«فرهنگ» در روابط اجتماعی از جمله موضوعاتی است که به سختی قابل تعریف و مشکل تر از آن: در مورد فرد و جامعه قابل تشخیص و ردیابی است.
کارل مارکس، فرهنگ حاکم بر یک جامعه طبقاتی را فرهنگ طبقه مسلط بر آن جامعه توصیف میکند. این تعریف اما همچنین به تسلط طبقات هر دوران معینی بر مقدرات جوامع بشری و نظامات اقتصادی- تولیدی، ابزارسازی، روابط مالکیت و متناسب با آن: روبنای روحی- فکری و سیاسی- حقوقی مربوط است. تعاریف کلاسیک فرهنگ تنها بطور مشروط با بخشی از واقعیت ناروشنی بنام «فرهنگ ایرانی» در ارتباط قرار میگیرند.
ایدوئولوژی سیاسی و جهان بینی مارکسیسم- لنینیسم و بنیادهای فلسفی و روش شناسانه آن: ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی که بر پایه مبارزه طبقاتی و سرانجام محتوم آن قرار دارند، نمیتواند برخوردی غیرطبقاتی را به مسأله ای ساختاری و کلان نظیر «فرهنگ» در پیش بگیرد. از این رو در آغاز هر تلاشی برای درک موضوع بحث، جایگاه منافع نیروهای دخیل و نقش آفرینی آنها در شکل دادن به موضوع اهمیت می یابد.
عدم برخورد علمی و تکرار تعاریف گنگ که چیزی جز تبلیغات شوینیستی راست افراطی طبقات حاکمه نیستند، آن شیوه برخوردی است که در ایران و میان ایرانیان مقیم خارج، بویژه نویسندگان لیبرال راست از طیف جبهه ملی و سلطنت طلبان، روال مسلط است. این شیوه برخورد به «فرهنگ ایرانی» در کشور تحت سلطه طبقات استثمارگر سرمایه داری، به مقوله ای غیرتاریخی ناظر است و به آن محتوای سیاسی ارتجاعی از راست تا راست فاشیستی میبخشد، و پیشاپیش آن را به جزئی از «هویت ملی» فرضی مردم ایران مبدل ساخته و حق پرس و جو و راه وارسی موضوع را می بندد.
دوران سلطه گری دیکتاتوری پهلوی و همزاد اسلامی آن، بعینه جایگاه و تعریف «فرهنگ ایرانی» و ارتباط آن را با طبقات مسلط در ایران بنمایش گذاشتند. حکومت ترور و شکنجه و اعدام پهلوی، تا مغز استخوان تحت فرمان قدرت های استعمارگر، با تبلیغ و ترویج نژادگرایی «پارسی- آریایی» تولید شده در محافل سیاسی و دانشگاهی اروپا و نفرت قومی از بخش بزرگی از ملت، جعلیات فرهنگی و تاکنون موثری را بنیان گذاشت. سپس اسلام گرایی مبتنی بر آدمکشی روزمره، تا همین امروز، همین بدویت فرهنگی را با شدت و در مسیر فضیلت سازی از قبیله قریش بعنوان هسته اصلی «فرهنگ ایرانی» بر جای سنتهای حکومتگری قبیله هخامنشی ادامه داد. بازکردن پرونده سلطه گری دیکتاتوری های تروریستی، همزمان ما را با تعیین تکلیف با مقوله بکرات تکرار شونده «فرهنگ ایرانی» روبرو میسازد. در این رابطه باید مسائل زیر را مشخص کرد:
۱- «فرهنگ ایرانی» موجودیتی اسطوره ای، غیرقابل دسترس و مستقل از طبقات و سلطه گری بیرحمانه آنها و موضوعی بدون زمان و مکان نیست. «فرهنگ ایرانی» نیز نظیر هر مقوله اجتماعی با متد شناخت عینی از پدیده های اجتماعی هر دورانی از تاریخ امپراطوری های فلات ایران، آسیای مرکزی و کشور ایران قرن بیستم، قابل بررسی و شناخت است.
۲- «فرهنگ ایرانی» در توصیف عام آن همچنین نظیر میان همه ملل، کار و تولید و خانواده، جنبش های اعتراضی و مقاومت علیه طبقات حاکمه، ادیان و فرقه های مختلف مذهبی و فکری، دفاع از زندگی خود در برابر متجاوزین، زبانها و لهجه ها، ضربالمثل ها، هنر و شعر و نصایح مصلحان اجتماعی، آداب و رسوم، جشن ها و سالگردها، هنر آشپزی و پوشاک و ظریف کاری، پوشش های روستایی و محلی، صنایع و هنرهای دستی، معماری، راهها و ارتباطات، سازه های آبرسانی، ورزش های باستانی، محصولات کشاورزی، تنوعات آب و هوایی، طبیعت و انواع درختان و گل ها، آثار باستانی بجا مانده از دوران های سپری شده و تأثیرات جوامع قدیمی در فلات ایران و آسیای مرکزی بر جوامع دیگر نیز توضیح داده میشود. این موارد اما بدون استثناء در میان همه جوامع بشری و بسته به طولانی بودن شرایط زندگی سکناگزینی قابل ذکر است و نمیتواند عناصر اصلی موضوع خاص «فرهنگ ایرانی» محسوب گردند.
۳- اگر تاریخ جوامع قدیمی آسیای مرکزی و آسیای غربی بمثابه کانون بخش بزرگی از تحولات تاریخ بشری، و کشور کنونی ایران بمثابه مرکز فلات ایران، طولانی است، این همچنین به معنای طولانی بودن تاریخ سلطه گری و سنتهای سرکوب در لحظات پیدایش کشور در دوران سرمایه داری هم هست! برای نیروی چپ انقلابی جامعه، تاریخ طولانی جوامع تشکیلدهنده ایران فقط موضوع افتخارات نیست، بلکه همچنین موضوع سهیم در بی حقوقی مردم و نقطه ضعف جامعه در ممانعت از ایجاد نظامات دموکراتیک هم هست! همین تاریخ طولانی و پتانسیل آن در تبدیل شدن به فرهنگ سیاسی مسلط ضدکمونیستی/ضددموکراتیک، به نبش قبر آن برای سلطه گری سنت قبیله هخامنشی و قبیله قریش توسط استعمار انگلستان/لیبرالیسم ارتجاعی در قرن نوزدهم و بیستم انجامید. لیبرال های راست، طی جنگ صلیبی ضدکمونیستی و در ادامه ریشهکنی آثار انقلاب مشروطیت، این سنت حکومت مطلقه و بربرمنشی عصر بدویت را به اصول ایدوئولوژیک دولت سرمایه داری در قرن بیستم ارتقاء دادند که هنوز هم اکثریت توده های مردم تحت سرکوب در چنبره آن گرفتار هستند. در استخوانبندی ایدوئولوژیک همه حکومت های فاشیستی بویژه فاشیسم کلاسیک اروپایی، رجوع به سنتهای اعمال قدرت بیرحمانه جوامع ماقبل سرمایه داری و تبدیل آن به خود- آگاهی سیاسی دولت امپریالیستی مدرن، نقش محوری ایفا میکرد. رژیم های پهلوی و اسلامی و سلطنت طلبان کنونی، درست در همین چهارچوب کلاسیک عمل کردند و آن را ادامه میدهند.
۴- نسل های گذشته در رژیم پهلوی از طریق کتابهای درسی و تبلیغات روزمره باستان پرستان، نژادگرایان و شاه پرستان، مداوما تحت تلقین قرار داشتند که در جهان موضوع خاصی بنام «فرهنگ ایرانی» وجود دارد که پدیدهای واقعی، بزرگ و ارزشمند است؛ و اساس آنهم گویا زبان و ادبیات فارسی از دوران های قدیم، تاریخ طولانی حکومت های متقدر «ایرانی» و کشورگشایی های آنها است! تا آنجا که این موضوع به یک نویسنده و شاعر متوسط، با زندگی کمتر مرفه و دوستدار حافظ و مولوی مربوط است، دنیای مفهومی «فرهنگ ایرانی» برای او، اهمیت صنفی، شغلی، محدود و قابل درکی دارد. آنجا که اما این موضوع، سلطه گران، نیروها و طبقات همدست و مسموم شده توسط آنان و مسلط بر سیستم اقتصادی، اداری و آموزشی را در بر میگیرد، «فرهنگ ایرانی» سازه ای از همه انواع جعلیات حکومتی بود که جز تزئین و تطهیر سرکوبگری، فریبکاری و غارتگری کارکرد دیگری نداشت.
۵- در تمام طول قرن بیستم، حتی یک چهره ادبی و یا علمی ایرانی در سطح معیارهای جهانی، در مقایسه با ترکیه، پاکستان، هندوستان و آمریکای لاتین وجود نداشته است. پس همین واقعیت انکارناپذیر، دال بر فقدان تأثیر سازه گویا مهم «فرهنگ ایرانی» و مورد تبلیغ طبقات حاکمه در سرنوشت فرهنگ بشری است. آنچه که سال های اخیر و عمدتا به زنان لیبرال راست، مدافع دولت های غربی و اعطای جایزه صلح نوبل به آنان برمیگردد، در چهارچوب اهداف ضدکمونیستی غرب پس از نابودی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و آلترناتیوسازی از چهرههای مورد قبول توسط آنان قرار دارد؛ و این رابطه ای با نتایج عملی گویا برسمیت شناسی مقوله موسوم به «فرهنگ ایرانی» از سوی جهان ندارد.
۶- «فرهنگ ایرانی» را باید در هسته قابل اثبات آن شناسایی و مشخص کرد. «فرهنگ ایرانی» در محتوای خود عمدتا به آفریده های علمی- ادبی در آسیای مرکزی و قلمروهای ترکان این منطقه اطلاق میشود. هرگاه سخن از «فرهنگ ایرانی» میرود، بلافاصله آفریده های علمی- ادبی دانشمندان، شاعران، فیلسوفان و پزشکان و منجمین پس از اسلام بعنوان شواهد ذکر میشوند. و این ویژگی های اصلی، همه مشخصاتی را تشکیل میدهند که «فرهنگ ایرانی» را بعنوان دستاوردی تاریخی و متعلق به شرایط جغرافیایی و سیاسی معینی برجسته میسازد.
۷- آنچه که قابل انکار نیست همانا عدم وجود رابطه ای میان مقوله تاریخی- منطقه ای «فرهنگ ایرانی» با رفتار انسان ها در زندگی روزمره و درک از ارزش های انسانی و تعهد به آن در مناسبات فردی و اجتماعی ایران در قرن بیستم و امروز است. درست در همین عرصه است که رژیم های دیکتاتوری و لایههای بزرگی از خرده بورژوازی شهری و جناح راست طبقه متوسط در آن تحت عنوان «فرهنگ ایرانی» کسب و کار میکنند؛ و شکنجه گران و چماقداران سرکوبگر و آدمکشان خیابانی رژیم های دیکتاتوری عمدتا از میان همین نیروهای اجتماعی برخاسته اند.
۸- پدیده تاریخی «فرهنگ ایرانی» مرتبط با «گروه زبانهای ایرانی»، سلسله های ترکان و عمدتا از آسیای مرکزی/افغانستان/خراسان و دارای محتوای علمی- ادبی است، و با کشور کنونی ایران و طبقات حاکم بیرحم آن رابطه ای ندارد. روایت رسمی و موجود «فرهنگ ایرانی» از سوی دیکتاتوری های پهلوی- اسلامی و روشنفکران قانونی که بر شرکت ها و کارخانجات و بازار اقتصادی، بر سیستم اداری، آموزشی، انتشاراتی ها، رسانههای گروهی و محافل شبه سیاسی خارج از کشوری حاکم است مفهومی متضاد با واقعیت تاریخی و جغرافیایی پیدایش آن دارد.
۹- «فرهنگ ایرانی» به روایت نیروهای فاشیسم پهلوی و متحد آنان در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ یعنی «جبهه ملی» و فاشیسم اسلامی، همچنین با جهانگشایی، تجاوزکاری، غارتگری و جنگهای امپراطوری ها، جایگاه اغراق شده زبان فارسی، عزاداری های مذهبی، نژادگرایی آریایی، باستان پرستی و تبلیغ جامعه کاستی- نژادی نیز پیوند دارد. نیروهای وابسته به تاریخ رژیم های پهلوی، «جبهه ملی» و پان اسلامیستی، عمدتا از میان این موارد، عناصر اصلی سازنده «فرهنگ ایرانی» خود را استخراج میکنند.
۱۰- «فرهنگ ایرانی» متعلق به طبقات و عناصر صاحب امتیاز، با نفوذ و سیاسی و اکثریت ژورنالیست، معلم، استاد دانشگاه، تحصیل کرده، انتشارات چی و خرده بورژوازی خیابانی آنها چیزی نیست جز:
مفهوم تجاوزکاری علیه ملل دیگر و شیفتگی برای پادشاهان قبایل،
قومگرایی راست افراطی «پارسی- آریایی»، نژادگرایی، باستان پرستی،
سرکوبگری، بیرحمی و گرایش به سادیسم، زن ستیزی، ضعیف کشی، قلدری و ارعاب،
مهاجر ستیزی، فحاشی ها و توهینهای قومیتی و تمسخر دیگران و تحقیر و تبعیض علیه انسان های ضعیفتر،
دروغ و کلک و «زرنگی»، نهیلیسیم- لمپنیسم ایرانی،
لودگی، مهمل گویی و خود- ضایع سازی با جوک های مضحک ایرانی،
ظاهرسازی و توجیه کاری، تظاهر و ریاکاری، چاپلوسی و نان قرض دادن به یکدیگر،
فخر فروشی و خود- ستایی بیمارگونه، خود- بزرگ پنداری، حق کشی و در همانحال: مظلوم نمایی،
محافظه کاری بدوی و دشمنی با تغییرات، ترس مفرط و پوشاندن آن با رجزخوانی و لاف زنی و «خالی بندی»،
هوچیگری بعوض گوش کردن و استدلال و توضیح،
خرافی گرایی، جعل افتخارات نداشته و لذت بردن از احساس «غرور ملی» کودکانه با نقشه های قلمروهای قبائل عصر بدویت و ویرانه های تخت جمشید!
۱۱- جامعه ایران از دهه ۶۰ خورشیدی و طی کشتار هولناک نسل جوان و حمایت همه اقشار و طبقات حاکم از آن، به مرحله گسیختگی اخلاقی- فرهنگی در ابعاد ملی و کلان سوق داده شد. هم اینک قویترین نیروی اجتماعی و سیاسی در کشور، یک نیروی فاشیستی افراطی و روحیات و روانشناسی ضد روشنفکری و ضد انقلابی است. وحشیگری غیرقابل تصور اخیر علیه شهروندان بیدفاع افغانستانی تبار ایران که در راس آن اصلاح طلبان، لیبرال ها (جبهه ملی، نهضت آزادی، ملی- مذهبی ها) و سلطنت طلبان قرار دارند، لحظات افراطی این فروپاشی درونی و اخلاقی- فرهنگی جامعه را بازتاب میدهد. این وضعیت همچنین با شرایط جنگ اخیر اسرائیل و آمریکا و رژيم اسلامی، و تشدید بحران آب و برق و مصائب کشنده معیشتی همزمان شده، و به سیر فروپاشی زندگی عمومی و اضمحلال سیاسی نظام حاکم نیز شدت بخشیده است.
۱۲- امروز، دیگر «ایران» و «ایرانی» بعنوان موضوعی مشهور و پرجنجال در جهان، نماد ارزش های فرهنگی معینی در تاریخ تمدن و با کاراکتر و حس استقلال درونی خود، وجود خارجی ندارد و به ویرانه ای از هر لحاظ محتاج بازسازی و فداکاری عمومی بمنظور تغییر آن مبدل شده است. امروز دیگر از طنین قدرتمند «بهاران خجسته باد» انسان شجاع و امیدوار و نبرد او علیه «بند بندگی»، چیزی جز استیصال و درهم ریختگی روانی، اخلاقی، فرهنگی، زیست محیطی، اقتصادی، سیاسی و ایدوئولوژیک بر جای نمانده است.
۱۳- کشیده شدن جامعه به مرزهای فروپاشی فرهنگی، روانی، اقتصادی و سیاسی، هنوز اما برخلاف تصورات نیروهای در رکاب امپریالیسم نظیر قومگرایی نئوفاشیستی «کردی» و سایر قومگرایان و محافل میانه باز لیبرال چپ از نوع «راه کارگر» و حواشی آنها، به تضعیف بنیادهای کشوری و زیربنای سرزمینی ملت ایران مربوط نیستند. ساختارهای پیوندهای درونی اولیه کشور ایران در امپراطوری سلجوقیان و سلسله صفویان نضج گرفته و تغییرات اجتنابناپذیر دوره قاجاریان را پشت سر گذاشته، و سپس با وقوع انقلاب ضد استبدادی و استقلال طلبانه مشروطیت، پایههای کشور جدید قوام یافته است. در دوره مقاومت مردمی علیه دیکتاتوری وابسته به امپریالیسم انگلستان و آمریکا در حکومت پهلوی نیز، چپ انقلابی ایران طی مبارزه مسلحانه در دهه های۴۰ و ۵۰ شمسی و مقاومت حماسی دهه ۶۰ بر استحکام پایههای ملی افزوده است. به این ترتیب، مبانی سیاسی- ساختاری، اداری- اجرایی و زیربنای زندگی صلح آمیز مشترک مردم ایران، محکم و با ثبات است. از این رو، فعالیت های تبهکارانه قومگرایان راست افراطی از انواع گوناگون و همدستان تهاجمات نظامی اخیر و احتمالا بعدی اسرائیل و آمریکا، قادر به ایجاد تزلزلی در موجودیت سرزمینی ایران نخواهند گشت.
پایان
اکبر تک دهقان
۱۵ اوت ۲۰۲۵- ۲۴ مرداد ۱۴۰۴
------------
توضیحات
- نشانی قسمت اول همین مقاله:
- هر سه دیکتاتوری پهلوی و اسلامی در دوره خود بنا به شواهد بسیار، بدترین و ضد انسانی ترین دیکتاتوریهای جهان بودند و هستند. همین امروز، حقوق فردی و اجتماعی مردم در هر کشوری در جهان از شرایط و مردم ایران بهتر است. این در حالی است که کل سیستم های اداری، آموزشی، کارخانجات، رسانهها و روشنفکری قانونی کشور دربست در اختیار جناحهای مختلف لیبرال های راست، بویژه جبهه ملی، ملی- مذهبی ها و سلطنت طلبان قرار دارند!
- و مشت نمونه خروار از توحش مسموم شده گانی که تفاوتی با شکنجه گران و قاتلین در زندانهای کشور ندارند:
برخورد کارمند بانک صادرات به دانشجوی افغانستانی
https://x.com/RezaFarzam3/status/1942581750229786690
سیلی به صورت جوان افغانستانی در مترو تهران
https://x.com/LinaRozbih/status/1940002818422649038
فحاشی به دو زن افغانستانی دارای فرزند در مترو تهران
https://x.com/waliarian/status/1946831394833117312
توهین به یک زن سالخورده افغانستانی در مترو تهران
https://x.com/AFIntlBrk/status/1813581741065413072
https://x.com/QNoorzad/status/1954815539085201468
ممانعت از سکونت شهروند افغانستانی تبار در یک ساختمان
https://x.com/miss_mariw1/status/1955708305986224284
حملات خشونتبار شهروندان ایرانی به علت افغانستانی بودن
https://x.com/AFIntlBrk/status/1815413241951973606
وادار ساختن یک افغانستانی به بوسیدن پای سگ یک ایرانی!
https://x.com/FolladwandAli/status/1940849100729340300
حمله گروهی از جوانان به مهاجران افغان در پارک چشمه علی در شهر ری
https://x.com/AFIntlBrk/status/1848353175138664866
دوست افغانمان برای کارهای تمدید اقامتش رفته بوده که ...
https://x.com/saraboroumand/status/1947042201298739270
دزدی پول نقد مهاجر افغانستانی و تهمت جاسوسی و شکنجه او
https://x.com/i/status/1951575153105621091
یادآوری یک افغانستانی در باره چهرههای قدیمی فرهنگی «ایرانی»
https://x.com/hussein10118/status/1947599124427145634
طرح ضد بشری اخراج اجباری مهاجرین
https://x.com/reza_shafakhah/status/1954426049292575015
دختر ایرانی، مادر افغانستانی و دخترش را از پارک بیرون میکند
https://x.com/AmsBaloush/status/1943436009972056175
تلاش راننده/همراه اتوموبیل برای قتل یک نوجوان دوچرخه سوار افغانستانی
https://x.com/AFIntlBrk/status/1928776014186103071
ــــــــــــــــــــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر