دوشنبه، آبان ۱۲، ۱۴۰۴

حزب مثلاً چپ ایران و مارتین هایدگر نازی متعصب!

 

سایت عصر نو، یک ارگان غیررسمی «حزب چپ»، مقاله‌ای در تحسین و تبلیغ برای فیلسوف فاشیسم هیتلری درج کرده است. این اولین بار نیست که نویسندگان و «سردبیر» این سایت در تبلیغ برای ضدکمونیست افراطی و فاشیست کهنه کار مارتین هایدگر و یا فیلسوف مورد تحسین هیتلر و همدستان او، فردریش نیچه، دست به تبلیغات ایدوئولوژیک میزنند. حزب چپ و مدعیان ایرانی سوسیال دموکراسی، در بنیان های نظری تفاوتی با سلطنت طلبان ندارند و تبلیغ برای چهره شناخته شده ای نظیر مارتین هایدگر هم جز صراحت بخشیدن به این واقعیت معنای دیگری ندارد.

مارتین هایدگر از اعضاء بسیار متعصب حزب نازی آلمان از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ بود. او فقط پس از شکست فاشیسم از ارتش سرخ و پایان حیات حزب نازی به اجبار از آن خارج شد.

پس از قدرت گیری حزب نازی آلمان («حزب سوسیالیسم ملی کارگران آلمان») در دو انتخابات ظاهرا دموکراتیک در سال ۱۹۳۳، مارتین هایدگر استاد دانشگاه با شور و اشتیاق بسیار آن را درست نظیر آدولف هیتلر بعنوان «انقلاب ناسیونال سوسیالیستی» ستایش کرد. در آوریل سال ۱۹۳۳ رئیس سوسیال دموکرات دانشگاه فرایبورگ (Freiburg) در جنوب آلمان احتمالا زیر فشار شرایط جدید استعفا کرد و مارتین هایدگر توسط همان سوسیال دموکرات بعنوان رئیس بعد از خود پیشنهاد شد!!

مارتین هایدگر که در سال ۱۹۳۲ به حزب نازی رأی داده بود در روز اول ماه مه (!!) سال ۱۹۳۳ با شماره عضویت ۳.۱۲۵.۸۹۴ بعنوان عضو حزب نازی پذیرفته شد. حزب نازی عضویت هایدگر را بطور علنی اعلام و آن را تبلیغ کرد. هایدگر تا سال ۱۹۴۵ یعنی سال شکست آلمان در جنگ دوم جهانی، همچنان عضو حزب نازی بود و این یعنی همه ۱۲ سال موجودیت فاشیسم هیتلری! مارتین هایدگر در سخنرانی‌های علنی بسیاری در دانشگاه ها و سمینارهای متعددی در آلمان، از حکومت نازی با حرارت دفاع و از شخص آدولف هیتلر ستایش کرد.

مارتین هایدگر در سخنرانی اول خود بعنوان رئیس دانشگاه فرایبورگ از «عظمت و شکوه این آغاز نو» یعنی قدرتگیری فاشیسم هیتلری سخن گفت. او خواستار ایجاد رابطه «رهبری و اطاعت» میان استادان و دانشجویان شد. همه سخنرانی مارتین هایدگر در این همایش، انباشته از تأیید و تشویق شیوه تفکر و ایدوئولوژی حزب نازی آلمان بود. هایدگر در دوره ریاست بر دانشگاه فرایبورگ در جنوب آلمان در فعالیت های حزب نازی فعالانه شرکت کرد و خواستار حذف همه صداهای مخالف نازی ها و یکسان سازی سیاسی و ایدوئولوژیک جامعه در معنای حزب نازی گشت. او همکاران یهودی خود را اخراج و دو نفر از همکاران حتی دانشگاهی سابق خود را نیز بعنوان یهودی به دستگاه پلیسی حکومت لو داد. مارتین هایدگر در سال ۱۹۳۳ یک اردوی آکادمیک برای تربیت استادان در خدمت نازی ها ایجاد کرد. او همچنین «بیانیه اطاعت پروفسورهای آلمانی» از آدولف هیتلر و نیز در سال ۱۹۳۴ «بیانیه دانشمندان آلمانی حامی آدولف هیتلر» را امضا‌ء کرد.

مارتین هایدگر در مقطع همدستی خود با فاشیسم هیتلری، فردی ۴۵ ساله، استاد و رئیس دانشگاه و یک فیلسوف است و نمیتوان خدمت او به نازی های ضد بشری را به «اشتباهات»، بی تجربگی و یا لغزش های دوران جوانی نسبت داد. مارتین هایدگر پیش از این تاریخ، انقلاب ضدسلطنتی و ضدجنگ آلمان در سال ۱۹۱۹ و «جمهوری وایمار» را تجربه کرده بود و بخوبی تفاوت میان دیکتاتوری فاشیستی- راسیستی و دموکراسی پارلمانی را تشخیص میداد.

مارتین هایدگر در سال ۱۹۳۴ از ریاست دانشگاه فرایبورگ استعفا کرد. دلیل آن اما آنطور که خود بعدها ادعا کرد عدم تمایل او به همکاری با نازی ها در سیاست های دانشگاهی نبود. بلکه دلیل واقعی استعفای مارتین هایدگر این بود که دانشگاه و دانشجویان، بقدر کافی و جدی از سیاست های حزب نازی تبعیت نمیکردند و گویا حزب نازی هم در این زمینه کم کاری میکرد!!

در مقطع پایانی جنگ دوم جهانی و در اکتبر سال ۱۹۴۶، حکومت نظامی فرانسوی که منطقه فرایبورگ را در اشغال خود داشت، هرگونه فعالیت دانشگاهی و یا خارج از دانشگاه را برای مارتین هایدگر ممنوع اعلام کرد.

در سال های ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۵ سخنان و نوشته‌های ضد یهودی مارتین هایدگر نیز که تاکنون ناشناس مانده بودند منتشر شدند. در میان پژوهشگران آلمانی اتفاق نظر حاکم است که هایدگر از استقرار فاشیسم هیتلری با شور و شوق بسیار دفاع کرده است.

براساس اطلاعات و رابطه‌های بعدی نویسندگان آلمانی پس از جنگ دوم جهانی، مارتین هایدگر از قتل عام میلیون‌ها نفر یهودیان اروپایی در اردوگاه های آدمسوزی هیتلری مطلع بوده و آن را از نیازهای «موجودیت تاریخی» آلمان معرفی کرده است.


اکبر تک دهقان

۳ نوامبر ۲۰۲۵- ۱۲ آبان ۱۴۰۴

------------

توضیحات:

- منتشرکننده مقاله و مسئول سایت «عصر نو» مسعود فتحی، به شیوه ای غیرصادقانه و متقلبانه عمل کرده اند. در عنوان مقاله در بالای صفحه «عصر نو» چنین آمده است:


«سورن آبیه کی یرکگور

مارتین هایدگر

زندگی رو به آینده زیسته می شود و با نگاهی به گذشته فهمیده می شود

ترجمه جلال رستمی»

چهار شنبه ۷ آبان ۱۴۰۴ ۲۹ اکتبر ۲۰۲۵

خواننده‌ در نگاه اول تصور میکند که این مقاله پیرامون مارتین هایدگر و از نویسنده‌ای بنام «سورن آبیه کی‌یرکگور» است که جلال رستمی هم آن را به فارسی برگردانده است. در حالیکه اصلاً اینطور نیست! «سوران آبیه کی یر کگور» شاید تنها گوینده همین جمله در بالا یعنی «زندگی رو به آینده زیسته می شود و با نگاهی به گذشته فهمیده می شود» است. حال مارتین هایدگر در این میان چکاره است؟

در ابتداء بحث، معرفی کوتاه فیلسوف محافظه کار و راست دانمارکی قرن نوزدهم:

«سورن کیِرکگور (به دانمارکیSøren Kierkegaard) ‏(۱۸۱۳-۱۸۵۵)، که به کیِرکگارد (søren kierkeɡaard) نیز معروف است مسیحی دانمارکی است؛ کسی که با وجود، انتخاب، و تعهد یا سرسپردگی فرد سروکار داشت و اساساً بر الهیات جدید و فلسفه، به خصوص فلسفهٔ وجودی (اگزیستانسیالیسم) تأثیر گذاشت

«سوران آبیه کی یر کگور» یک فیلسوف بسیار محافظه کار مسیحی دانمارکی است که در سال ۱۸۸۵ در دانمارک فوت کرده و نمی‌تواند رابطه‌ای با آثار مارتین هایدگر که تازه در سال ۱۸۸۹ در آلمان بدنیا آمده داشته باشد! یا مسئول سایت «عصر نو» از این موضوع مطلع نیست، و یا خیر، مطلع است و در این تقلب و گمراه کردن خواننده و آبروتراشی برای یک نازی متعصب بکمک فیلسوفی از قرن نوزدهم شریک است. چرا بالای نام مارتین هایدگر نام یک فیلسوف دیگری آمده و زیر این جمله که فرض کنیم از «سورن …» است نام مارتین هایدگر ثبت شده است؟ این یک بهم ریختگی ناخواسته است یا یک فریبکاری از مترجم، یا از سوی انتشارات «جهان کتاب» در تهران و یا از سوی سایت «عصر نو» است؟ در پاراگراف اول این مقاله که در آغاز معلوم نیست از مترجم یا از انتشارات «جهان کتاب» است، چنین آمده:

«پیش درآمد
«
برای درک بهتر ترجمه‌ی مقاله‌ی میلی هایت درباره‌ی مارتین هایدگر - مقاله‌ای که به تناقض میان اندیشه و عمل او می‌پردازد - تلاش شده است نگاهی اجمالی به زندگی، فلسفه، و جنجال‌های پیرامون او داشته باشیم».

پس اصل مقاله از نویسنده‌ای بنام «میلی هایت» و در باره مارتین هایدگر است که خبری از نام او در تیتر مقاله در سایت «عصر نو» نیست! و ترتیب گمراه‌کننده درج تیتر آن در سایت و تبدیل یک فیلسوف محافظه کار قرن نوزدهمی برای تبلیغ بنفع مارتین هایدگر، رابطه‌ای با مقاله «میلی هایت» ندارد و این نقل قول از انتشاراتی «جهان کتاب» در تهران است.

تازه پس از سوتیر «زندگی و آثار در تناقض: مارتین هایدگر میلی هایت» اصل مقاله و ترجمه فارسی آن آغاز میشود. مقاله «میلی هایت» انباشته از فرضیات و تحریف و اغراق در نقش مارتین هایدگر در پیدایش اندیشه‌های فلسفی قرن بیستم اروپا و حتی جهان است. بشریت جهان قرن بیستم و امروز، مارکس و انگلس را بعنوان فیلسوفانی که بیشترین تأثیرات را بر اندیشه‌ های فلسفی، اجتماعی و اقتصادی قرن بیستم باقی گذاشته اند می شناسد. بیکباره اصلاح طلب خارج از کشوری که هم اینک به مشاطه گری سلطنت طلبان مشغول است، این نقش را به نازی افراطی مارتین هایدگر تفویض میکند!!

در انتهای مقاله سایت «عصر نو»، توضیح «این مقاله قبلاً درمجله ی جهان کتاب چاپ شده است.» آمده و تاریخی هم برای ترجمه و انتشار آن از طریق این انتشاراتی ذکر نشده است. پس «ترجمه جلال رستمی» هم باید به همین انتشارات از داخل کشور که در آن تبلیغات ضدکمونیستی طی ۴۶ سال، جزء محتوای اصلی حرفه اکثریت آن‌ها است، تعلق دارد.

اما حال محتوای جمله «زندگی رو به آینده زیسته می شود و با نگاهی به گذشته فهمیده می شود» در خدمت چیست؟ انتشارات «جهان کتاب» در‌واقع با این جمله فیلسوف دانمارکی، قصد ماست‌مالی کردن گذشته مارتین هایدگر را دارد!! بویژه اینکه در داخل متن، هم از سوی مترجم و هم نویسنده اصلی، چندین بار از تأثیرات مثبت فرضی مارتین هایدگر بر اندیشه های فلسفی در قرن بیستم سخن میرود.

مسعود فتحی «عصر نو» از همه این دوز و کلک‌ها و محتوای دروغین و گمراه‌کننده مقاله نویسنده اصلی و مقدمه انتشارات «جهان کتاب» کاملاً بی اطلاع نیست. او بعنوان یک سوسیال دموکرات در جهان اوجگیری دوباره جنگ های امپریالیستی، بدنبال کشف الگوهای فلسفی برای خود، نسرین ستوده، فائزه هاشمی و شیرین عبادی اش میگردد و رجوع به فاشیست های ضدکمونیست قرن بیستم و بدترین نوع آن یعنی نازی های آلمانی را باید برای او بعنوان اولین نشانی در این زمینه تلقی کرد. بهرحال طبق تعاریف کلاسیک مشهور، فلسفه آلمانی از عناصر اصلی تشکیل‌دهنده پیکره مارکسیسم در قرن نوزدهم معرفی شده اند!!

طی نقل مقاله توسط جلال رستمی/«جهان کتاب»، نویسنده اصلی مقاله شخصی بنام «میلی هایت» معرفی میشود. حال شما در محیط اینترنت هرچه میتوانید به دنبال این نام به فارسی، انگلیسی و یا آلمانی بگردید و هیچ توضیحی پیرامون او  پیدا نمیکنید! اینکه هیچ نویسنده و یا استاد دانشگاه جدی در غرب پیدا نشده که اینهمه تعریف و تمجید از مارتین هایدگر تحویل خوانندگان بدهد، خود همچنین بیان پوچی ادعاهای انتشارات «جهان کتاب» در مورد نقش فلسفی بزرگ ادعایی مارتین هایدگر در قرن بیستم است.

مقاله‌ای منتشره از سوی سایت «عصر نو»، مدعی تاثیرگذاری بسیار مهم مارتین هایدگر بر اندیشه‌های فلسفی قرن بیستم است. این مقاله توسط نویسنده‌ای که اثری از او در جایی نیست و توسط یک انتشاراتی  از تهران و در تاریخی نامشخص منتشر شده، و امروز با تیتری گمراه‌کننده در سایت «عصر نو» تکثیر میشود. بساده گی قابل تشخیص است که برای سایت «عصر نو» تنها اصل کار، یعنی تبلیغ به هرترتیبی برای یک فیلسوف ضدکمونیست، اهمیت داشته و نه انتفال و تبلیغ افکار دموکراتیک و یا ارزش‌گذاری به شعور مردم.

سایت «عصر نو» در دهه های ۸۰ و۹۰ خورشیدی هم به مکان دنج تبلیغات مرتجعی بنام «عرفان قانعی فرد» تبدیل شده بود. این فرد که برای سایت «عصر نو» به نسل جدید لیبرال ها به معنای فرضی مثبت آن تعلق داشت یک سلطنت طلب و کلاهبردار در زندگی واقعی بود. او بعدها و پس از انجام مصاحبه ای با پرویز ثابتی ساواکی، در خارج از کشور به عضویت در رهبری جریان «حزب مشروطه ایران» درآمد. عرفان قانعی فرد همان مدافع قدیمی «سپاه پاسداران» است که در سایت نئوفاشیستی «خبرنامه گویا»، از«یک کمونیست مرده» بعنوان «یک کمونیست خوب» نام برد. این فرد هم اینک به افراطی ترین عناصر خارج از کشوری جریان سلطنت طلبان تعلق دارد و از سرکرده ساواک با عنوان «جناب پرویز ثابتی» نام میبرد. عرفان قانعی فرد در ایران در میان تقلبات خود، به دروغ، مصاحبه‌ای با یک «نویسنده ایرلندی» فرضی را بصورت یک کتاب در ایران منتشر کرد. نه چنین نویسنده‌ای هرگز در جمهوری ایرلند وجود داشته و نه هرگز چنین مصاحبه‌ای انجام گرفته بود!!

اقدام سایت «عصر نو» در انجام تبلیغات برای یک فیلسوف نازی افراطی نظیر مارتین هایدگر در رسانه‌ طیف «اکثریت» موضوع تازه‌ای نیست. مارتین هایدگر و فریدریش نیچه هنوز و آشکارا الگوهای فلسفی نویسندگان طبقات ثروتمند و سرکوبگر، انتشاراتی ها، دانشگاه ها و رسانه‌های آن‌ها را در ایران تشکیل میدهند. احتمالاً در هیچ کشوری که تجاربی از حداقل های نظامات پارلمانی را گذرانده باشند، این میزان بدویت فکری در میان روشنفکران علنی و قانونی آن حاکم نیست.

مورد بالا همچنین سندی است بر اینکه: جریان «سوسیال دموکراسی» که «حزب چپ» بهزاد کریمی، مصطفی مدنی و مسعود فتحی خود را متعلق به آن معرفی میکنند، در جهان پس از شوروی و در جوهر جهانبینی فلسفی خود، تفاوت ماهوی با فاشیسم کلاسیک ندارد. چگونه میتوان درک کرد که چنین عناصری پس از ۵۸ سال تجربه فاشیسم پهلوی و ۴۶ سال فاشیسم اسلامی هنوز سیاست ائتلافی با سلطنت طلبان را دنبال میکنند؟

هم  اینک «حزب چپ» در لحظات ادغام در یک ائتلاف سیاسی با باند جنایی پهلوی بسر میبرد و توسل به تبلیغات فلسفی راست افراطی هم از نیازهای ایدوئولوژیک همین جهت گیری سیاسی است.

نشانی درج مقاله‌ای با عنوان گمراه کننده در ستایش از نازی متعصب مارتین هایدگر در سایت «عصر نو»:

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=66803

ــــــــــــــــــــــ 

تصحیح مطلب بالا پس از انتشار در وبلاگ «بازسازی»

در پاراگرافی که در قسمت «توضیحات» و با جمله «سوران آبیه کی یر کگور» یک فیلسوف بسیار محافظه کار...» آغاز میشود، جمله زیر وجود دارد: 

«اگر مسئول سایت «عصر نو» از این موضوع مطلع نیست، پس ایشان نه فقط فرصت طلب نظیر همه اعضاء صنف خود، بلکه اندکی هم گیج تشریف دارند!!»

این جمله در توصیف فرد فرصت طلب و خودگنده بین افراطی و وابسته به طیف راست تا راست افراطی، مسعود فتحی (سایت عصر نو)، زیادی «خودمانی» است - کسی که همه فعالیت او و جنایتکاری نظیر مصطفی مدنی در سازمان فدایی - اقلیت در کردستان عراق طی سال های ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۴ صرفا از محفل بازی های توطئه گرانه و ضدتشکیلاتی تشکیل شده بود. مسعود فتحی عرصه ای نظیر امروز برای تبلیغ بنفع فاشیسم هیتلری و سمپاشی های ضدکمونیستی و راسیستی در اختیار نمی داشت و کسی از بود و نبود یک «اکثریتی» نحس هیچکاره مطلع نمی بود، اگر او برای فرار از شرایط اعدام های دسته جمعی سال سیاه ۱۳۶۰ به سازمان چریکهای فدایی خلق - اقلیت آویزان نمی شد. 

فرد بالا به گروه ایرانیان ظاهرا روشنفکری تعلق دارد که در هر گفتگوی چاپلوس منشانه ای با مخاطبین اروپایی خود، «عقب ماندگی مردم» و «ناآگاهی توده ها» را از علل اصلی استقرار رژیم اسلامی معرفی نموده، مستقیم و غیرمستقیم به مبلغین رژیم ضد مردمی پهلوی در خارج از کشور حقانیت بخشیده اند. فلاکت اصلی جامعه ایران اما در زندگی واقعی نفوذ عناصر تبهکاری نظیر مصطفی مدنی، فرخ نگهدار، علی کشتگر و... در صفوف سازمان فدایی بود و نه ناآگاهی مردم! نیروی اجتماعی سازمان - فدایی از توده ناوارد در موضوع ایجاد تشکیلات در میان خود شکل گرفته بودند، اما عناصری از نوع نفرات بالا طی دوران زندان ساواک به فن «باند بازی»، هوچیگری، توطئه گری، دروغگویی، «زرنگی» و محفلیسم مسلط شده بودند.

جمله بالا به دلیل اینکه این فرد بی پرنسیپ و تشکیلات شکن در تاریخ سازمان- فدایی پس از سال ۱۳۵۷، شایسته زبان «خودمانی» بعنوان یک شهروند آزاده و قابل اعتماد نیست از متن مقاله حذف میشود. او باید به همان زباله دانی راسیسم اروپایی که طی دوران دگردیسی به آن عادت کرده قنائت کند. مسعود فتحی به چیزی بجز جمله پردازی های فاشیستی مارتین هایدگر و فردریش نیچه در کنار جانوران درنده ای نظیر فواد پاشایی، رضا پهلوی و پرویز ثابتی نیازی ندارد. 

ـــــــــــــــــــ 


جمعه، آبان ۰۹، ۱۴۰۴

بیانیه‌ی کانون نویسندگان ایران در پیوند با مردم ستمدیده‌ی غزه


راستی را که به دورانی سخت ظلمانی عمر می‌گذاریم

آنکه می‌خندد، خبر هولناک را هنوز نشنیده‌است…

با اینکه چندروزی بیشتر از آتش‌بس شکننده‌ی غزه نمی‌گذرد اما هنوز در اذهان آگاه و وجدان‌های بیدار بشری تردید‌هایی جدی نسبت به دوام و قوام آن و نیز سرنوشت مردمان بی‌پناه و رنجور غزه وجود دارد و تلاش‌های بی‌وقفه‌ی دولت‌های غربی و رسانه‌های پُرشمار وابسته به ایشان در انکار هدفمند و آگاهانه‌ی جنایات شنیع رژیم اسراییل در طی این نسل‌کشی آشکار قرن بیست و یکمی، از چشم بیداران دنیا پوشیده و پنهان نمانده است.

محاصره‌ی همه‌جانبه و ۱۷ساله‌ی نوار غزه، تحمیل ۵ جنگ تمام‌عیار به مردم آن سامان و کشتار ۱۱هزار نفر از باشندگان این باریکه پیش از آغاز جنگ، عملاً آنجا را به مخوف‌ترین و بزرگ‌ترین زندان که نه! بل قتلگاه عالم بدل کرده بود.

این جنگ سبعانه و تحمیلی از چند منظر قابل تامل و توجه است؛ محاصره‌ی همه‌جانبه‌ی غزه از زمین و دریا و آسمان به قصد کوچاندن مردمان آن سامان به جایی جز غزه، دریغ داشتن غذا ، دارو، سرپناه و نیازهای اولیه‌ی انسانی از ایشان در جهت ِ تضعیف ِ توش و توان و درنهایت کاستن از شمار جمعیت ایشان، نسل‌کشی سازمان‌یافته و هدفمند به‌مثابه‌ی “راه حل نهایی” (این درسی‌ست که در مکتب “هیتلر”، “هایدریش”، “هیملر” وامثالهم آموخته‌اند)؛ تنها نمونه‌هایی برجسته و چشم‌اندازی از نمای باز به آفاق خونبار ِ این ماجراست.

در مقام قیاس خوب است بدانیم مساحت باریکه‌ی غزه تقریباً یک‌پانزدهم مساحت کوچکترین استان ایران است و به گواهی آمار، تعداد و حجم بمب‌های ریخته شده بر سر و سامان مردمان غزه بیشتر از کل بمب‌های استفاده شده در جنگ جهانی دوم بوده‌است.

علیرغم کشتار مستقیم قریب به ۷۰هزار انسان بی‌دفاع و نیز قتل عام غیر مستقیم ۳۳۵هزار نفر که اکثریت قریب به اتفاقشان را غیرنظامیان، زنان و کودکان تشکیل می‌دادند و تخریب ۹۰درصد از خانه‌ها و زیرساخت‌ها و آوارگی ۳میلیون نفر از ساکنان این باریکه‌، نه تنها رژیم اسراییل به خواسته‌ها و وعده‌ها و اهداف تعیین‌شده‌اش نرسید که مردمان سربلند غزه با مقاومت بی‌بدیلشان، باطل‌السحر خودبرتربینی و عظمت‌طلبی شدند و ایستادگی و بی‌مرزی انسان را به‌بانگ بلند طنین‌انداز و جلوه‌گر کردند.

این فاجعه‌ی عظیم و عصب‌سوز که انسان ِ معاصر را شرمسار بود و وجود خویش کرده‌است علاوه براینکه یادآورمان شد که نوع بشر تا چه میزان مستعد ِ توحش و درنده‌خویی‌ست، از دیگر سو چهره‌ی بی‌پرده و هار سرمایه‌داری جهانی و نظام سلطه‌ی سود و ستم و ایضاً قامت بستن تمام دولت‌های نئولیبرال جهان را پشت سر اسراییل، به رُخمان کشید.

با اینهمه اما بارقه‌های امید نیز کم نبوده و نیست؛ برخاستن قاطبه‌ی مردمان جهان در میدان‌ها و خیابان‌ها به پشتداری و یاری مردم فلسطین، حرکت ناوگان جهانی صمود به سوی آب‌های اشغالی غزه و واکنش مفتضحانه‌ی رژیم اسراییل در برابر آن، همدلی و همصدایی ِ جمعی از رهبران جهان نظیر کلمبیا، اسپانیا، کوبا، مکزیک، بولیوی، شیلی، اندونزی، آفریقای جنوبی و…. با مردم غزه و واکنش نمادین هنرمندان و چهره‌های شهیر سینمای آمریکا و اروپا در حمایت از فلسطینیان و…. تنها نَمی از یَم ِ خشم و انزجار جهانی نسبت به سیاست‌های انحصارطلبانه و جداسرانه‌ی رژیم اسراییل است.

همگان به‌یاد دارند که سال گذشته چگونه گیلعاد اردان؛ سفیر اسراییل در سازمان ملل، منشور و میثاق ملل متحد را در منظر و مرآی جهانیان وقیحانه پاره کرد و امروز نیز سیاستمداران جهان غرب، چشم بسته بر این وهن آشکار، درحال بسط و ترویج نوعی «فراموشی سیاسی» به‌قصد فرونشاندن خیزش‌های مردمی درخصوص جنایات غزه‌ در کشورهای خویشند. از آن جمله فریدریش مرتس؛ صدراعظم آلمان اظهار کرده که پس از آتش‌بس «دلیلی برای ادامه‌ی تظاهرات علیه اسرائیل وجود ندارد» و برخی از مقام‌های بلندپایه‌ی اروپایی نیز از ادامه‌ی صادرات تسلیحات به اسرائیل سخن می‌گویند.

هم‌ از این روست که مقاومت مردم فلسطین و وجدان‌های بیدار جهان، معنایی مبرم می‌یابد و آن لَخت از شعر “احمد شوقی” را جاری بر زبان ِ قهرمان، در میانه‌ی میدان بر ویرانه‌های غزه تداعی میکند:

آزادی ِ سُرخ را دَری‌ست

که با دستانی خونین

نواخته می‌شود…

(وَ لِلحُرّیه الحمراء باب

بِکُلّ یَد مضرجه یُدَق)

در حالی که دولت‌های غربی، مردود در آزمون وجدان از بازسازی غزه سخن می‌گویند، نیمی از این سرزمین همچنان در اشغال اسرائیل است و نیمی دیگر در ویرانی مطلق. اما دو پرسش اصلی همچنان بر جای خود باقی‌ست: نخست اینکه آیا کشورهای جهان بار دیگر بدون عذر و عقوبت، آغوش بر اسباط ِ “بعل و نرگال” خواهد گشود؟

اگر چنین شود، این نه شکوه ِ صلح که شروع فراموشی‌ست؛ فراموشیِ تعمدی و آگاهانه‌ی قربانیان و انکار بود و وجود ایشان.

دودیگر اینکه آیا روشنفکری معاصر ایرانی همچنان شرمگین و محافظه‌کار و زبان در کام، ناتوان از موضع‌گیری روشن در قبال این مصیبت انسانی‌ست؟ اگر چنین باشد پُرواضح است که آیندگان این سکوت سنگی را قضاوتی سخت خواهند کرد.

“ایلان پاپه” استاد تاریخ اخراجی دانشگاه حیفا و فعال چپگرای اهل سرزمین‌های اشغال قولی تکان‌دهنده از زبان سربازی اسراییلی نقل می‌کند ازاین قرار که به آنها گفته شده باید تصور کنید کودکی خردسال و بازیگوش هستید که با ذره‌بین لانه‌ی مورچگان را می‌سوزاند! اینچنین است که این قساوت و ددمنشی سازمان‌یافته از اضمحلال اصول اخلاقی و انسانی می‌آغازد و به نسل‌کشی غزه می‌فرجامد و امروز دیگر آن چهره‌ی حقیقی و بدون روتوش نظام سلطه‌ی سرمایه، برهنه به جهانیان جلوه می‌فروشد و دیگر هیچ ابایی از فروپوشیدن ِ روی و خوی درنده، هار و وقیح خود نیز ندارد. به‌قول “نوام چامسکی” : آنان که چشمان خود را بر اصول دموکراسی لیبرال غربی کاملاً نبسته‌اند، به‌خوبی می‌دانند که سخن گفتن ِ رهبران دولت‌های غربی خاصه آمریکا از پایبندی به اصول اخلاقی و دموکراسی و حقوق بشر به‌مثابه‌ی گوش سپردن به لطیفه‌ای بی‌مزه و بارِد است.

کانون نویسندگان ایران ضمن محکوم کردن اکید نسل‌کشی آشکار غزه توسط رژیم ضد بشر و دژخوی اسراییل و حامیان آمریکایی و اروپایی‌اش و نیز ابراز همدردی و همصدایی با مردمان سربلند و ستمکش آن سامان ، آرزوی آن دارد که روزی نه‌چندان دور آرمان ِ انسانی و عادلانه‌ی فلسطین بر سریر تحقق بنشیند و محکومیت قاطع بین‌المللی برای تمامی ِ آمران، عاملان و مسببان این فاجعه‌ی جانگزای بشری فرادست آید.

ریشه‌های ما در زهدان این خاک روییده‌است

و مادام که پیراهن پوسیده و خونین ما

در بادهای آشوب و دلتنگی می‌تپد

بیرق بازگشت نیز

خواهد تپید…

(سمیح القاسم شاعر فقید و مبارز فلسطینی)


کانون نویسندگان ایران

۱۸ شهریور ۱۴۰۴ - [۳۱ اکتبر ۲۰۲۵]

------------

توضیحات

- منبع برداشت متن: https://akhbar-rooz.com/1404/08/08/32279/

- فونت درشت اشعار متن و ذکر تاریخ میلادی در اینجا از وبلاگ بازسازی است.

ــــــــــــــــــــ



جمعه، مهر ۲۵، ۱۴۰۴

تشدید اختلافات درونی سلطنت طلبان میان جناح قاسمی نژاد و امیر طاهری و پرویز ثابتی!

 

دکتر جمشید مهندس، کارشناس مسائل خارج از کشوری


https://x.com/AMAZlNGNATURE/status/1979035000663138688

در پی تشدید جنگ تسویه حساب بیرحمانه میان گله های سلطنت طلبان بنابه لینک بالا، مشکلات «حزب چپ» (ائتلافی از اصلاح طلبان، قومگرایان و سلطنت طلبان) نیز در انتخاب جناح متحد خود از میان سلطنت طلبان بازهم افزایش یافته است! طرفداران سلطنت طلبان، اصلاح طلبان و قومگرایان در «حزب چپ» که با طناب مصطفی مدنی، مسعود فتحی، بهزاد کریمی و جمشید طاهری پور (پاسدار سلطنت طلب!!) به اینطرف و آن طرف کشیده می‌شوند هم به این ترتیب درگیر کشمکش های حاد برای انتخاب متحد خود از میان جناح غالب جنگ درونی سلطنت طلبان شده اند. آخرین گزارش های هنوز مخابره نشده، فعلاً از سرگردانی «حزب چپ» در انتخاب میان امیر طاهری، پرویز ثابتی و سعید قاسمی نژاد و غلبه سیاست یکی به نعل و یکی به میخ در آن حکایت میکنند!

تذکر جمشیدانه: به نفع همه جناح های این به اصطلاح حزب است که مسعود فتحی و مصطفی مدنی را که یکی سلطنت طلب و دیگری بدتر از آن است به وسط همین محوطه نزاع سخت میان سلطنت طلبان در لینک بالا پرتاب کنند تا هم آنها مفهوم تاریخی «دموکراسی خواهی» و «سکولار دموکراسی» سلطنت طلبان را هرچه بهتر «لمس» کنند، هم گرسنگان تیزدندان به شیوه طبیعی و دلخواه خود سیر شوند و هم تکلیف این حزب مثلاً «چپ» هم یکسره شود!!

ــــــــــــــــــــ

سه‌شنبه، مهر ۲۲، ۱۴۰۴

بی بی سی و فرصتی «شاهانه» برای «ضیافت» استفراغ!!

 

بی بی سی پادشاهی بریتانیا و فاشیست ثابت قدم داریوش همایون و رفسنجانی خون آشام و سخنگوی دیروز و امروز آنها مسعود بهنود، در سال های اخیر فرصت های زیادی را برای عمل سیاسی استفراغ بر ماهیت ساواک منشانه کارکنان سلطنت طلب آن عرضه میکند؛ مورد زیر آخرین نمونه در این زمینه است. فرصت را از دست ندهید و تا میتوانید به ژورنالیسم بریتانیای نحس کبیر کودتاچی جنایتکار ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ و بی بی سی همدست همین کودتای ویرانگر زندگی چندین نسل، استفراغ کنید؛ بشتابید تا موضوع «بیات» نشود:

«موزه هنرهای معاصر؛ بذری ...»

      https://www.bbc.com/persian/46414497 

------------

توضیحات:

بی بی سی محض محکم کاری، و اینکه کسی در خط آلترناتیوسازی آن از باند آدمخوار پهلوی تردید نکند، مصاحبه‌ای هم در همین صفحه با «شهبانوی» خود منتشر کرده است. بهتر بود مصاحبه کننده از جنایات رژیم فاشیستی پهلوی علیه هنرمندان معترض و مبارز توسط شکنجه گران شهبانوی مسعود بهنود هم سؤالی میکرد که به موضوع هنر هم ربط پیدا میکرد!

ـــــــــــــــــــــ

یکشنبه، مهر ۲۰، ۱۴۰۴

اطلاع به بازدیدکنندگان

 

بازدیدکننده گرامی!

وبلاگ «برنامه سیاسی» با انتشار چهارم بخش چهارم از «برنامه سیاسی برای بازسازی کشور در یک جمهوری دموکراتیک» در نشانی زیر به روز شده است:

برنامه سیاسی برای بازسازی کشور در یک جمهوری دموکراتیک ۴

اقتصاد، مالکیت، سیاست اقتصادی

http://radikaldemokratik.blogspot.com/2025/10/4.html

ــــــــــــــــــــ

چهارشنبه، مهر ۱۶، ۱۴۰۴

«حزب چپ» و یکسان معرفی کردن اتحاد شوروی و آلمان نازی

 

تا دوره ای که اتحاد شوروی موجودیت داشت و در جهان نظمی متعادل نسبت به شرایط کنونی غلبه داشت، بندرت کسی از لیبرال های راست، تبهکار، جنگ طلب و ضدکمونیست افراطی جرأت میکرد کمونیسم و فاشیسم را در کنار یکدیگر قرار دهد. پس از پایان حیات اتحاد شوروی اما تاخت و تاز نئولیبرال ها که خود متحد نازی های آلمان در تاسیس دولت اول آدولف هیتلر شدند بطور فعالانه ای به یکسان گرفتن کمونیسم و فاشیسم دست زدند. آن‌ها در آغاز کار از تهاجم به «استالینیسم» اختراعی خود و تروتسکیست ها و سوسیال دموکرات ها شروع کردند. سایت‌های وابسته به «حزب چپ» یعنی «اخبار روز» و «عصر نو» تاکنون بوفور تبلیغات فاشیستی از وابستگان به این جریانات را برای تخریب چهره کمونیسم منتشر کرده اند.

اخیراً مرتجع تازه از راه رسیده و نئولیبرال، ضدکمونیست افراطی و متعلق به طیف نئوفاشیسم بنام داوید پارسیان از «اخبار روز» بمنظور انجام تبلیغات غیرمستقیم سیاسی برای دارودسته نئوفاشیست و سازمان سیاسی ساواک یعنی «حزب مشروطه ایران» حداکثر استفاده را کرده و با وقاحت اتحاد شوروی و فاشیسم هیتلری را در کنار یکدیگر قرار میدهد. در راس جریان «حزب چپ» جنایتکارانی نظیر مصطفی مدنی و جمشید طاهری پور قرار دارند و آن‌ها بیشترین حمایت را از تخریب چهره اتحاد شوروی و کمونیسم توسط مبلغین خود در سایت «اخبار روز» (ف- تابان) و «سایت عصر نو» (مسعود فتحی) بعمل می آورند. داوید پارسیان از سایت اخبار روز نظیر ارگان شخصی «حزب مشروطه» خود و برای تبلیغاتی که بخش اعظم آن‌ها به سفید شویی جنایات رژیم پهلوی، بویژه دیکتاتوری رضا خان میرپنج تعلق دارند، استفاده میکند.

همه آنچه که امروز مردم ایران از آن عذاب می کشند به کودتای جنایتکارانه ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ برمیگردد و این موضوع در تبلیغات مرتجعین راست افراطی و یا نئوفاشیست های ظاهراً «محقق» نظیر مسعود نقره کار و داوید پارسیان هیچ جایی را اشغال نمیکند:

https://akhbar-rooz.com/1404/07/12/29953/

ــــــــــــــــــــ

سه‌شنبه، مهر ۱۵، ۱۴۰۴

مصاحبه ای روشنگر در شناخت از ماهیت واقعی ترامپیسم

 رمزگشایی از ایدئولوژی «مگا» (MAGA): گفت‌وگو با جان بلامی فاستر 

ترجمه: بابک احمدی


Deciphering the MAGA Ideology

An Interview with John Bellamy Foster


https://akhbar-rooz.com/1404/07/13/30070/

https://mronline.org/2025/08/08/deciphering-the-maga-ideology-an-interview-with-john-bellamy-foster/

ــــــــــــــــــــ