اکبر تک دهقان
6 مرداد 1392- 28 ژوئیه 2013
در شکل گیری محتوای خودآگاهی
سیاسی یک نیروی انقلابی در جامعه ایران، جایگاه قتل عامهای زندانیان سیاسی در دهه
60، باید اهمیتی محوری کسب کند- در غیراینصورت چنین نیرویی، نه مبارز، نه
دموکراتیک و نه ملی است.
----------
25 سال از ارتکاب بربرمنشی رژیم
اسلامی علیه زندانیان سیاسی بی دفاع در تابستان سال 1367 گذشت. جنایت بزرگ رژیم که
در حدود 5000 هزار نفر از شهروندان مبارز و آگاه این کشور را طی دو ماه و به
ضدانسانی ترین شکلی نابود ساخت، محصول تصمیمی ناگهانی و بدون زمینه های قبلی نبود.
سران حکومت اسلامی با آغاز ترور و
کشتار مخالفین خود از روز 30 خرداد سال 60، طرح نابودی نهایی همه زندانیان مبارز
را هم ریخته بودند و تنها در پی یافتن فرصت مناسب برای انجام آن بودند- شکست قطعی
در جنگ تجاوزکارانه 8 ساله و حمله مسلحانه ناکام سازمان مجاهدین خلق از مرزهای
غربی کشور در روز 3 مرداد سال 1367، که چشم اندازی برای موفقیت آن قابل تصور نبود،
این لحظه مساعد را بوجود آورد. رهبری سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت، هم
در طراحی و تصویب یک ماجراجویی نظامی بیهوده و از پیش محکوم به شکست، و هم در دادن
فرصت قتل عام زندانیان سیاسی به دژخیمان آماده در زندانها، نقشی جنایتکارانه ایفا
کردند.
جمله عنوان مطلب حاضر در بالا را، دادستان
انقلاب اسلامی مرکز رژیم در اوائل تیر ماه 1360 خطاب به تک تک زندانیان سیاسی
قدیمی در حال انتقال از زندان اوین به زندان قزلحصار بر زبان می آورد.
زندانیان بند 2 عمومی زندان اوین،
در حالیکه برای اولین بار چشم بند به چشم داشتند، پشت سر
هم و دست روی شانه نفر جلویی به سمت راهرو اصلی هدایت شده، و در دو طرف راهرو قرار
میگرفتند. سپس یک پاسدار آنها را یک به یک به داخل اتاقی که درسمت چپ راهرو قرار
داشت برده، و از زندانیان خواسته میشد،
چشم بند خود را بردارند. در مقابل آنها اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب اسلامی
مرکز و حاج محسنی رئیس جدید زندان اوین ایستاده بودند. پس از پاسخ به سوال مربوط
به نام و اتهام، سوال بعدی لاجوردی این بود:
"آیا حاضر به
انجام مصاحبه تلویزیونی و محکوم نمودن سازمان هستید؟ پاسخها تقریباً از
سوی همگان "نه" بود. در جمله دوم، لاجوردی اضافه میکرد:
"میدانی که همه شماها تجدید محاکمه و اعدام میشوید؟" *1
گذشته از مورد بالا، در مراحل
مختلف بازداشت و بازجویی، برای بسیاری از زندانیان سیاسی روشن میشد که رژیم
اسلامی، زندانیان سیاسی را علیرغم پایان دوران محکومیت هم رها نکرده، بلکه بطور
قطعی با آنها تسویه حساب خواهد کرد.
اما حقیقت تلخی که اهمیت آن کمتر از
فاجعه بزرگ تابستان سال 67 نیست، روی دیگر سکه این رویداد غیرقابل تصور را میسازد:
جامعه ایران، طی تمام 25 سال گذشته، قادر نشده است حکومت اسلامی را در هیچ عرصه ای
حتی اندکی به عقب براند، بلکه برعکس، موقعیت سلطه گری گستاخانه آن علیه مردم ایران
تحکیم شده است. این عجیب نیست:
هر سطحی از پیشرفت مبارزه بر ضد
رژیم اسلامی، به وجود درجه ای از سازمانیافتگی تشکیلاتی مبارزین در داخل کشور نیاز
دارد. اما هیچ نیروی انقلابی حتی کوچک نیز در جامعه ایران شکل نگرفته، قدرتی
آلترناتیو که قادر به اعمال فشار به این دستگاه ستمگری محض و ایجاد امید و
پناهگاهی برای مردم باشد، بوجود نیامده است. نتیجه اینکه هنوز حتی اعضاء هیئت های
مرگ و قاتلان زندانیان سیاسی در دهه 60 و بویژه تابستان سال 67 و مدافعین
"اصلاح طلب" پست تر از آنها، در سطوح مهم دولتی، قضایی، قانونگذاری،
اقتصادی، بازرگانی، دیپلماسی، رسانه ای و ورزشی، نقش تعیین کننده ای دارند.
--------------------
توضیحات
*1- موضوع
برخورد لاجوردی و حاج محسنی در زندان اوین، تجربه شخصی نگارنده این سطور بوده، و با دقت
کامل نقل شده است.
- در منبع زیر، ایرج مصداقی یکی از
زندانیان سیاسی سابق، اطلاعات نسبتاً جامعی در معرفی عناصر و چهره های شریک در قتل
عام زندانیان سیاسی منتشر نموده است:
- در ویدوئوی زیر، گوشه ای از
احساسات و بغض و اندوه خانواده های جانباختگان سال 67 را احساس خواهید کرد:
http://www.youtube.com/watch?v=NP_cTdCZoiY ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر