دوشنبه، آبان ۱۲، ۱۴۰۴

حزب مثلاً چپ ایران و مارتین هایدگر نازی متعصب!

 

سایت عصر نو، یک ارگان غیررسمی «حزب چپ»، مقاله‌ای در تحسین و تبلیغ برای فیلسوف فاشیسم هیتلری درج کرده است. این اولین بار نیست که نویسندگان و «سردبیر» این سایت در تبلیغ برای ضدکمونیست افراطی و فاشیست کهنه کار مارتین هایدگر و یا فیلسوف مورد تحسین هیتلر و همدستان او، فردریش نیچه، دست به تبلیغات ایدوئولوژیک میزنند. حزب چپ و مدعیان ایرانی سوسیال دموکراسی، در بنیان های نظری تفاوتی با سلطنت طلبان ندارند و تبلیغ برای چهره شناخته شده ای نظیر مارتین هایدگر هم جز صراحت بخشیدن به این واقعیت معنای دیگری ندارد.

مارتین هایدگر از اعضاء بسیار متعصب حزب نازی آلمان از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ بود. او فقط پس از شکست فاشیسم از ارتش سرخ و پایان حیات حزب نازی به اجبار از آن خارج شد.

پس از قدرت گیری حزب نازی آلمان («حزب سوسیالیسم ملی کارگران آلمان») در دو انتخابات ظاهرا دموکراتیک در سال ۱۹۳۳، مارتین هایدگر استاد دانشگاه با شور و اشتیاق بسیار آن را درست نظیر آدولف هیتلر بعنوان «انقلاب ناسیونال سوسیالیستی» ستایش کرد. در آوریل سال ۱۹۳۳ رئیس سوسیال دموکرات دانشگاه فرایبورگ (Freiburg) در جنوب آلمان احتمالا زیر فشار شرایط جدید استعفا کرد و مارتین هایدگر توسط همان سوسیال دموکرات بعنوان رئیس بعد از خود پیشنهاد شد!!

مارتین هایدگر که در سال ۱۹۳۲ به حزب نازی رأی داده بود در روز اول ماه مه (!!) سال ۱۹۳۳ با شماره عضویت ۳.۱۲۵.۸۹۴ بعنوان عضو حزب نازی پذیرفته شد. حزب نازی عضویت هایدگر را بطور علنی اعلام و آن را تبلیغ کرد. هایدگر تا سال ۱۹۴۵ یعنی سال شکست آلمان در جنگ دوم جهانی، همچنان عضو حزب نازی بود و این یعنی همه ۱۲ سال موجودیت فاشیسم هیتلری! مارتین هایدگر در سخنرانی‌های علنی بسیاری در دانشگاه ها و سمینارهای متعددی در آلمان، از حکومت نازی با حرارت دفاع و از شخص آدولف هیتلر ستایش کرد.

مارتین هایدگر در سخنرانی اول خود بعنوان رئیس دانشگاه فرایبورگ از «عظمت و شکوه این آغاز نو» یعنی قدرتگیری فاشیسم هیتلری سخن گفت. او خواستار ایجاد رابطه «رهبری و اطاعت» میان استادان و دانشجویان شد. همه سخنرانی مارتین هایدگر در این همایش، انباشته از تأیید و تشویق شیوه تفکر و ایدوئولوژی حزب نازی آلمان بود. هایدگر در دوره ریاست بر دانشگاه فرایبورگ در جنوب آلمان در فعالیت های حزب نازی فعالانه شرکت کرد و خواستار حذف همه صداهای مخالف نازی ها و یکسان سازی سیاسی و ایدوئولوژیک جامعه در معنای حزب نازی گشت. او همکاران یهودی خود را اخراج و دو نفر از همکاران حتی دانشگاهی سابق خود را نیز بعنوان یهودی به دستگاه پلیسی حکومت لو داد. مارتین هایدگر در سال ۱۹۳۳ یک اردوی آکادمیک برای تربیت استادان در خدمت نازی ها ایجاد کرد. او همچنین «بیانیه اطاعت پروفسورهای آلمانی» از آدولف هیتلر و نیز در سال ۱۹۳۴ «بیانیه دانشمندان آلمانی حامی آدولف هیتلر» را امضا‌ء کرد.

مارتین هایدگر در مقطع همدستی خود با فاشیسم هیتلری، فردی ۴۵ ساله، استاد و رئیس دانشگاه و یک فیلسوف است و نمیتوان خدمت او به نازی های ضد بشری را به «اشتباهات»، بی تجربگی و یا لغزش های دوران جوانی نسبت داد. مارتین هایدگر پیش از این تاریخ، انقلاب ضدسلطنتی و ضدجنگ آلمان در سال ۱۹۱۹ و «جمهوری وایمار» را تجربه کرده بود و بخوبی تفاوت میان دیکتاتوری فاشیستی- راسیستی و دموکراسی پارلمانی را تشخیص میداد.

مارتین هایدگر در سال ۱۹۳۴ از ریاست دانشگاه فرایبورگ استعفا کرد. دلیل آن اما آنطور که خود بعدها ادعا کرد عدم تمایل او به همکاری با نازی ها در سیاست های دانشگاهی نبود. بلکه دلیل واقعی استعفای مارتین هایدگر این بود که دانشگاه و دانشجویان، بقدر کافی و جدی از سیاست های حزب نازی تبعیت نمیکردند و گویا حزب نازی هم در این زمینه کم کاری میکرد!!

در مقطع پایانی جنگ دوم جهانی و در اکتبر سال ۱۹۴۶، حکومت نظامی فرانسوی که منطقه فرایبورگ را در اشغال خود داشت، هرگونه فعالیت دانشگاهی و یا خارج از دانشگاه را برای مارتین هایدگر ممنوع اعلام کرد.

در سال های ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۵ سخنان و نوشته‌های ضد یهودی مارتین هایدگر نیز که تاکنون ناشناس مانده بودند منتشر شدند. در میان پژوهشگران آلمانی اتفاق نظر حاکم است که هایدگر از استقرار فاشیسم هیتلری با شور و شوق بسیار دفاع کرده است.

براساس اطلاعات و رابطه‌های بعدی نویسندگان آلمانی پس از جنگ دوم جهانی، مارتین هایدگر از قتل عام میلیون‌ها نفر یهودیان اروپایی در اردوگاه های آدمسوزی هیتلری مطلع بوده و آن را از نیازهای «موجودیت تاریخی» آلمان معرفی کرده است.


اکبر تک دهقان

۳ نوامبر ۲۰۲۵- ۱۲ آبان ۱۴۰۴

------------

توضیحات:

- منتشرکننده مقاله و مسئول سایت «عصر نو» مسعود فتحی، به شیوه ای غیرصادقانه و متقلبانه عمل کرده اند. در عنوان مقاله در بالای صفحه «عصر نو» چنین آمده است:


«سورن آبیه کی یرکگور

مارتین هایدگر

زندگی رو به آینده زیسته می شود و با نگاهی به گذشته فهمیده می شود

ترجمه جلال رستمی»

چهار شنبه ۷ آبان ۱۴۰۴ ۲۹ اکتبر ۲۰۲۵

خواننده‌ در نگاه اول تصور میکند که این مقاله پیرامون مارتین هایدگر و از نویسنده‌ای بنام «سورن آبیه کی‌یرکگور» است که جلال رستمی هم آن را به فارسی برگردانده است. در حالیکه اصلاً اینطور نیست! «سوران آبیه کی یر کگور» شاید تنها گوینده همین جمله در بالا یعنی «زندگی رو به آینده زیسته می شود و با نگاهی به گذشته فهمیده می شود» است. حال مارتین هایدگر در این میان چکاره است؟

در ابتداء بحث، معرفی کوتاه فیلسوف محافظه کار و راست دانمارکی قرن نوزدهم:

«سورن کیِرکگور (به دانمارکیSøren Kierkegaard) ‏(۱۸۱۳-۱۸۵۵)، که به کیِرکگارد (søren kierkeɡaard) نیز معروف است مسیحی دانمارکی است؛ کسی که با وجود، انتخاب، و تعهد یا سرسپردگی فرد سروکار داشت و اساساً بر الهیات جدید و فلسفه، به خصوص فلسفهٔ وجودی (اگزیستانسیالیسم) تأثیر گذاشت

«سوران آبیه کی یر کگور» یک فیلسوف بسیار محافظه کار مسیحی دانمارکی است که در سال ۱۸۸۵ در دانمارک فوت کرده و نمی‌تواند رابطه‌ای با آثار مارتین هایدگر که تازه در سال ۱۸۸۹ در آلمان بدنیا آمده داشته باشد! آگر مسئول سایت «عصر نو» از این موضوع مطلع نیست، پس ایشان نه فقط فرصت طلب نظیر همه اعضاء صنف خود، بلکه اندکی هم گیج تشریف دارند!! یا خیر؟! او هم در این تقلب و گمراه کردن خواننده و آبروتراشی برای یک نازی متعصب بکمک فیلسوفی از قرن نوزدهم شریک است؟! چرا بالای نام مارتین هایدگر نام یک فیلسوف دیگری آمده و زیر این جمله که فرض کنیم از «سورن …» است نام مارتین هایدگر ثبت شده است؟ این یک بهم ریختگی ناخواسته است یا یک فریبکاری از مترجم، یا از سوی انتشارات «جهان کتاب» در تهران و یا از سوی سایت «عصر نو» است؟ در پاراگراف اول این مقاله که در آغاز معلوم نیست از مترجم یا از انتشارات «جهان کتاب» است، چنین آمده:

«پیش درآمد
«
برای درک بهتر ترجمه‌ی مقاله‌ی میلی هایت درباره‌ی مارتین هایدگر - مقاله‌ای که به تناقض میان اندیشه و عمل او می‌پردازد - تلاش شده است نگاهی اجمالی به زندگی، فلسفه، و جنجال‌های پیرامون او داشته باشیم».

پس اصل مقاله از نویسنده‌ای بنام «میلی هایت» و در باره مارتین هایدگر است که خبری از نام او در تیتر مقاله در سایت «عصر نو» نیست! و ترتیب گمراه‌کننده درج تیتر آن در سایت و تبدیل یک فیلسوف محافظه کار قرن نوزدهمی برای تبلیغ بنفع مارتین هایدگر، رابطه‌ای با مقاله «میلی هایت» ندارد و این نقل قول از انتشاراتی «جهان کتاب» در تهران است.

تازه پس از سوتیر «زندگی و آثار در تناقض: مارتین هایدگر میلی هایت» اصل مقاله و ترجمه فارسی آن آغاز میشود. مقاله «میلی هایت» انباشته از فرضیات و تحریف و اغراق در نقش مارتین هایدگر در پیدایش اندیشه‌های فلسفی قرن بیستم اروپا و حتی جهان است. بشریت جهان قرن بیستم و امروز، مارکس و انگلس را بعنوان فیلسوفانی که بیشترین تأثیرات را بر اندیشه‌ های فلسفی، اجتماعی و اقتصادی قرن بیستم باقی گذاشته اند می شناسد. بیکباره اصلاح طلب خارج از کشوری که هم اینک به مشاطه گری سلطنت طلبان مشغول است، این نقش را به نازی افراطی مارتین هایدگر تفویض میکند!!

در انتهای مقاله سایت «عصر نو»، توضیح «این مقاله قبلاً درمجله ی جهان کتاب چاپ شده است.» آمده و تاریخی هم برای ترجمه و انتشار آن از طریق این انتشاراتی ذکر نشده است. پس «ترجمه جلال رستمی» هم باید به همین انتشارات از داخل کشور که در آن تبلیغات ضدکمونیستی طی ۴۶ سال، جزء محتوای اصلی حرفه اکثریت آن‌ها است، تعلق دارد.

اما حال چگونه محتوای جمله «زندگی رو به آینده زیسته می شود و با نگاهی به گذشته فهمیده می شود» در خدمت چیست؟ انتشارات «جهان کتاب» در‌واقع با این جمله فیلسوف دانمارکی، قصد ماست‌مالی کردن گذشته مارتین هایدگر را دارند!! بویژه اینکه در داخل متن، هم از سوی مترجم و هم نویسنده اصلی، چندین بار از تأثیرات مثبت فرضی مارتین هایدگر بر فلسفه قرن بیستم سخن میرود.

مسعود فتحی «عصر نو» از همه این دوز و کلک‌ها و محتوای دروغین و گمراه‌کننده مقاله نویسنده اصلی و مقدمه انتشارات «جهان کتاب» کاملاً بی اطلاع نیست. او بعنوان یک سوسیال دموکرات در جهان اوجگیری دوباره جنگ های امپریالیستی، بدنبال کشف الگوهای فلسفی برای خود، نسرین ستوده، فائزه هاشمی و شیرین عبادی اش میگردد و رجوع به فاشیست های ضدکمونیست قرن بیستم و بدترین نوع آن یعنی نازی های آلمانی را باید برای او بعنوان اولین نشانی در این زمینه تلقی کرد. بهرحال طبق تعاریف کلاسیک مشهور، فلسفه آلمانی از عناصر اصلی تشکیل‌دهنده پیکره مارکسیسم در قرن نوزدهم معرفی شده اند!!

طی نقل مقاله توسط جلال رستمی/«جهان کتاب»، نویسنده اصلی مقاله شخصی بنام «میلی هایت» معرفی میشود. حال شما در محیط اینترنت هرچه میتوانید به دنبال این نام به فارسی، انگلیسی و یا آلمانی بگردید و هیچ توضیحی پیرامون او  پیدا نمیکنید! اینکه هیچ نویسنده و یا استاد دانشگاه جدی در غرب پیدا نشده که اینهمه تعریف و تمجید از مارتین هایدگر تحویل خوانندگان بدهد، خود همچنین بیان پوچی ادعاهای انتشارات «جهان کتاب» در مورد نقش فلسفی بزرگ ادعایی مارتین هایدگر در قرن بیستم است.

مقاله‌ای منتشره از سوی سایت «عصر نو»، مدعی تاثیرگذاری بسیار مهم مارتین هایدگر بر اندیشه‌های فلسفی قرن بیستم است. این مقاله توسط نویسنده‌ای که اثری از او در جایی نیست و توسط یک انتشاراتی  از تهران و در تاریخی نامشخص منتشر شده، و امروز با تیتری گمراه‌کننده در سایت «عصر نو» تکثیر میشود. بساده گی قابل تشخیص است که برای سایت «عصر نو» تنها اصل کار، یعنی تبلیغ به هرترتیبی برای یک فیلسوف ضدکمونیست، اهمیت داشته و نه انتفال و تبلیغ افکار دموکراتیک و یا ارزش‌گذاری به شعور مردم.

سایت «عصر نو» در دهه های ۸۰ و۹۰ خورشیدی هم به مکان دنج تبلیغات مرتجعی بنام «عرفان قانعی فرد» تبدیل شده بود. این فرد که برای سایت «عصر نو» به نسل جدید لیبرال ها به معنای فرضی مثبت آن تعلق داشت یک سلطنت طلب و کلاهبردار در زندگی واقعی بود. او بعدها و پس از انجام مصاحبه ای با پرویز ثابتی ساواکی، در خارج از کشور به عضویت در رهبری جریان «حزب مشروطه ایران» درآمد. عرفان قانعی فرد همان مدافع قدیمی «سپاه پاسداران» است که در سایت نئوفاشیستی «خبرنامه گویا»، از«یک کمونیست مرده» بعنوان «یک کمونیست خوب» نام برد. این فرد هم اینک به افراطی ترین عناصر خارج از کشوری جریان سلطنت طلبان تعلق دارد و از سرکرده ساواک با عنوان «جناب پرویز ثابتی» نام میبرد. عرفان قانعی فرد در ایران در میان تقلبات خود، به دروغ، مصاحبه‌ای با یک «نویسنده ایرلندی» فرضی را بصورت یک کتاب در ایران منتشر کرد. نه چنین نویسنده‌ای هرگز در جمهوری ایرلند وجود داشته و نه هرگز چنین مصاحبه‌ای انجام گرفته بود!!

اقدام سایت «عصر نو» در انجام تبلیغات برای یک فیلسوف نازی افراطی نظیر مارتین هایدگر در رسانه‌ طیف «اکثریت» موضوع تازه‌ای نیست. مارتین هایدگر و فریدریش نیچه هنوز و آشکارا الگوهای فلسفی نویسندگان طبقات ثروتمند و سرکوبگر، انتشاراتی ها، دانشگاه ها و رسانه‌های آن‌ها را در ایران تشکیل میدهند. احتمالاً در هیچ کشوری که تجاربی از حداقل های نظامات پارلمانی را گذرانده باشند، این میزان بدویت فکری در میان روشنفکران علنی و قانونی آن حاکم نیست.

مورد بالا همچنین سندی است بر اینکه: جریان «سوسیال دموکراسی» که «حزب چپ» بهزاد کریمی، مصطفی مدنی و مسعود فتحی خود را متعلق به آن معرفی میکنند، در جهان پس از شوروی و در جوهر جهانبینی فلسفی خود، تفاوت ماهوی با فاشیسم کلاسیک ندارد. چگونه میتوان درک کرد که چنین عناصری پس از ۵۸ سال تجربه فاشیسم پهلوی و ۴۶ سال فاشیسم اسلامی هنوز سیاست ائتلافی با سلطنت طلبان را دنبال میکنند؟

هم  اینک «حزب چپ» در لحظات ادغام در یک ائتلاف سیاسی با باند جنایی پهلوی بسر میبرد و توسل به تبلیغات فلسفی راست افراطی هم از نیازهای ایدوئولوژیک همین جهت گیری سیاسی است.

نشانی درج مقاله‌ای با عنوان گمراه کننده در ستایش از نازی متعصب مارتین هایدگر در سایت «عصر نو»:

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=66803

ــــــــــــــــــــــ


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر