شنبه، آبان ۲۳، ۱۳۸۸

در صف کلاشینکف!


اکبر تک دهقان
23 آبان 1388- 14 نوامبر 2009

ماشین آدمکشی رژیم اسلامی، تنها 3 روز بعد از قتل جنایتکارانه شهروند مبارز احسان فتاحیان در سنندج، درصدد ریختن خون یکی دیگر از مبارزین آزادیخواه، شیرکوه معارفی، در شهر سقز است؛ موضوع اما به همین مورد ختم نمیشود. اطلاعاتی وجود دارد که از سوی عناصر مسئول در دستگاه بیدادگری حاکم بر کشور، 13 زندانی سیاسی در کردستان، در معرض اعدام در روزهای آتی، قرار دارند. با روی آوری حکومت اسلامی به راه انداختن حمام خونی نظیر دهه 60، باید هم اینک، از وجود خطر اعدام برای تعداد بمراتب بیشتری از زندانیان سیاسی در تهران، زاهدان و اهواز نیز سخن گفت.

مردم کردستان در ماههای پس از خرداد سال جاری، به هر دلیلی قادر نشدند، در مبارزات اعتراضی عمومی، فعالانه شرکت کنند؛ یعنی درست عکس تصوری که مردم سایر نقاط کشور، از رشد یافتگی سیاسی، و احزاب سیاسی متعدد این منطقه داشتند. این میتواند عوامل قابل درک متعددی داشته باشد، که موضوع بحث در اینجا نیست. اما تبلیغات جریانات غیرانقلابی در منطقه، از این وضعیت سکون نسبی، فضیلت ساخته، که گویا: شهروندان کرد در صورت شرکت در این مبارزات، بیش از دیگران در معرض سرکوب، قرار خواهند گرفت. تجربه درنده خویی کنونی رژیم اسلامی در کردستان نشان میدهد، درک و تحلیل چنین سازمانهایی که علیرغم هر نام و عنوان چپ اما، جریاناتی صنفی و محافظه کاری بیش نیستند، کاملاً نادرست بود. رِژیم اسلامی دقیقاً برعکس، به مردم کردستان که قادر نیستند وسیعاً به خیابانها بیایند، نظیر طعمه ساده ای نگاه کرده، برای ارعاب مردمانی در مناطق دیگر کشور، که مداوماً در خیابانها هستند، شهروندان کرد را به جوخه اعدام میسپارد.

جریانات چپ در کردستان، نزدیک به سه دهه، و از طریق تسلیم شدن به آموزشهای ارتجاعی محافل شبه روشنفکری بیگانه با تاریخ جامعه ایران، به انجمنهایی عملاً صنفی، حتی شخصی، مبدل شده اند. آنها دیگر قادر نیستند در جامعه کردستان، شور و اشتیاق مبارزه سیاسی- انقلابی را رواج داده، نماینده گی کنند. کسی، اطلاعیه ها، مصوبات " کنگره" ها، و " پلنوم" هایشان را، که طی 30 سال، به یک کار اداری " روتین" و تکراری، نظر پرکردن فرمهای چاپی آماده تبدیل شده اند، جدی نمیگیرد. مبارزه سیاسی در این منطقه، علیرغم پراکندن ادعاهای دور و دراز از سوی این نیروها، مبنی بر داشتن تشکیلاتهای داخلی، هنوز از عواقب شرایط رکود گذشته در کل کشور، خلاص نشده است.*1 اوضاع عمومی کشور، و گسترش و تعمیق جنبش انقلابی کنونی اما، مستقل از موقعیت و کیفیت عملکرد گرایشات سیاسی در کردستان، در مسیر رشد هر چه بیشتر قرار گرفته است.

حکومت اسلامی در اثر جریان تجمعات توده ای روز 13 آبان در سراسر کشور، به عمق هیچ بودن خود و محتوای قدرتمند مبارزات مردم، حتی امکان بروز یک قیام مسلحانه در ماههای آینده، هر چه بیشتر پی برد. اینکه جریان رشد مبارزات توده ای در کشور به کدام سو میرود، امری است بر همگان مسلم. این دریای در حال تلاطم را سر آرامش نیست، و حکومت صاحبان میدانهای تیر و قبرستانهای پهناور، هر دم، فرارسیدن لحظه یک خیزش بنیان کن در سطح سراسری را احساس میکند. کیفیت مبارزات مردم در تظاهراتهای روزهای 13 آبان، قبل و بعد از آن، نشان داد، که خشم مردم از این رژیم سراپا ستمگری، در میان مبارزین، گرایش به روی آوری به سنگربندی خیابانی، و ابراز قدرت جدی برای توقف وحشیگریهای رژیم را دامن زده است. جنبش انقلابی مردم، به میزان زیادی بر ترس و وحشت 30 ساله غلبه کرده، و میرود، تا تحمل مرگ را بر تحمل سلطه جانیان اسلامی، قابل تحمل تر سازد.

آنچه چرخه آدمکشی فعلی را با شدت و حدت کنونی آن، به جریان انداخته است، نه فقط ترس رژیم از وقوع عملیاتهای مسلحانه نظیر بلوچستان در کردستان – آنطور که غیرمستقیم میتوانند القاء کنند – ، بلکه ترس از اعتراضات بزرگ آتی در روزهای 16 آذر و 22 بهمن، و در هر تظاهراتی، نزدیک شدن جامعه به مقطع تعیین تکلیف نهایی است. این دیگر واقعیتی است که اعتراضات مردم، با سرعت رادیکالیزه شده، کمتر کسی دیگر حوصله اصلاحات بازی، و گوش کردن به نصایح کروبی، سلطنت طلبان و جمهوریخواهان دروغین را دارد. هر چه برای مردم، امکان اصلاحات واقعی در این رژیم غیرواقعی تر میگردد ، به همان میزان، امید و چشم انداز توسل به قیام مسلحانه، افزایش می یابد. مبارزات کنونی در کشور، نه فقط یک انقلاب است، بلکه انقلابی است که قدرت تخریب آن، از مجموعه قدرت تخریب انقلاب فرانسه (1789) و انقلاب اکتبر( 1917) هم، سهمگین تر است. انقلاب رادیکال- دموکراتیک حاضر، همه آثار و علائم بربرمنشانه عصر کهن را با شدت درهم خواهد کوبید، و همه عرصه های بدویت و بیگانگی با حقوق انسان را، چه نوع سلطنتی، اسلامی و یا قومی را، تا اعماق شخم خواهد زد. آنچه جانیان حاکم هم اینک انجام میدهند، بیان وحشت بزرگ آنها از سرنوشتی است، که بطور اجتناب ناپذیری در انتظارشان است.

جریانات غیرانقلابی از میان چپ ذهنی گرا، بیش از 30 سال مردم را از توسل به انقلاب و مبارزه انقلابی منع کرده، برای آنها، لالایی مبارزه " صنفی" خواندند. آنها آگاهانه و یا ناخود آگاه، برای خوشایند سلطنت طلبان و دولتهای غربی، به رواج دروغها و تحریفات مضحک و شرم آور، علیه نسل انقلابی گذشته دست زده، مردم را از رجوع به سنتهای مبارزه انقلابی در تاریخ معاصر ایران، بویژه مبارزه مسلحانه نسل انقلاب بهمن، پشیمان و ناامید ساختند. در حالیکه جامعه، نه به عبارت پردازیهای عافیت جویان و حرافان، مبنی بر تقدم مبارزات صنفی- که برای انجام آن، مردم هیچ نیازی به جریانهای فوق نداشته و ندارند- بلکه به آموزش سیاسی، ایجاد تشکیلات مبازر مخفی، به کسب شجاعت، جرئت خطر کردن و روحیه تسلیم نشدن، نیازمند بودند. امروز اما همان مردمی که قرار بود با انجام مبارزات صنفی، دنیای راکد ذهنی گرایان منفعل و سازشکار را موجه جلوه دهند، به خیابانها ریخته، قصد بدست گرفتن امر تعیین سرنوشت خود را به هر بهایی دارند.

این جامعه قادر نیست از تاریخ معاصر، و سنتهای سیاسی مبارزاتی تاکنونی خود، فرار کند. سرنگونی هر رژیم سرکوبگر در این کشور، تنها از سوی مردم مسلح صورت گرفته، و آنجا که به این روش روی نیاورده، سازماندهی نشده، مرعوب گشته و در خانه ها مانده اند، شکست خورده اند. علیرغم هر میزان از اشتباهات گذشته جریانات به اصطلاح " سیاسی کار"، گریزی از بازگشت به اشکال مبارزه انقلابی در این کشور نیست. بربرمنشی حکومت اسلامی، نه فقط احتمال دست زدن توده های مردم به مبارزه مسلحانه را از بین نبرده، بلکه وسیعاً به آن دامن زده، طوری که صدها هزار شهروند جان به لب رسیده، از همین امروز، در آتش تسویه حساب با این دستگاه جنایت در روزهای 16 آذر و 22 بهمن، میسوزند.

زندگی تحت حکومت ولی فقیه اسلامی، این هیتلر پس از جنگ جهانی دوم، به چنان درجه ای از تشدید فلاکت و وحشت و ترور خواهد رسید، که مردم ناچار خواهند شد، برای نجات خود و جلوگیری از نابودی کامل کشور، فرش زیر پایشان را فروخته، برای خرید کلاشینکف صف بکشند. اینکه جریانات سیاسی سابقاً مبارز در این کشور، درکی از توسعه شرایط سیاسی در این جهت ندارند، تغییری در ظهور حوادث بزرگی که سرنوشت همگان را تعیین میکنند، نخواهد داد.
www.j-shoraie.blogspot.com www.j-shoraii.blogspot.com آرشیو pouyane50@yahoo.de
http://www.facebook.com/home.php?#/profile.php?id=100000049552254&ref=name
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

توضیحات

*1- در روز 23 آبان- 13 نوامبر، اطلاعیه ای بدون تاریخ، تحت عنوان " درخواست شورای هماهنگی تشکیلاتهای داخلی احزاب سیاسی کردستان"، در نشانی زیر http://rahekargar.wordpress.com/2009/11/13/dena- 233 منتشر گشت. در این اطلاعیه امضاء کننده گان خود را نماینده گان " تشکیلاتهای داخلی" زیر، معرفی میکنند:

1- تشكيلات داخلي حزب كومله زحمتكشان کردستان ( احتمالاً، تحت رهبری آقای عمر ایلخانی زاده، که طی سالهای اخیر، از جناح آقای عبدالله مهتدی – هم اکنون: حزب کومه له کردستان ایران - انشعاب کرده اند)

2- تشكيلات داخلي حزب حيات آزاد كردستان (پژاك) ( این حزب، شعبه ایرانی حزب کارگران کردستان ترکیه، یعنی PKK، تحت رهبری عبدالله اوچالان است که هم اینک، در بازداشت دولت ترکیه است)

3- تشكيلات داخلي حزب دمكرات كردستان ايران( این حزب، جناح اصلی از حزب دموکرات کردستان ایران قدیمی است، که تحت رهبری آقای هجری قرار دارد)

4- تشكيلات داخلي حزب دمكرات كردستان ( این حزب جناحی از حزب دموکرات اصلی قدیمی است که طی سالهای اخیر، دست به انشعاب زده است)

5 - تشكيلات داخلي پارت آزادي كردستان ( احتمالاً اتحادی از جریان " اتحاد انقلابیون کردستان" سابق، با جناحی از حزب دموکرات اصلی)

6- تشكيلات داخلي حزب كومله زحمتكيشان كردستان ايران ( ظاهراً شبیه مورد 1، شاید هم یک سازمان جدید است!)

7- تشكيلات داخلي پارت سه ربه ستي كردستان ( نگارنده در اینجا، برای اولین بار به این نام برمیخورد)

8 - اتحاديه سراسري جوانان میهن پرست كردستان ( نگارنده در اینجا، برای اولین بار به این نام برمیخورد)

البته خواننده نباید دچار اشتباه شود که گویا سازمانهای بالا، همه احزاب سیاسی این منطقه را شامل میشوند. در مجموع بیش از 20 سازمان بزرگ و کوچک مربوط به کردستان ایران، وجود دارند.

اطلاعیه مزبور، ابتداء دست به تشریح مسائل مربوط به انتقال جسد مبارز جانباخته احسان فتاحیان، به شهرکرمانشاه زده، سپس از آن سرمایه سیاسی برای سیاست قوم گرایی کنونی خود میسازد. اطلاعیه فوق در دو قسمت آخر، ادعا میکند، که رژیم از وحشت " عصیان ملت" ( منظور کردستان است و نه ایران)، جسد احسان را در سنندج به خانواده او تحویل نداده است. این یک برداشت دلبخواهی، برای تبلیغ تئوری وجود یک ملت مستقل در منطقه است، که گویا جدا از ایران، در حال " عصیان" است. این تحریف حقایق مربوط به شرایط سیاسی مردم کردستان بوده، و از عواقب غلبه سطح نازلی از قوم گرایی بر دیدگاه نویسنده، رنج میبرد.

8 جریان امضاء کننده این بیانیه، معلوم نیست، با اینهمه داعیه تشکیلات داری در داخل، چرا تاکنون قادر به سازماندهی هیچ حرکت مبارزاتی مشهودی در کردستان نشده اند. آنها برای پوشاندن ضعف و ناتوانی خود در انجام فعالیت سیاسی و یا نظامی، دست به سوء استفاده قومی از مسائل ساده ای، نظیر انتقال جسد یک مبارز از این شهر به آن شهر میزنند.

اطلاعیه سپس در همین پاراگراف اعلام میکند، که با انتقال جسد جانباخته احسان به کرمانشاه، رژیم مطلع نیست که " آتش خشم مردم کرمانشاه، بسیار توفنده تر از سایر نقاط کردنشین است"!؟. نویسنده بعد از این ادعای دلبخواهی و تبعیض آمیز که معلوم نیست، از کجا به آن رسیده است، ادامه میدهد: " همچنانکه در استقبال از پیکر خونین دیگر قهرمان کرد کیومرث آسا، حماسه ای جاودان آفریدند." نکات نقل قول شده بازهم، بر قلب حقایق مبارزات مردم ایران، از سوی جریانات منفعل و کاسبکار قوم گرا، مهر تأکید میکوبد. نویسنده گان اطلاعیه قومی بالا، چنان در صدور تحلیلهای نبوغ آسای خود، و برانگیختن شور قوم پرستی عجله داشتند، که فراموش کردند، نام جانباخته روز 25 خرداد 88 در تهران، نه " کیومرث" که کیانوش آسا است! از طرف دیگر او دانشجوی کارشناسی ارشد رشته مهندسی در دانشگاه علم و صنعت تهران بود، و هیچ ربطی " ... به ديگر قهرمان كرد كيومرث آسا " ی شما، که " حماسه اي جاودان آفريد" ندارد. چگونه میتوان از یک دانشجوی مهندسی در تهران، که هیچ رابطه ای با قوم و قوم گرایی ندارد، در روز روشن و به این ساده گی، یک" قهرمان" قومی ساخت؟

جریانی که معلوم نیست، کی و چگونه تشکیل شده و تاکنون مصدر چه خدماتی بوده، یعنی " شورای هماهنگی تشکیلاتهای داخلی احزاب سیاسی کردستان"، از " تمامی مردم کرمانشاه" درخواست میکند، در روز جمعه در ... حضور بهم رسانده، " در پاسداشت این داغ ملی"، همراه خانواده احسان فتاحیان گردند. باید از نویسنده مطلب سوال کرد، " پاسداشت داغ ملی" دیگر چه مقوله ای است؟ برای نجات احسان فتاحیان هر کس در هر کجای ایران و خارج، هر چه که از دستش بر آمد- اتفاقاً عمدتاً از جریانات سراسری، انجام داد- حال شما دست به تعیین یک" پاسداشت داغ ملی" میزنید؟ این جز تبلیغات سطحی قومی برای برانگیختن احساسات ساده مردم کرد، و سوء استفاده سیاسی غیردموکراتیک از این احساسات، چه میتواند محسوب گردد؟

شاهکارهای قوم پرستانه در این اطلاعیه به نکات بالا منحصر نمانده، در جملات آخر به اوج خود میرسد و آن اینکه:

1- از تمامی مردم کردستان ( یعنی کرد!) در استانهای کردستان، آذربایجان غربی، ایلام، لرستان و خراسان شمالی!!؟؟ هم خواستار است در صورت امکان! به مردم کرمانشاه بپیوندند! در اینجا دیگر، قوم پرستی و کشف مردم کرد در سراسر ایران، و تبدیل آنها به موضوع موش آزمایشگاه قوم گرایی، غوغا میکند.

2- " علاوه بر آن پیشنهاد میشود" که برای اعلام همبستگی و وحدت بخشی به یک جنبش سراسری، مراسم نمادین تشییع و تدفین این شهید در گورستانهای شهرهای کردنشین برگزار گردد". واقعاً همین پاراگراف آخر باید نشان دهد، اگر مردم کردستان از وجود چنین " شورای هماهنگی " بی بهره بودند، مشکلات بمراتب کمتری میداشتند!

چگونه میتوان با توسل به سنت اسلامی تبلیغات سیاسی حول یک جانباخته، اینهمه زمین و زمان را از کردستان تا خراسان شمالی بهم رساند، و در چندین گورستان در غرب کشور هم تشییع جنازهای نمادین برگزار کرد؟ آیا شورای مذکور، از موضوعات سیاسی، سازماندهی مبارزه، و میزان حضور خود در جامعه ( از کردستان تا خراسان شمالی!) آگاه نیست، که چنین رهنمودهایی را خطاب به مردم صادر میکند؟

اگر حقیقتاً 8 جریان فوق، دارای یک " شورای هماهنگی " در داخل هستند، صدور این اطلاعیه عجیب و غریب و بسیار فقیرانه، وجود و جدیت چنین شورایی را کاملا زیر سوال برده، بیش از هر چیزی، خود بر عدم کارآیی و فقدان ضرورت وجودی آن دلالت میکند. جریانات نامبرده، بشدت از معضل خود بزرگ بینی و بی اطلاعی از جامعه و زندگی واقعی رنج برده، مردم کرد را نظیر رعیت خود و جدا از کشور ایران فرض کرده، که گویا دارای اراده " ملی" واحدی بوده، گوش به فرمان " شورای" حضرات هستند. این " شورای" فرضی، تصور میکند، مردم کردستان به " خواست" آنها، تبدیل به یک " ملت " مستقل از ملت ایران شده، در " پاسداشت داغ ملی" ذوب گردیده، از کردستان تا ایلام و خراسان شمالی، حول اهدافی که مبلغان آن خود نمیدانند چیست، متحد شده اند. باید بدون تعارفات سیاسی رایج، بر حال ترحم انگیز نویسنده گان چنین بیانیه هایی، و دارنده گان چنین آرزوهایی، زار زار گریه کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر