جمعه، تیر ۱۴، ۱۳۹۲

مصر و نجات از کابوس هیولای حکومت اسلامی!

 

اکبر تک دهقان
14 تیر 1392- 5 ژوئیه 2013
 
جنبش انقلابی مردم مصر، که تنها کمتر از 2 سال و نیم قبل رژیم پلیسی و فاسد لیبرال- محافظه کار حسنی مبارک را درهم کوبیده بود، در دومین گام بزرگ خود، جریان راست افراطی و متمایل به فاشیسم مذهبی را نیز با قدرت از سر راه برداشت. مردم مصر و نیروهای سیاسی چپ و بورژوا- دموکراتیک، با تأثیرگیری عمیق از سرنوشت فاجعه بار مردم ایران، و بسیار هوشیارانه و پیگیر و مسئولیت شناس، گام به گام از شکست انقلاب بزرگ خود جلوگیری کرده، در مقابل چشمان میلیاردها مردم جهان، یک نیروی باند سیاهی برخاسته از اعماق تاریخ را از اریکه قدرت به زیر کشیدند. این پیروزی بزرگ، و  شور و امید و اراده و اعتماد بنفس ایجاد شده ناشی از آن، که در مقیاس ملی شکل گرفته است، بزرگترین امکان و سرمایه سیاسی و فرهنگی مردم مصر برای بازسازی دموکراتیک کشور خود خواهد بود.
 
جنبش انقلابی مردم مصر در شکل عریان و خیابانی آن، پس از سقوط رژیم سرکوبگر و باند حاکم در تونس، کشور همسایه مصر، آغاز گردید. برای اولین بار در روز 25 ژانویه 2011- 5 بهمن 1389، دهها هزار نفر از مردم جان به لب رسیده در میدان تحریر در قاهره تجمع کرده، تحت شعار "روز انقلاب علیه شکنجه، فقر، فساد و بیکاری"، دست به اعتراض شجاعانه به وضع موجود زدند. تهاجمات پلیسی و انواع اقدامات سرکوبگرانه، کشته و زخمی شدن صدها نفر و کش و قوسهای متعدد، مانع از ادامه انقلاب روبه رشد مردم نشدند. جنبش انقلابی مردم، بسرعت، پیدایش یک جبهه سیاسی آزادیخواه از نیروها و عناصر چپ و بورژوا- دموکراتیک را تسهیل ساخت.
 
رژیم مبارک که به تصور گذرا بودن اعتراضات و سرمست از باور به قدرت ابدی خود از هرگونه عقب نشینی پرهیز میکرد، فریبکارانه و برای حفظ خود به مانورهای سیاسی مختلف نظیر وعده رفرم و جابجایی سیاستمداران منفور روی آورد. حسنی مبارک حتی مقام ریاست جمهوری را به معاون خود تفویض کرده، به امید آرام شدن اوضاع نشست. توده انقلابی که با اعتصابات کارگری بزرگی تقویت شده بودند، مداوماً در مراکز شهرها، بویژه قاهره تجمع کرده، استعفای حسنی مبارک را خواستار شدند. با حمله مردم به کاخ ریاست جمهوری در روز 11 فوریه 2011، تنها 18 روز پس از آغاز جنبشهای اعتراضی، حسنی مبارک عاقبت محل اقامت خود را ترک و صندلی قدرت را رها کرده، اداره کشور را به دست یک "شورای نظامی" سپرده و پس از 30 سال حکومت انحصاری، به سرنوشت همقطار خود در کشور تونس دچار گشت. به اینترتیب، "انقلاب فوریه" مصر پیروز شد. تا لحظه سقوط حسنی مبارک، 846 نفر از مردم معترض در مبارزات خیابانی کشته شدند.
 
پیروزی مردم مصر در همان حال اما، پیروزی آنها در یک انقلاب همگانی با هدف مشترک سرنگونی یک دیکتاتور بود. گروهها و جریانات متعددی، از مواضع انقلابی- دموکراتیک تا ارتجاعی- فاشیستی در این جنبش عمومی شرکت کرده، هر یک در تلاش بودند، مهر رهبری خود را بر این انقلاب توده ای بکوبند. از این گذشته، تأثیرات بشدت مخرب دهه ها خفقان سیاسی، روحیات و عادات ارتجاعی مذهبی، عواقب یک اقتصاد تولیدی ناچیز و بهمان میزان طبقه کارگر و چپ ضعیف، و خطر بروز جنگ داخلی، زمینه ها و عواملی بودند، که به زیان نیروهای انقلابی- دموکراتیک - کارگران، جوانان، زنان، سکولارها و خرده بورژوازی فقیر-، عمل میکردند. با رشد جنبش انقلابی، بتدریج دو صف بندی سیاسی، یعنی نیروهای اسلامی و نیروهای چپ و بورژا- دموکراتیک مخالف رژیم سابق، بمثابه رقیبان سیاسی در برابر هم ظاهر شدند. این دوره اما هنوز بدلیل سلطه نظامیان از طریق "شورای نظامی"، شرایط مبارزه همگانی با بقایای رژیم مبارک محسوب گشته، و کشمکشهای دو نیروی جدید اصلی بطور علنی به خیابانها کشیده نشده اند.

دولت محمد مرسی، که در ماه ژوئن سال 2012 بقدرت رسید، سپس در دسامبر همان سال، طی یک رفراندوم غیردموکراتیک، پرآشوب و بایکوت عملی مخالفین، که در آن تنها  32% از دارنده گان حق رأی شرکت کردند، قانون اساسی سرهم بندی شده خود را بتصویب رساند. اسلام گرایان که بر مجلس مؤسسان قانون اساسی غلبه پیدا کرده، نیروهای مخالف خود را از آن رانده بودند، بدون توجه به شکایتهای گسترده و اعتراضات وسیع مخالفین، رفراندومی عجولانه را سروسامان دادند. نیروهای نزدیک به فاشیسم مذهبی، درست نظیر نمونه ایران، در تلاش بودند، هر چه سریع تر تدوین قانون اساسی و نتایج انتخابات را بنفع خود تمام کرده، سپس با توسل به بسیج احساسات مذهبی خرده بورژوازی و طبقه متوسط سنتی، دست به ارعاب خیابانی مخالفین خود زده، با بچنگ آوردن کامل ارگانهای سیاسی، قضایی و نظامی، حکومت پلیسی- اسلامی خود را دایر کنند. از این پس، جنبش انقلابی مردم مصر، همه نیرو و تمرکز خود را بر جلوگیری از تثبیت حکومت اخوان المسلمین قرار داد.  

 
مردم مصر، طی یکسال ریاست جمهوری محمد مرسی و تاخت و تاز دارودسته ضدزن و ضدکمونیست اخوان المسلمین، خیابانها را ترک نکرده، به مقاومت خود هر دم افزوده، هدف فوری مبارزات خود را  متوجه جلوگیری از "ایرانی" شدن سرانجام انقلاب نمودند. خودآگاهی میلیونی توده های مردم بویژه کارگران، زنان و دانشجویان، به خطر وقوع کابوس هولناک حکومت اسلامی از نوع ایرانی، آنها را مصممانه به خیابانها کشاند و در مقابل هر اقدام و تحرک باندهای فاشیستی مذهبی اعتراض کرده و تهاجم را با تهاجم پاسخ دادند.
 
سرنگونی محمد مرسی و باند اخوان المسلمین و سلفی ها در روز 3 ژوئیه 2013، تنها و تنها محصول یک انقلاب توده ای است و ربطی به یک کودتای نظامی ندارد- صرفنظر از اینکه نیروهای مسلح، قدرتی سهیم در تاریخ پیدایش ساختار ملت و جمهوری مصر در سال 1952، ملی کردن کانال سوئز و مقابله با تهاجم ارتشهای امپریالیستی محسوب میشوند. برخی از رسانه های بین المللی بویژه بی بی سی، همصدا با دسته جات سرنگون شده در قاهره و رژیم ترور در تهران،  برای بی اعتبار کردن تلاش عظیم مردم، این انقلاب بزرگ را بطور بیشرمانه ای یک "کودتای نظامی" نامیده، حتی از سرنگونی یک دولت "انتخابی" سخن میگویند.*1 در صورتی که این قدرت متحد مردم شجاع و آگاه مصر بود، و نظامیان نیز با صراحت به آن اعتراف نمودند، که حکومت جریاناتی را که با زور و فریبکاری مذهبی و اتکاء به یک قانون اساسی جعلی به چنگ آورده بودند، درهم شکست. اقدام نظامیان در تعیین یک اولتیماتوم برای دولت و نیروهای مخالف بمنظور خروج از بن بست سیاسی بشدت خطرناک، درست ترین اقدام برای جلوگیری از مسلح شدن دسته جات اخوان المسلمین و کشاندن مصر به جهنمی مذهبی و فرقه ای نظیر سوریه و عراق بود. توده نظامیان خود طی تمام دقایق انقلاب، با حقایق و خطراتی که انقلاب مردم و بویژه سرنوشت کشور را تهدید میکرد آشنا شده، به صف مردم نزدیک شده، و سران ارتش را به موضع گیری بموقع در حساس ترین لحظه سوق دادند. و این قبل از همه، خود بر حقانیت و قدرت مردم انقلابی دلالت میکند. اینکه ارتش مصر در این کشور صاحب امتیازاتی مهم و مطمئننا منافعی در حفظ موقعیت خود دارد، قادر نیست موضع گیری آن را پس از تظاهرات بیش از 20 میلیونی منجر به برکناری محمد مرسی  مستقیماً توضیح دهد. ارتش مصر در کنار یک جنبش انقلابی بزرگ وارد عمل شد، از آنجا که از یک طرف بدلایل و از جنبه های گوناگونی راه دیگری برای آن نمانده بود و از سوی دیگر، هم توده انقلابی و هم ارتش و بخشی از ساختارهای گذشته، در توسعه دموکراتیک آتی جامعه مصر و جلوگیری از سقوط کشور به دام یک دیکتاتوری مذهبی ذینفع هستند.
 
تحولات آتی و سرنوشت قطعی محتوای نظام سیاسی این کشور بویژه در موضوع سیاست اقتصادی و جایگاه سازمانهای اجتماعی مردم در سیستم دولتی، به روندهای بعدی که خصلت سیاسی و صف بندیهای طبقاتی جدیدی را بنمایش خواهند گذاشت، بستگی دارند. اما جامعه مصر با هوشیاری فوق العاده، فداکاری و بسیج همه ظرفیت نیروهای ترقیخواه خود، یک مقطع تاریخی و سرنوشت ساز حتی در مقیاس بین المللی را پشت سر گذاشت. اهمیت این پیروزی برای تغییر زندگی مردم و پیشرفتهای بعدی کشور مصر، از اهمیت سرنگونی رژیم حسنی مبارک بمراتب بیشتر است.
 
--------------------
توضیحات
 
- پیش از این هم، مطلب زیر از این نگارنده  منتشر شده است:
 
مقطع 30 خرداد مصر: ائتلاف با شیطان علیه استقرار حکومت الله!
 
*1- به این مقاله، بویژه قسمت اول و آخر آن دقت شود!
 
- در این مقاله هم، رسانه "مدرن" لیبرال دموکراسی، به آه و افسوس پرداخته، از سرنگونی محمد مرسی نگران شده است!
برخورد بی بی سی در مورد فوق، شکل افراطی و علنی بخود گرفته، به عمل به یک بخشنامه دولتی شبیه است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر