال ها و از جمله سلطنت طلبان و نسل به اصطلاح جوان آنها، یعنی میهمانان دائمی برنامه های بی بی سی، قتل عام کمونیست ها و مموعیت فعالیت آنها را توسط رژیم ترور اسلامی، همواره با استدال اینکه: کمونیستها گسترش زیادی یافته بودند، توجیه کرده و توجیه میکنند.

5- "چرا هر روز اطلاعیه و فراخوان نمیدهیم؟ اطلاعیه های ما براساس توان بسیج جامعه و میزان پاسخگویی به آن است نه براساس هیجان و رؤیاپردازی!"

پاسخگو از موضعی خودبینانه و طلبکارانه پاسخ میدهد، یا دقیق تر: سر می دواند، و این به رسومات سوال و جواب در اپوزیسیون مبارز این کشور تعلق ندارد. شما "هر روز اطلاعیه" نمیدهید، به این دلیل که از لو رفتن خود وحشت دارید. زبان و اصطلاحات و عبارات شما تماماً از فرهنگ سیاسی شناخته شده سلطنت طلبان اقتباس شده، و با چند اطلاعیه ناچار به تعطیل گروه صادرکننده "دستورالعملهای مبارزاتی" خود خواهید شد!

نویسنده بالا بطور غیرمستقیم این ادعا را مطرح میکند، که گویا این گروه در حال "بسیج جامعه" است و حتی از "توان" جامعه در میزان بسیج شدن مطلع است و بر مبنای آن هم اطلاعیه صادر میکند. این دیگر هذیان گویی سیاسی است، که در یک مرحله بالاتر از مرحله دروغهای گوبلزی قرار دارد! جمعی که نه "عضو" دارد، نه "عضوگیری" میکند، و نه سابقه مبارزاتی در این جامعه دارد، چگونه با مقوله گردن کلفتی بنام "بسیج جامعه" سرو کار پیدا کرده، حتی آن را میشناسد و دقیقاً هم بر اساس آن اطلاعیه صادر میکند"؟! این ادعای این جمع اینترنتی فرصت طلب هم، که گویا براساس "هیجان و رؤیاپردازی" اطلاعیه صادر نمیکند، ظاهراً باید نوعی مرزبندی با "چپ" تلقی شود، که گویا مبارزات ضد رژیم های سلطنتی و اسلامی و اطلاعیه های آن بر هیجان و رؤیاپردازی استوار بودند، و گویا هم اکنون هم در خارج از کشور بر همین اساس اطلاعیه صادر میکنند.

"6- آیین ما چیست؟ انسانیت،  حقوق بشر، دموکراسی و وطن پرستی"

سوال ششم حقوق بگیر "خانه آزادی" دولت آمریکا، یکی از سوالهای مضحک و پاسخ به آن حتی مضحک تر است. در فرهنگ سیاسی مبارزات اجتماعی تاریخ معاصر ایران چیزی بنام "آیین" وجود نداشته، بلکه چهارچوبهای کلی باورهای سیاسی و ایدوئولوژیک این جنبش ها و یا برنامه های سیاسی آنها، با عناوین "جهان بینی"، "ایدوئولوژی سیاسی" و یا هدف حداکثر و استراتژی نهایی، توضیح داده شده است و نه با "آیین". سلطنت طلبان هنوز از این تصور منسوخ رنج میبرند، که گویا میلیون ها نفر مردم ایران 1400 سال است، که برای برچیدن اسلام و جایگزینی آن با "آیین" زرتشت، و 43 سال است که برای الغاء نظام "جمهوری" و جایگزینی آن با سلطنت، مبارزه میکنند! اصل موضوع در این به اصطلاح سوال و جواب در واقع به برنامه سیاسی مربوط است. اما موضوع سر از "آئین" و موضوعات کلی و گنگ و بی ربطی نظیر "انسانیت" و "وطن پرستی" در می آورد. مردم ایران هدفی سیاسی بنام "وطن پرستی" نمیشناسند، و کسی برای تحقق شعارهای سرکوبگرانه افسران ارتش پهلوی به خیابان نخواهد ریخت.

استفاده از "آیین" در اینجا این کارکرد را هم دارد، تا استفاده از ایدئولوژی و "دولت ایدوئولوژیک"همچنان یک فحاشی ویژه برای تخطئه کمونیستها باقی بماند! چون گویا، سلطنت طلبان و لیبرال ها که 58 سال نفس مردم ایران را بریدند، به "آیین" اهورایی باور داشته، اهل "ایدوئولوژی" و "انحصار طلبی" نیستند.

"7-برنامه ما در ادامه چیست؟ حرکت ما در قالب تجمعات خیابانی، بخشی از خیزش مردم ایران محسوب میشود و به مرور دنبال تکمیل سایر قطعات پازل یک انقلاب بر اساس خواسته های مردم هستیم."

"حرکت" شما در ایران نیست و هیچ رابطه ای با مردم ایران ندارد. و ادعای اینکه شما در پی "تکمیل قطعات پازل یک انقلاب" هستید، از یک عبارت پردازی خودگنده بینانه فراتر نمی رود. یک انقلاب ورهبری آن براساس خواسته های مردم چیزی نیست، که از یک گروه شبح گونه که هیچ رد و اثری از آن در دنیای واقعی وجود ندارد، عملی باشد. هر فعالیت و اقدامی و نه "پازل" بازی افراد مرفه مقیم آمریکا، نیازمند انسانهای واقعی است، که دارای دست و پا و سر و گردن و اراده و منافع بوده، برای بخشهای مختلف مردم قابل شناسایی و اعتماد باشند.

"8-ما مشروطه خواه هستیم یا جمهوری خواه یا چی؟ ما برآیند شما هستیم که در کنار هم متحد شدیم برای یک هدف بزرگ!"

به انتخاب کلمات دقت شود: اول "مشروطه خواه" بودن ذکر میشود و بعد جمهوری خواه بودن! در حالیکه در زندگی واقعی مردم معمولی ایران نقش و جایگاه سلطنت و سلطنت طلبی هیچ است.

جریان پهلوی چی های متشکل در "محلات" خیالی تهران و تبریز، در این پاسخ حسابی بند به آب داده، سر دزدیده خود را سهواً بالا میگیرند. کسی که حتی اندکی با مسائل اپوزیسیون خارج از کشوری آشنا باشد، مطلع است، که "نه سلطنت طلب بودن و نه جمهوریخواه بودن" و حواله مسئله ای با این درجه از اهمیت به بعد، موضع علنی و آشکار اکثریت قریب به اتفاق دارودسته های سلطنت طلب، فرصت طلبان و مقام طلبان متحد آنان است.*1

همه این جریانات برای جلب حمایت قدرتهای غربی، نوع سیستم سیاسی در ایران آینده را مسکوت گذارده و از این رو به طیف سلطنت طلبان و یا "هم سلطنت- هم جمهوری" تعلق دارند.

اما هدف واقعی سلطنت طلبان از طرح احیای دوباره سلطنت بعنوان یک آلترناتیو و یا در سازش با متحدین جدید لیبرال راست و افراطی خود از طیف سابق ملی گرایان و جدا شده گان از جریان "اکثریت" تحت عنوان "هم سلطنت- هم جمهوری" چیست؟*2

سلطنت طلبان سرنگون شده در انقلاب بهمن 57 هرگز این تلاش بزرگ مردم ایران را برسمیت نشناختند. تشبثات سیاسی و رسانه ای آنها در تمامی سالهای پس از انقلاب در اروپا و آمریکا بر نفی این اقدام بزرگ، یعنی نابودی رژیم پهلوی و الغای نظام سلطنتی قرار داشت. آنها خود 58 سال بر مقدرات مردم ایران مسلط بودند، اما به رعایت هیچ درجه ای از حقوق سیاسی مردم ایران گردن نگذاشتند. در تمامی دوران سلطه رژیم پهلوی، بویژه از سال کودتای جنایتکارانه آنها علیه دولت ملی مردم ایران، دولت محمد مصدق در 28 مرداد سال 1332، شهروندان کشورهای همسایه ایران نظیر ترکیه و پاکستان از حقوق سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بمراتب بیشتری نسبت به مردم ایران برخوردار بودند. حتی علیرغم کودتاهای نظامی گاه و بیگاه در کشورهای فوق، حقوق پایه ای مردم این کشورها از سوی نیروهای سیاسی مسلط بطور کامل نفی و انکار نشد. این در حالی است که هر دو کشور به اردوگاه کشورهای امپریالیستی تعلق داشته، تا مغز استخوان ضد کمونیست و عضو پیمانهای نظامی امپریالیستی بودند. تلاش برای اعاده سلطنت و یا براه انداختن یک "رفراندوم" برای انتخاب میان سلطنت و جمهوری، از این انکار نقش و اقدام تاریخی مردم و نفی نتایج ضد سلطنتی انقلاب در سال 1357 و تلاش برای به کرسی نشاندن حقوقی مواضع سیاسی خود ناشی میگردد.

عدم پاسخ به یک سوال مهم و سردواندن سوال کننده فرضی، خود گواه آن است، که فرد چیزی برای پنهان کردن دارد. چطور میتوان سیاسی و مبارز و در "داخل کشور" بود و پس از 43 سرنگونی رژیم پهلوی، که همه جهنم بعدی ریشه در سلطه گری بیرحمانه آن دارد، از برسمیت شناسی رویداد بزرگ برچیدن نظام سلطنتی در ایران امتناء کرد؟ پاسخی که ارائه میشود هم، بطور افراطی گمراه کننده است: "ما برآیند شما هستیم"!! اولاً این پاسخ یک پاسخ در عرصه ریاضیات است! و نه در عرصه سیاست، نیروهای سیاسی و اهداف برنامه ای آنها، و ثانیا هیچ چیز مشخص و حتی غیرمشخصی هم در آن وجود ندارد! پاسخ ندادن به یک سوال ساده، یعنی پاسخ ندادن به یک سوال ساده! از این گذشته، این جمعی که نه عضو دارد و نه "عضو گیری" میکند، چگونه و با چه امکاناتی سر از "برآیند" سیاسی-برنامه ای مبارزات مردم در آورده است؟ بدون عضو و عضوگیری نمیتوان در اینهمه فعالیتهای اعتراضی، آنهم در یک کشور نسبتاً بزرگ شرکت داشت، با پیشروان تماس گرفت، و از خواسته ها و مطالبات مردم سر در آورد، و سپس از آن یک "برآیند" عرضه کرد. اگر مردم ایران شعار مرگ بر شاه و مرگ بر سلطنت نمیدهند، نه به این دلیل است، که برایشان سلطنت و شاه هم یک "خواسته" و یک آلترناتیو احتمالی است، بلکه به این دلیل است، که شاه و سلطنتی وجود ندارد، و آنها آنرا طی سالهای 1349 تا 1357 با مبارزات مسلحانه نسل پیشرو، تظاهرات میلیونی و قیام مسلحانه توده ای به زیر کشیده، به گورستان تاریخ سپرده اند. پاسخ دهنده در اینجا، این تاریخ و حوادث بزرگ آن را هنوز بعد از 43 سال، بعنوان تاریخ واقعی این مردم و این کشور هضم نکرده و نپذیرفته است.

"9- برنامه ما برای فردای براندازی چیست؟ برگزاری رفراندوم و تسلیم در برابر خواست اکثریت"

در اینجا باز هم "پازل" دیگری از ماهیت سلطنت طلبانه جریان "جوانان محلات تهران" روشن میشود. خط و مشی همه جریانات سلطنت طلب و بویژه هسته سخت آن یعنی "حزب مشروطه ایران" و سازمان جوانان آن یعنی "فرشگرد" همین است، و این میگوید: انقلاب بهمن 57 یک انقلاب بحق علیه رژیم پهلوی و نتیجه مستقیم مبارزات مردم ایران پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 نبود، و کودتای انجام یافته هم، یک "کودتا" نبود، بلکه یک "رویداد" بود، که در نتیجه "کله شقی" مصدق در موضوع ملی کردن صنعت نفت اتفاق افتاد. بنابراین گویا هنوز اکثریت مردم ایران به لغو نظام سلطنتی رأی نداده اند. پس باید معین ساختن سیستم سیاسی جانشین رژیم اسلامی را از هم اکنون مسکوت گذاشت، و به این ترتیب، سلطنت طلبی هم از این طریق، یکی از اهداف کنونی مبارزات مردم ایران محسوب میشود. از این رو، پس از سرنگونی رژیم اسلامی باید یک رفراندوم (حتماً زیر نظر سازمان ملل متحد!) برگزار شود، تا مردم ایران میان سلطنت و جمهوری، یکی را بعنوان سیستم پایه ای کشور انتخاب کنند. این، همه تئوری و پراتیک و بحث و برنامه همه شاخه های سلطنت طلبان، لیبرال ها و ضدکمونیست های افراطی این کشور در داخل و خارج است. حال کسی که این برنامه سیاسی شناخته شده را بر پیشانی اطلاعیه های خود حک میکند، قابل شناسایی نیست؟ و یک "برآیند خواسته های شما است"؟!

"تسلیم در برابر خواست اکثریت" هم ادعایی غیرقابل اعتماد از جریانات سلطنت طلب است. آنها هنوز و بعد از 43 سال در برابر نه فقط "خواست مردم" یعنی نابودی رژیم شاه و الغای نظام سلطنتی "تسلیم" نشده اند، بلکه طی این مدت هم وسیعاً و از طریق نماینده گان فکری شان، راه حل قتل عام های گسترده در خیابان ها، حتی بمباران های وسیع جمعیت میلیونی تظاهر کننده گان را برای جلوگیری از برچیدن سلطنت را در سال 1357، بعنوان راه حل درست در سال فوق معرفی کرده اند.

خودستایی های خارج از حد ترتیب دهنده "پاسخ به سوالات" هم که حد و حدودی ندارد. او خود را در موقعیتی می بیند، که بتنهایی رژیم سرنگون کند و رفراندوم "سلطنت یا جمهوری" برگزار کند! اما او فراموش کرده، و یادش میرود، که پیش از این، از مردم و "خود شما هستیم"، و "برآیند شما هستیم"، سخن گفته است. در اینجا اما بیکباره تصمیم میگیرد، بدون نقش و نظر مخاطبین احتمالی قبلی خود، که بهرحال در طول ماهها و سالهای مبارزه ممکن است "برآیند" شان تغییر کرده باشد، دست به برگزاری یک رفراندوم برای "انتخاب" میان سلطنت و جمهوری بزند.

"10- آیا جوانان محلات سایر شهرها مورد تأیید ماست؟ ما ارتباط سازمانی با هیچ یک از گروههای شهرها نداریم اما مطلع هستیم که تشکیل شده اند و ما نیز حمایت میکنیم اما براساس تحلیل خودتان واقعی و یا غیرواقعی بودن گروهها را تشخیص دهید و برای امنیت خودتان بهتر است با هیچ گروه ناشناسی به دنبال ارتباط مستقیم نباشید!"

نحوه طرح به اصطلاح این سوال هم که بیان لاابالیگری است، و "آیا جوانان محلات شهرها" دیگر چیست؟ در همه شهرها، "محلات" وجود دارند و ساکنان جوان آنها هم جوانان محلات شهرها هستند! در اینجا اما مثلاً صحبت از گروه و تشکیلات است و این شیوه سوال بی معنا است. برای اینکه تا روز 25 مهر/17 اکتبر(که متن مورد بحث به این روز مربوط است)  هیچ گروهی تحت عنوان "جوانان محلات ..." مطرح نشده، بجز اطلاعیه ای از همین یک یا دو نفر مؤسسه "خانه آزدی" در واشنگتن دی سی. هدف از  طرح این سوال است، که از یکطرف باید مثلاً توان این گروه را به اثبات برساند، که گویا مدام در حال گسترش است، و از طرف دیگر، خود را بعنوان مرجعی برای تأیید صلاحیت دیگران غالب کند، و ثالثاً "جوانان محلات تبریز" خود آنها را که دو روز قبل متنی درست نظیر "جوانان محلات تهران" را منتشر کرده اند، معرفی کرده، برای آن تبلیغ کند. عجیب اینکه مردم را از تماس گرفتن و پیوستن به این به اصطلاح گروهها منع میکند! به این دلیل ساده، که آنها در واقع وجود ندارند، و در صورت پرس و جو، ممکن است این حقیقت روشن شود. اتفاقاً اگر موجودیت چنین "گروههایی" واقعیت داشته باشد، باید ایجاد رابطه مردم با آن و گروهها با یکدیگر تشویق شود، و هیچ چیز به اندازه روابط واقعی میان انسانها، نمیتواند امر مبارزه را تسهیل کند. همه این به اصطلاح رعایت مسائل امنیتی، برای سفت و سخت کردن هویت اشباح گونه خود این یک یا دو نفر است، تا در نتیجه پرس و جوی دیگران، مجازی بودن آن آشکار نشود.

"11-آیا ادعای رهبری و لیدری اعتراضات را داریم؟ خیر، تمام تلاش ما کمک به قوی تر شدن فراخوان ها و منسجم تر شدن حرکت های اعتراضی است. دست هر فرد یا گروهی که شایستگی لیدری و رهبری حرکت را داشته باشد به گرمی می فشاریم.

.... پاینده ایران"

تعارفات این جمع یک یا دونفره خودستا و متوهم بخود اما تمامی ندارد. اولاً "لیدر" دیگر چیست؟ در سنتهای سیاسی و مبارزات مردم ایران چنین اصطلاحاتی وجود ندارد، و اکثریت مردم ایران چنین عباراتی را نشنیده اند، اما در انبان محفل بازان خارج از کشوری، بفور! "تمام تلاش" شما دیگر چیست؟ شما که با هیچ کس صحبت نمی کنید. با کسی سر قرار نمی روید. در حالیکه برای هر حرکتی، ولو کوچک، تماس و قرار میان فعالین یک جنبش اعتراضی اجتناب ناپذیر است. شما حتی اخبار اعتراضات مردمی را درج نمیکنید. به این دلیل ساده که در ایران نیستید، در اعتراضات شرکت ندارید و حتی در کنار کامپیوتر خود در شهر واشنگتن هم بیش از دو نفر نیستید، تا حداقل اخبار اعتراضات را از رسانه های در دسترس جمع آوری کنید.

شعار ناسیونال شوینیستی "پاینده ایران" هم برای چندمین بار وابستگی این جمع را به سلطنت طلبان عریان میکند. شعارهای سلطنت طلبان همان شعارهای فرماندهان ارتش و اطلاعیه های ساواک هستند، و در آنها از مردم خبری نیست. فرماندهان سپاه پاسداران همین رژیم بربرمنش خواهند گفت: البته که ما هم مدافع شعار "پاینده ایران" هستیم، و درست به همین دلیل هم 7 سال از 8 سال جنگ ایران و عراق را فقط برای تحقق همین شعار جنگیده ایم، و نزدیک به یک میلیون نفر از مردم ایران و عراق را به کشتن داده، و بیش از 7 هزار شهر و روستای کشور را با خاک یکسان کردیم.

آنچه دارودسته های سلطنت طلبان خارج از کشوری تحت عنوان "جوانان محلات تهران" و "جوانان محلات تبریز" عرضه میکنند، ترکیبی از دله دزدی، خر مرد رندی، شوهای تلویزیونی و تفریحی، و بویژه توطئه گری علیه شکل گیری یک اراده مبارزاتی توده ای، سازمانیافته، با برنامه و مصمم است. همه "غصه" آنها این است، که مبادا نیروی چپ ایران، علیرغم دهه ها سلطه گری بیرحمانه آنها و همزادان اسلامی آنها، مورد اعتماد توده های میلیونی مردم واقع شده، در شکل دادن به نظام سیاسی آتی کشور نقش مؤثری ایفا کند و به موجودیت رژیم اسلامی لیبرال ها در این کشور خاتمه دهد.

 

اکبر تک دهقان

29 مهر 1401-21 اکتبر 2022

--------------------

توضیحات

*1- این گروه از جریانات سیاسی سلطنت طلب و متحدین آنها عبارتند از:

- سازمانی بنام "حزب مشروطه ایران"، که در نوشته های متعدد وابستگان آن در سالهای گذشته، از بمباران وسیع جمعیت های میلیونی تظاهرات مردم ایران در تهران سال 57 بعنوان راهی برای جلوگیری از سرنگونی رژیم پهلوی دفاع کرده اند.

- گروهی تازه نفس و افراطی و مدافع آشکار ساواک تحت عنوان "فرشگرد". این محفل سیاسی- امنیتی در اطلاعیه اعلام مواضع خود و در توضیح علل پیروزی "بلوای 57" آنان به ساواک انتقاد میکند، که نباید اجازه میداد، ایرانیان زیادی برای تحصیل در دهه 50 به خارج از کشور میرفتند و در فعالیت های ضد رژیمی در خارج شرکت میکردند.

-جریان "حزب سکولار دموکرات ایرانیان" (اسماعیل نوری علا)، که با تبلیغ موضوع "سکولاریسم" قد علم کرد، و بتدریج از کمپ سلطنت  طلبان و اینبار با عنوان "مشروطه خواهان" سر در آورد.

- جریان دیگری که در سالهای گذشته ایجاد شده و بدنبال ائتلاف با سلطنت طلبان است، جریانی است تحت ریاست یک "مهندس" ایرانی مقیم آلمان (!) بنام حسن شریعتمداری، که عنوان فنی و غیرسیاسی "شورای مدیریت گذار" را بر خود نهاده است. فعالیت های این گروه هم از نامه نگاری فردی بنام "دکتر" مهران براتی با مقامات دست چندم اتحادیه اروپا در بروکسل فراتر نمی رود. پاسخ دهنده گان اتفاقی او به عمد از بکار بردن عنوان "دکتر" در مکاتبه با او خودداری میکنند، اما این "مدیر گذار" از تبلیغات دکترانه برای خود دست بردار نیست.

- یکی دیگر از جریانات جدید طیف متحد سلطنت طلبان در خارج از کشور توسط افرادی نظیر مسعود نقره کار و اصغر سلیمی معرفی شده، و نام گنگ و ناروشن "شورای ملی تصمیم" بر خود گذارده است. اینکه "تصمیم" یعنی چه و دارای چه محتوایی است؟ و به چه موضوعی مربوط است؟ بماند.

- در جدیدترین مورد و طی هفته های گذشته هم گروه کورش زعیم، برای عقب نماندن از غافله آلترناتیوسازان جمعی بنام "ستاد تشکیل دولت در تبعید ایران" براه انداخته است. کورش زعیم در نوشته های قبلی خود در سالهای گذشته، علناً از "وزارت اطلاعات" این رژیم خون آشام طلب میکرد، در سرکوب فعالیت های جریانات سیاسی کرد در غرب کشور شدت عمل بیشتری بخرج بدهد.

*2- در هیچ کشوری در جهان، که در آن یک رژیم سلطنتی از طریق انقلاب توده ای و یا کودتای نظامی متکی بر یکی از طبقات دموکراتیک برچیده شده باشد، نظام سلطنتی مجدداً احیاء نشده است. سلطنت طلب ایرانی، مطمئناً تنها نیروی سیاسی در جهان است، که پس از 43 سال هنوز برچیدن رژیم سلطنتی کودتاچی، شکنجه گر و سرسپرده قدرتهای امپریالیستی را نمی پذیرد و برای بازگشت دوباره آن تلاش میکند. چنین افراد حامل تصورات سیاسی پوسیده، حتی به کمونیست ایرانی هم درس دموکراسی و عقلانیت سیاسی میدهند. مثال های زیر در این رابطه بعنوان سند عقب ماندگی سلطنت طلب ایرانی بقدر کافی گویا هستند. در کشورهای زیر، زمانی نظامی سلطنتی حاکم بوده، و تاکنون هم تحت چندین شرایط متفاوت سیاسی، نظام سلطنتی در آنها دوباره احیاء نشده است:

عراق، افغانستان، سوریه، روسیه، ترکیه، یونان، اتریش، کرواتی، صربستان، آلبانی، بلغارستان، رومانی، مجارستان، آلمان، فرانسه، پرتقال، ایتالیا، مصر، لیبی، تونس، اتیوپی، چین، نپال و چندین کشور دیگر.

تنها موردی که در جهان به نوعی به احیاء دوباره سلطنت مربوط است، کشور اسپانیا است. اما مبتکر بازگشت سلطنت هم کسی جز رهبر فاشیست و جنایتکار کودتاچی در جنگ داخلی اسپانیا، یعنی ژنرال فرانسیسکو فرانکو نبود. فرانکو که 36 سال با سلطه گری بیرحمانه بر اسپانیا و تحت عنوان "رهبر" حکومت کرد، در سال 1975 به درک واصل شد. او پیش از مرگ خود، نظام سلطنتی ملغی شده در سال 1931 را دوباره احیاء کرد، که سه سال پس از آن طی یک رفراندوم، اسپانیا رسماً به یک کشور سلطنتی مبدل شد.

رژیم کودتایی محمدرضا پهلوی که آشکارا یک رژیم فاشیستی بود، و رژیم کودتایی و فاشیستی فرانکو در دوران موجودیت، هردو به یک جبهه و ماهیت سیاسی مشترک تعلق داشتند. طرح "رفراندوم" برای انتخاب میان سلطنت و جمهوری از سوی سلطنت طلبان کنونی ایرانی، همچنین از الگوی آنها یعنی اسپانیای دوران فرانکو و رفراندوم پس از مرگ فرانکو در سال 1978 هم نشأت گرفته، تقلید نعل به نعل آن است. محافظه کاران و ارتش اسپانیا تحت رهبری ژنرالهای فاشیست، هرگز اعلام جمهوری در سال 1931 را برسمیت نشناختند، و با توسل به کودتا و جنگ داخلی، برای احیاء دوباره سلطنت و الغاء جمهوری تلاش کرده، موجب قتل بیش از نیم میلیون نفر از مردم اسپانیا در جنگ داخلی و در ادامه مرگ تا 400 هزار نفر طی دوران سلطه گری فرانکو تا سال 1975 گشتند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ