شایعه ارسال نامه سروته گشاد مسعود فتحی، «روشنفکر» پاسداران و بازجویان طبقه متوسط در بند ۲۰۹ هنرستان اوین، به سخنگوی با سوء سابقه در شکنجه و بازجویی، فواد پاشایی!
تذکر جمشیدانه: اینجانب دکتر جمشید مهندس و عمیقا متنفر از شورای مرکزی جبهه همیشه خائن «ملی» قادر به تأیید اصالت این نامه نیستم. اما بدلیل اهمیت این سیاهه برای «جنبش» یک مشت تبهکار پرسابقه، که مافیای سیسیل در برابر آن حکم بازی الک دولک دارد این نامه را منتشر میکنم. دیروز وصیتنامه را دادم در مقابل دادگستری تایپ کردند و تحویل وکیل دادم!! آیا جنایتکار «خوش نام» و دله دزد هفت آسمان، مصطفی مدنی، سرکرده مسعود فتحی، از این فرصت استفاده میکند و حکم اعدام صادره خود علیه من در سال ۱۳۶۷ در شهر سلیمانیه عراق به دلیل نوشتن یک جزوه ساده پیرامون بحثهای کنگره «شورای عالی» خراب شده را اجرا میکند؟ هرچه باداباد!! و اما اصل نامه منتسب به مسعود فتحی:
خدمت رهبر حزب مشروط کردن حقوق ملت به حوایج زیر ناف شاهنشاه، عالیجناب فواد پاشایی!
درخواست من و مصطفی مدنی «سرگردان» بدتر از من که هردو به «جناح کج» و بقول داریوش همایون در «سازمان فداییان ایران» تعلق داشتیم از شما این است که نزد اعلیحضرت شاهنشاه سوم کارچاق کن ما شوید. ما هم در کمال افتخار از جنس همان «اکثریتی» هایی هستیم که اعلیحضرت شاهنشاه سوم با خنده و سرحال گفتند که به او گفته بودند که پدر شما باید ما را اعدام میکرد!! من از اینکه توسط شاهنشاه دوم اعدام نشدم بشدت احساس گناه میکنم. اتفاقا در همین اتریش در لابلای کاغذ پاره های مچاله یک دانشجوی تصادفی سال اول دانشگاه که در سطل زباله افتاده بود خواندم که دکتر فروید چه دل خونی از «احساس گناه» و «احساس بدهکاری» داشته است. اصلاً گویا همین «احساس گناه» از دلایل راه افتادن کسب و کار مسیحیت است!! من کتاب متاب نمیخوانم. چون «روشنفکر» را از راه اصیل شاهنشاهی منحرف میکند. اما چیزهایی مثل نوشتههای دیوارهای مستراحات شهرداری تهران را با لذت میخوانم و می فهمم. اصلاً من همینطوری هم شیفته فیلسوفان بزرگ «نجات انسان ها» نیچه و هایدگر در مقابله با «ویروس» کمونیسم شدم.
عقل کارل مارکس نادان نمی رسید که معتقد به ایجاد جامعه ای براساس برابری انسانها شده بود. نیچه «عصر نو» و «حزب چپ» به او حالی میکند: سوسیالیسم شما چگونه میتواند میان انسانها برابری ایجاد کند در حالیکه انسان ها از طبیعت نابرابر خلق شده اند؟؟؟!!! واو!! میبینید که مارکس و انگلس چقدر از طبیعت به بیرون پرتاب شده و بدون کسب اجازه از نیچه و اسپنسر و داروین وارد جامعه انسانها شده بودند؟! آنها بهمین دلیل در مقابل استدلالات دندانپزشکی فریدریشه نیچه، هاج و واج ماندند و در گمنامی سکته کردند و مردند. همه قرون نوزدهم و بیستم، قرون نیچه و هایدگر است و اصلا اسمی از مارکس و انگلس در جایی نیامده است. اگر مارکس عقل داشت چرا فقیر ماند؟ او اگر کمونیسم میخواست چرا نرفت کره شمالی؟! تلویزیون اتریش اخیرا رسما اعلام کرد، اگر کسی عقل داشته باشد مثل ایلان ماسک میلیاردر میشود!! من خودم شنیدم!!
اینجانب مسعود سطحی ببخشید فتحی، روشنفکر مشهور که از «وزین» بودن و محترم شدن میان لیبرال های راست و راست افراطی در کافه - دخمه های قرن هجدهم شهر وین مثل خر کیف میکنم، شیفته فیلسوفان مسلم قرون نوزدهم و بیستم و بیست و یکم و بیست و دوم، یعنی فریدریشه نیچه و مارتینه هایدگر هستم که البته مردم عقبمانده ایران تا حالا تره هم برای شان خرد نکرده اند. من دارم از فشار احساس گناه نسبت به بی ادبی گذشته خودم به ساحت مقدس اعلیحضرت شاهنشاه دوم عذاب میکشم، عذابی که نگو و نپرس! اصلاً مارکس و انگلس در برابر نیچه و هایدگر و پرویز ثابتی، اگر خیلی هنر کنند، مهمل بافان قابلی میشوند. فلسفه یعنی نیچه و امیر طاهری و فیلسوف سیاسی یعنی هایدگر و پرویز ثابتی! به شرط چاقو که هر لیبرال انتشارات چی مشاور شکنجه گران اوین هم از سال ۱۳۵۸ تا حالا همین نظر را دارند.
طی گریه و التماس و چاپلوسی ببخشید مصاحبهای که حسن اعتمادی از رادیوی مکرمه فرانسه مرا در آن آدم حساب کرد گفتم که در دوره شاهنشاه دوم هیچ مشکل اقتصادی وجود نداشت، و جز بندهای انفرادی فرحبخش ویلای اوین و حلبی آبادها و آب شور و تراخم و جذام و گرسنگی و فقر هولناک و کودتای نظامی و ایلغار چنگیزخانی و فرار از این خراب شده به آن جهنم و حکومت مختصر شکنجه و اعدام ساواک و ۸ هزار مستشار شیک پوش آمریکایی و کشتی کشتی چاپیدن ثروت نفت، خبر دیگری نبود و نمیدانم چرا همینطوری ناغافل انقلاب از راه رسید!! ما ماندیم و اتوبوس واحد رفت و اصلاً نشد که به حضور اعلیحضرت شاهنشاه دوم برسیم! ساواک کم توجه هم که متاسفانه اجازه نداد و گفت شما متمدن نیستید و بروید اول از منصور حکمت تمدن یاد بگیرید، وگرنه سازمان سیا ببخشید شاهنشاه، شما را اصلا آدم حساب نمیکند! آيا همین سابقه کافی نیست تا از میزان نبوغ سیاسی ما در «جناح کج» متین «اکثریت» حزب اللهی مطمئن شوید؟!
در اتریش اینهمه سگ های علاف در خیابان ها میچرخند و یکی از آنها حتی نگاهی به من روشنفکر وزین- باز و متین- زباله و اندیشمند آشغال کله نمیکند که نمیکند و جواب اینهمه ابهت کشکی مرا با یک پارس ساده خودمانی هم ندادند که ندادند!!
خوشبختانه قاچاقچی فلزات کمیاب سوسیال دموکراتیک شاهنشاهی، لمپن کبیر، لمپن شناس بی رقیب، حزب اللهی دیروز و اندیشمند امروز مسعود نقره کار، مرتبا چرک نویس های شرم آورش را در مقابل دفتر سایت «عصر نو» در خیابان بیسمارک شهر وین می ریزد و بار زدن سه شیفت آنها در سایت «عصر نو»، کلی ذخایر اعتماد بنفس ناچیز مرا جبران میکنند. به مسعود نقره کار مبتکر شنبه بازار شیادی «شورای ملی تصمیم» درباری التماس کردم که هرچه ممکن است ترشحات مغز علیل اش را با سرعت مکتوب کند و جلوی دفتر سایت «عصر نو» در شهر وین بریزد. اگر مزخرفات مسعود نقره کار و تحلیل های دوزاری لنگه «مارکسی» او یعنی کلاش پاردم سابیده محمدرضا شالگونی را بار نزنم پس چه کنم؟ حتما باید لاطائلات عجیب و غریب از کارگاه سنتی صنعت تولید انبوه جمله سازی بهرام رحمانی و همنشین بهارش را به بازار بریزم؟! مسعود نقره کار که از فرط سوسیال دموکرات شدن قلاده بورژوایی ببخشید خود را به پاپیون آویزان کرده، حداقل ظاهری شیک و مدرن دارد، طوری که مشتریان نسل جوان سایت «عصر نو» میتوانند با خیال راحت برای او شیشکی ببندند و دلی از عزا دربیاورند!!
این ملت ایران و روزگار بیوفا قدر روشنفکران صاحب «اندیشه» های هیتلری- سوسیال دموکراتیک و سبزانه را نمی دانند. مگراینکه اعلیحضرت شاهنشاه سوم شخصا به داد ما برسند! خود همین گیجی مردم سندی است که ستون ریخته «اندیشه»های دکان بی رونق من حق دارد تو کله مردم عقبمانده ایران دانش «حکمرانی» داهیانه بیسمارک و هیتلر و موسولینی را فرو کند. این ملت «حافظه تاریخی» ندارد. پس کی آدم میشود؟! اهورامزدا داند!! دونالد ترامپ برای من عددی نیست. من وقتی سوسیال دموکراسی و «سبزها» و لیبرال ها و پیمان ناتو را دارم، چه نیازی به دونالد ترامپ دارم؟! دفتر مرکزی حزب نازی مودب اتریش هم مثل «مخابرات» صدام حسین قول داده هروقت مشکل کاغذ و کامپیوتر داشتم «اشارتی کافی است»!!
اخیراً یکی از شخصیت های دلاور حزب مشروط کردن حقوق ملت به حوایج زیر ناف شاهنشاه، خوشبختانه در پاریس به قبر غلامحسین ساعدی عقبمانده ادرار کرد و کلی اعصاب ما از دست این ساعدی که عامل چپه شدن ما در عنفوان جوانی بود خنک شد. چیزی نمانده بود که این ساعدی ما را کمونیست کند که خوشبختانه به خیر گذشت!!
در همین رابطه، حزب مشروط کردن حقوق ملت به حوایج زیر ناف شاهنشاه، اطلاعیه ای دوران ساز صادر فرمودند. در کاغذپاره شما البته که هیچ اشارهای به عمل پیش پا افتاده علیه قبر ساعدی نشده بود. اینکه چیزی نیست. شهرداری قاهره هم هر روز کامیون کامیون گه سگ و میمون و خرس و خوک و احشام از گودال لاشه پدر تاجدار فواد پاشایی بیرون میکشد!! شهردار این ابرشهر میلیونی حتی ناچار شد یکی از مشهورترین تابلوهای تاریخ شاهنشاهی را در کنار این گودال نصب کند: لعنت بر پدر و مادر کسی که در این مکان تعفن انگیز بشاشد!! ترجمه عربی در گوگل!
اما من برای اثبات بندگی به اعلیحضرت شاهنشاه سوم حتی این اطلاعیه حزب محترم شما را به عنوان سند استراتژیک سیاسی در میان اسناد ویژه سایت «عصر نو» قرار دادم و احساس شخصیت مهم شدن بعد از آن، محشری بود که بیا و ببین!! بعدا اما الاغی آس و پاس غرغر کرد و من متأسفانه این سند تاریخی را بعد از دو روز، اشتباها از قسمت اسناد سیاسی مهم سایت عزیز خودم برداشتم و امیدوارم این جسارت را بر من حقیر پشیمان ببخشانید!!
به روز بیست و هشتم امرداد سال پنج هزار و شونصد برده داری شاهنشاهی،
در سالگرد قیام باشکوه قبیله هخامنشی علیه حزب توده خائن و مصدق کله شق،
جان نثار مسعود فتحی، چاپلوس بی مواجب و سگ بی مقدار دربار همایونی!
ـــــــــــــــــــ