شنبه، بهمن ۲۲، ۱۴۰۱

سالگرد انقلاب ضد سلطنتی

 

روز 21 بهمن 1401 سالگرد شروع قیام مسلحانه توده ای در سال 1357 برای سرنگونی قطعی رژیم جنایتکار پهلوی است. این قیام بزرگ توده ای که از مقابل دانشگاه تهران، به ابتکار عناصر مسلح سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و حاضر در تظاهرات روز فوق آغاز شد، طی این روز و روز بعد، دستگاه مهیب شکنجه و آدم کشی رژیم سرسپرده و کودتاچی محمدرضا پهلوی را درهم کوبید. هر میزان از ناسزاگویی ها و تبلیغات سخیف سطلنت طلبان مزدور امپریالیسم از نوع رضا پهلوی و بلندگویان آنان از نوع "امیر طاهری"، "گویا نیوز"،  "ایران امروز" و نظایر آنها ذره ای در حقانیت ملی و تاریخی این اقدام مستقل و تاریخی توده های مردم ایران تغییری نمی دهد.*1

جنبش انقلابی ضد دیکتاتوری سلطنتی که با مبارزات شجاعانه و فداکارانه نسل جوان پیشتاز از روز 19 بهمن سال 1349 در سیاهکل و توسط سازمان چریکهای فدایی خلق ایران آغاز شده بود، طی سالهای 1356 و 1357 همانگونه که انتطار میرفت، به یک انقلاب توده ای تمام عیار فرا روییده، با سرنگونی رژیم ساواک در روز 22 بهمن 1357 به هدف فوری خود دست یافت. اما ادامه سرنوشت این انقلاب به توازن قوای سیاسی میان نیروهای خواهان استقرار یک نظام دموکراتیک و عادلانه و به توانایی بسیج توده ای آنها در مبارزات انقلابی- دموکراتیک پس از سال 1357 علیه رژیم ضد دموکراتیک اسلامی جدید بستگی داشت. این تحولات بعدی که در رأس آن فلج شدن سیاسی سازمان فدایی از طریق سلطه توطئه گرانه باند توده ای "اکثریتی ها" و غلبه لیبرال ها و جناح خمینی بر سرنوشت جامعه قرار داشت، عاقبت در انتهای سال 1360 به شکست و فروپاشی انقلاب بهمن در تحقق اهداف دموکراتیک آن منجر گردید. رژیم جانی پهلوی طی کشتارهای سالهای 1354 و 1355، همه رهبران و اعضاء دارای توانمندی اجتماعی سازمان، بویژه بیژن جزنی و حمید اشرف را در زندان و جامعه قتل عام کرده، عامداً و برای شرایط سقوط احتمالی خود، میدان را برای قدرت گیری جریانات اسلامی و لیبرال آماده ساخته بود.

برخلاف تبلیغات دارودسته جنایتکار پهلوی در خارج از کشور طی 44 سال گذشته، تضاد عمده در جامعه ایران، نه تضاد جعلی "مدرنیته" و "سنت" به تعبیر بازجویان ساواک، بلکه تضاد توده های مردم با رژیمی جنایتکار، تا مغز استخوان فاسد و ضد ملی و مزدور امپریالیسم، کودتاچی، بشدت سرکوبگر و متعلق به سنت فاشیسم هیتلری بود. رژیم های پهلوی که جز تجمع مشتی شکنجه گر و زندان بان و لمپن و چاقوکش و دزدان ثروتهای ملی نبودند، از طریق دو کودتای سال 1299 و سال 1332 مستقیماً از سوی قدرت های امپریالیستی بر سرنوشت مردم ایران تحمیل شده بودند. حکومت پهلوی، چه در دوره اول و چه در دوره دوم آن، حامل هیچ درجه ای از نماینده گی از سوی مردم ایران در هیچ انتخاباتی نبوده، بدون زندان و شکنجه و اعدام و اختناق هولناک، قادر نبود حتی یک ماه بر سر کار بماند.

روز گذشته و درست در سالگرد این روز تاریخی، دارودسته ای ضد کمونیست و راست افراطی و نژادگرا و باستان پرست تحت سازماندهی محافل مشکوک و رسانه های امپریالیستی، به اصطلاح خود: "نشست" مهمی از عناصر دست چین شده سازمان های اطلاعاتی غرب را در دانشگاه جرج تاون در واشنگتن به راه انداخته بود.*2 همه عناصر این به اصطلاح "نشست مشترک" بخشی از پروژه دول امپریالیستی در کشمکش های کنونی قدرت در جهان میان غرب و فدراسیون روسیه و جمهوری خلق چین بوده، در واقع ربطی به مردم ایران و جنبش انقلابی کنونی ندارند! این به اصطلاح "سخنرانان" نوکر صفت مدام در وراجی هایی ملال آور، تکراری، بی محتوا و ریاکارانه به روسیه و چین و ونزوئلا و کره شمالی تاخته و نشان میدهند، چیزی جز عروسک های بی اراده غرب در معادلات بین المللی کنونی نیستند. حتی یکی از مرتجعین افراطی این دارودسته طی پیامی اینترنتی به این "نشست" با وقاحت یک مأمور ساواک پهلوی، هر تلاش اپوزیسیون چپ برای طرح "نوع نظام" آینده را "خیانت" معرفی میکند!!*3

برای هر فردی از تاریخ چپ انقلابی در داخل کشور باید روشن باشد، که رسوا ساختن این باند سرسپرده غرب، که از همین امروز با دریده گی به نیروی چپ ایران "پارس" کرده و شعار "مرگ بر کمونیست" سر میدهند، به جزئی از محتوای مبارزات انقلابی- دموکراتیک تعلق داشته و به شکست کشاندن تشبثات تبهکارانه آنها نیز نظیر مبارزه با حاکمان جانی اسلامی از الزامات اصلی دستیابی به هر میزان از پیشروی مردم است.

***

مبارزه برای سرنگونی رژیم ترور اسلامی از مقابله عملی و فعالانه با دارودسته جنایتکار پهلوی جدا نیست!

***

اکبر تک دهقان

22 بهمن 1401- 11 فوریه 2023

www.j-shoraie.blogspot.com

http://radikaldemokratik.blogspot.com/2023/01/blog-post.html

-----------------

توضیحات

- در مقاله نسبتاً مفصل زیر در این وبلاگ و بتاریخ "انتشار چهارم، بازبینی کامل، تغییرات و تکمیل، 25 آبان 1401 - 16 نوامبر 2022" و بویژه در بخش مقدمه آن به موضوع پیدایش و فروپاشی انقلاب بهمن پرداخته شده است:

انقلاب بهمن؛ نضج یابی، اوج گیری و شکست آن

https://j-shoraie.blogspot.com/2022/11/blog-post.html

- مقدمه یکی از مقالات اخیر در این وبلاگ با عنوان: سلطنت طلبان و جعلیات "جوانان محلات تهران" و "جوانان محلات تبریز"! به تاریخ: 29 مهر 1401-21 اکتبر 2022 که مستقیماً به یکی از علل اساسی شکل گیری رهبری خمینی و عدم توانایی نیروهای دموکراتیک در تغییر توازن قوای سیاسی بعدی بنفع جنبش دموکراتیک مربوط است:

"بزرگترین جنایت رژیم های پهلوی، متوقف ساختن رشد ملی جامعه ایران بود. ممنوعیت فعالیت احزاب سیاسی و سندیکاهای کارگری، لغو آزادی مطبوعات و انتشارات، و برچیدن انتخاباتی که قابلیت حداقلی از کنترل دولت توسط مردم را دارا باشند، به رشد ملی جامعه ایران لطمات جبران ناپذیری وارد آوردند. این تبهکاری رژیم های پهلوی و لیبرال ها بویژه با سرنگونی دولت ملی مردم ایران، دولت محمد مصدق در جریان کودتای امپریالیستی 28 مرداد سال 1332 و سپس استقرار حکوت شکنجه و اعدام ساواک، چندین برابر تشدید گشت.

فقدان رشد ملی، همان پاشنه آشیل جامعه ایران بود، که به استقرار سهل و ساده یک رژیم مذهبی منجر گشت، که در روز روشن، "ملت" و "حقوق شهروندی" را انکار کرده، بر جای آن بدویتی  بنام "امت اسلامی" را نشاند. اگر جامعه ایران آستانه انقلاب بهمن 57 دارای حداقلی از رشد ملی، حتی کمتر از ترکیه و پاکستان هم میبود، غلبه خمینی درنده خو و نهضت آزادی تبهکار بر سرنوشت  کشور و برپایی یک رژیم ترور غیرممکن میشد.

توده های مردم، حتی روشنفکران آنها، تنها از طریق فعالیت های عمومی آزاد و یا نسبتاً آزاد رشد ملی کسب میکنند. شهروند شریک در یک حزب سیاسی و یا یک سندیکای کارگری، از طریق چنین کانال های اجتماعی ای به رشد ملی دست می یابد. اعضاء یک سندیکای کارگری و یا یک حزب سیاسی، بعنوان اعضاء "ملت" وارد مناسبات با یکدیگر و وارد روند رشد ملی میگردند. رشد شغلی فرد عمدتاً تابع نیازهای بازار است، اما رشد ملی فرد مسئله ای سیاسی است و به حقوق سیاسی و اجتماعی فرد و جامعه مربوط است. اگر جامعه ای فاقد رشد ملی باشد، انبوه انبوه مدارک دانشگاهی هم کمکی به کشور نمی کنند، به این دلیل ساده، که تحصیل کرده گان برای تأمین زندگی خود و فرار از اختناق حاکم، راه کشورهای دیگر را در پیش میگیرند. رژیم پهلوی و لیبرال ها این حق اولیه ملی را با بیرحمی غیرقابل تصوری از مردم ایران سلب کردند.

بدلیل فقدان رشد ملی جامعه و مسدود بودن همه مجاری عمومی ارتباط شهروندان، مردم ایران طی چندین نسل و سه دوره رژیم های دیکتاتوری پلیسی، ناچار شدند، به پیوندهای شخصی، خانواده گی، فامیلی، قومی و مذهبی روی بیاورند، به آنها عادت کرده، تلاش کنند، معضلات فردی و اجتماعی خود را از این طریق حل و فصل کنند، و این بنوبه خود، باز هم به روند رشد ملی جامعه ایران آسیب زد."

https://j-shoraie.blogspot.com/2022/10/blog-post_22.html

*1- امیر طاهری، مثلا روزنامه نگار و تحلیل گر، اما یک سلطنت طلب افراطی و کهنه کار، در توییتی زشت و شایسته کاراکتر سیاسی خود او، مبارزین انقلاب بهمن 57 را به "کف روی آب" تشبیه میکند! این، میزان شعور سیاسی عناصر و نیروهای جنایتکاری است، که 44 سال وقت داشتند، تا درک کنند، که جنایات و بربرمنشی آنها در اعمال یک دیکتاتوری تروریستی بود که به انقلاب 57 منجر شد و نه مسائل سطحی و احمقانه ای نظیر "سنت" و "مدرنیته"، که هنوز هم آنها را تکرار و تکثیر میکنند. امیر طاهری در جریان قدرت گیری دارودسته پلید محمد مرسی در مصر  نیز از ادامه حیات رژیم خمینی مصر حمایت کرده، و اقدام میلیونی مردم را که ارتش ملی مصر نیز بحق از آن بمنظور سرنگونی رژیم مرسی استفاده کرد (تیر 1392- ژوئیه 2013)، بباد انتقاد گرفت!!

*2- "هشت چهره سرشناس" عنوانی است که رسانه های دولتی غرب به عناصر حاضر و مجازی  این دارودسته در "نشست" دیروز آنها در دانشگاه جرج تاون واشنگتن داده اند! آنها در جامعه ایران پشیزی قدر و ارزش ندارند و فقط برای سازمان "سیا" و "اف بی آی" مشهور و سرشناس هستند!!

جریان بالا بلحاظ محتوای سیاسی، برنامه ای و ایدوئولوژیک به طیف راست افراطی و بشدت ضد کمونیست از سنت ساواک تعلق داشته، در توسل به سرکوبگری علیه جنبش چپ ایران در یک رژیم احتمالی آتی، بمراتب ضد انسانی تر از رژیم ترور اسلامی عمل خواهد کرد. همین چند هفته پیش، رضا پهلوی همراه با انگل نکبت همراه او یاسمین پهلوی، یکی از دیگری لمپن تر و بی شخصیت تر، با نعره زنی شعار "مرگ بر کمونیست" و "مرگ بر مجاهد" در روز روشن و در مرکز اروپای پارلمانی و "دموکراتیک"، نشان دادند که چه نوع مردمداری و سیاستی را نسبت به حقوق دموکراتیک مردم ایران باید از این "خاندان" شکنجه و اعدام توقع داشت!

پیش از این هم شیرین عبادی، یکی دیگر از بازیگران تجمع "هشت چهره سرشناس" کنونی در سفر خود به فرانسه و پس از دریافت جایزه صلح نوبل سیاسی- کذایی خود، در اولین سخنرانی در پاریس در حضور ژاک شیراک (آبان 1385- نوامبر 2006)، با بی شرمی چندش آوری، به "کمونیست" های ایران، یعنی هزاران قربانی رژیم های جانی پهلوی و اسلامی خود او، تاخته بود!

در "نشست" این به اصطلاح "هشت چهره سرشناس" تنها از رسانه های حامی و مبلغ این دارودسته یعنی از بی بی سی، شبکه من و تو، ایران انترنشنال، دویچه وله، ایندپندنت و صدای آمریکا خبرنگار و سوال کننده حضور داشت و تمام به اصطلاح سوالات هم چیزی جز چاپلوسی و جانبداری تهوع آور از اهداف سیاسی راست افراطی این افراد نبود. ظاهراً رسانه ها و خبرگزاریهای مشهور بین المللی ارزشی برای این تجمع قائل نشدند!

https://youtu.be/CY7cyDa6kUc  (این نشانی را کپی کرده و در محل جستجوی گوگل قرار دهید)

 

*3- پیام اینترنتی گلشیفته فراهانی به این "نشست" بنماینده گی از طرف خود و تاجر و کلاش شاه پرست و نژادپرستی بنام علی کریمی در نشانی بالا و در اوایل ویدوئو قابل دریافت است. او بعنوان یک هنرپیشه طبقات "گرسنه" سلطنت طلب و راهزن، در این پیام چندش آور خود بخوبی نشان داد که نه فقط در "مداحی" برای اهداف سیاسی دارودسته جنایتکار پهلوی از ترمز بی نیاز است، بلکه بیش از حد متوسط طیف سلطنت طلبان دنیای مجازی، از خود متشکر و بی نزاکت و خودستا و هتاک و "دهن لق" هم است!!    

گلشیفته فراهانی در پیام مسخره و مضحک خود به "نشست هشت چهره سرشناس" سنبل شده از سوی رسانه های دولتی غربی، چندین بار تبلیغ هرگونه "برنامه" و ابراز "نظر شخصی" و یا "گروهی" پیرامون "شکل آینده حکومت" و "نظام سیاسی" آتی را بعنوان "خیانت" ممنوع اعلام فرمودند!!! این "خدایگان" احمق راست افراطی خود گنده بین که از هول حلیم در دیگ افتاده، اول باید یاد بگیرد، به اندازه عرض و طول دهان گستاخ خود "زر" بزند و برای 85 میلیون مردم ایران، هزاران حزب و انجمن و گروه و سندیکا و کمیته و تشکیلات و نشریه و سایت و انتشاراتی و هزاران زندانی سابق و کنونی و فعال سیاسی و فرهنگی در داخل و خارج تعیین نکند که در جنگ مرگ و زندگی با این هیولای هفت سر، بیان چه چیزی مجاز و یا مجاز نیست! او پس از رعایت این اصل ساده نزاکت، میتواند با خیال راحت انبان ناچیز "چهار ماه" تجربه فعالیت سیاسی شاهدوستانه خود را بکار انداخته، کثافات نشخوار شده "شاهزاده" نحس خود را دوباره نشخوار کرده، و سناریوی تأسیس طویله "گذار" به "دوران طلایی" خاندان ساواک و حزب رستاخیز لعنتی را به صورت مخاطبین خود استفراغ کند!!

اما حافظ در وصف این تازه بدوران رسیده و "گذار" بازی او و همدستانش چه میگوید:

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند   نه هر که آینه سازد سکندری داند

نه هر که طَرْفِ کُلَه کج نهاد و تُند نشست   کلاه داری و آیینِ سروری داند

هزار نکتهٔ باریکتر ز مو این جاست    نه هر که سر بتراشد قلندری داند

ــــــــــــــــــــــــ


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر