پنجشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۸

در سوگ قهرمان!


اندوه مرگ احسان فتاحیان، بر زندگی ما سنگینی میکند

خبر احتمال اعدام احسان فتاحیان، که کمتر از 3 روز قبل از اجرای آن منتشر گشت، افکار عمومی پیشرو جامعه ایران را شوکه ساخت. اما رژیم چوبه های دار و گورستانهای پهناور، با توسل به رأفت اسلامی نکبت خود، این حکم جنایتکارانه را با سرعت به اجرا گذاشت، و کسی را از زندگی محروم نمود، که جز شور زندگی نداشت؛ جز شور زندگی!

حال ما مانده ایم و آخرین سخن آن سرو ایستاده! حال ما مانده ایم و نگاه مهربان و تبسم صمیمانه او، که هرگز فراموش نخواهد شد! تبسمی که گواه صداقت قهرمان با خود و دیگران است!



بیگمان
هر مرگ اشارتی است به حیاتی دیگر!

هرگز از مرگ نهراسیده ام

حتی اکنون که آن را در قریب ترین فضا و صمیمانه ترین زمان

در کنار خویش حس میکنم

آن را مییبویم و بازش میشناسم

چرا که آشنایی ست دیرینه به این ملت و سرزمین

نه با مرگ، که با دلایل مرگ سر صحبت دارم

اکنون که " تاوان"، دگردیسی یافته

و به طلب حق و آزادی ترجمه اش نموده اند

آیا میتوان باکی از عاقبت و سرانجام داشت؟

" ما " ای که از سوی " آنان " به مرگ محکوم شده ایم

در طلب یافتن روزنه ای به سوی یک جهان بهتر

و عاری از حق کشی در تلاش بوده ایم

آیا آنان نیز به کرده خود واقفند؟
...

احسان فتاحیان، زندان مرکزی سنندج، 17/8/1388
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
28 آبان 1388- 19 نوامبر2009

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر