یکشنبه، تیر ۰۷، ۱۳۸۸
شنبه، تیر ۰۶، ۱۳۸۸
پس از کودتای انتخاباتی؛ جامعه ایران به کدام سو میرود؟ -9
اکبر تک دهقان
6 تیر 1388- 27 ژوئن 2009
شهروند ایرانی ساکن خارج از کشور!
میرحسین موسوی هم، عنصری از رژیم فاشیستی اسلامی است. برای کسانی که بیکباره در " جنبش سبز" او، علائمی از ترقیخواهی کشف کردند، باید موضع گیری جدید او علیه مخالفین سیاسی رژیم در خارج، حتماً آموزش دهنده باشد. متنی که در پایین میخوانید، پیام جدید او، در صفحه رسمی خود در " فیس بوک" است. در انتهای این پیام، او با وقاحت یک آخوند درنده خو، به توده ایرانیان خارج از کشور پیام میدهد، که خود را از مخالفین سیاسی رژیم جدا کنند. مخالفینی که اکثریت قریب به اتفاق آنها، یا زندانی سیاسی و یا از فعالین سیاسی در ایران بوده اند. از این گذشته، او به خود حق میدهد، اکثریت ایرانیان خارج از کشور و عاصی از سلطه این رژیم وحشی را، طرفداران " نظام مقدس" نحس اسلامی خود معرفی کند. این بخش باید روشن کند، که مردم مبارز و آزادیخواه، چه در داخل و چه در خارج، باید به صف مستقل خود شکل داده، از بارکشی برای دارودسته تبهکار " اصلاح طلبان" خودداری کنند.
میرحسین موسوی، کاملاً آگاهانه و ریاکارانه، با انتخاب رنگ سبز برای شرکت در جنگ قدرت، تلاش میکند برای خود در خارج، هم میان ایرانیان و هم مدافعین آزادیهای اجتماعی، حفظ محیط زیست و بویژه نسل جوان ایرانی و غیرایرانی جوامع غربی، دلسوزی و سمپاتی ایجاد کند. اما دیگران باید بدانند، موسوی هم بخشی از این ماشین آدمکشی بوده، هم اکنون هم، هدف مقدم او، حفظ هر چه بهتر و باثبات تر این نظام لعنتی است. او همین امروز حتی، برای مخالفین این رژیم ترور، سهمی از زندگی در کشور خود و ابراز وجود سیاسی قائل نیست.
اصل پیام در این نشانی، و به زبانهای فارسی، انگلیسی و فرانسوی موجود است. بزرگ نویسی جملات آخر دراینجا، در اصل مطلب موجود نیست.
http://www.facebook.com/note.php?note_id=100822597605&ref=mf
تاریخ پیام: 24 ژوئن 2009 – 3 تیر 1388
------------------------------------------
قبل از خواندن توجه داشته باشید که در این هفته ها دیدیم که چگونه تغییر واقعی از درون می جوشد
بسم الله الرحمن الرحیم
هموطنان عزیزایرانیان شرافتمند دور از وطن
حضور گسترده و پرشور شما هموطنان در انتخابات 22 خرداد امسال نمایانگر دلبستگی شما عزیزان به ایران عزیز و دغدغه هاي قابل تحسین شما نسبت به آینده کشورتان است و همانطور که در پیام انتخاباتی به شما عزیزان اعلام کردم ایران متعلق به همه ایرانیان است و همه آحاد ملت در داخل وخارج نسبت به آینده آن مسئول و در آن از حقوق یکسان برخوردارند.ابر خود فرض میدانم که از حماسه حضور شما در تعیین سرنوشت کشورتان قدردانی نمایم .ااستقبال گسترده شما عزیزان از این انتخابات و حضور سبز و بانشاط تان در پاي صندوق هاي ر أي آنچنان وسیع بود که حتی منابع دولتی و برگزار کنندگان انتخابات ر ا وادار نمود که به افزایش سیصد درصدي مشارکت هموطنان خارج از کشور در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوري اعتراف نمایند.اعتماد وسیع شما به این خادم کوچک ملت و رأي قاطعتان به اینجانب در اکثریت حوزه هاي رأي گیري خارج از کشور مسئولیت سنگینی را بر دوش من گذاشته است. مایلم به همه شما اطمینان دهم به عهدي که با شما عزیزان و تمامی آحاد ملت بزرگ و حماسه ساز کشورمان بسته بودمپایبند بوده و با استفاده از تمامی راهکارهاي قانونی حقوق حقه شما را، که در صندوق هاي ر أي متجلی شده بود پیگیري خواهم کرد. امتأسفانه چنانچه شما نیز از طریق رسانه هاي بین المللی مشاهده میکنید ، بر خلاف نص صریح قانون اساسی و آزادي هاي مصرح در جمهوري اسلامی کلیه امکانات ارتباطات من با ملت و از جمله شما عزیزان قطع شده و اعتراضات مسالمت آمیز مردم سرکوب می شود . رسانه ملی که از بیت المال کشور اداره میشود با سیاه نمایی مشمئز کننده اي به قلب حقایق پرداخته و راه پیمایی مسالمت آمیز قریب به سه میلیون نفر در تهران را به اغتشاش گران نسبت میدهد و روزنامه هایی که از منابع دولتی اداره میشود به بوق و کرناي غاصبان رأي مردم تبدیل شده اند. اینجانب ضمن تشکر مجدد از اعتراضات مسالمت آمیز شما هموطنان خارج از کشور که انعکاس وسیعی در جهان داشت از شما میخواهم که با استفاده از کلیه راهکارهاي قانونی و وفاداري به نظام مقدس جمهوري اسلامی، صداي اعتراض خود را در تقلب گسترده انتخابات به گوش مسئولین کشور برسانید. من کاملاً بر این نکته واقفم که خواسته مشروع و برحق شما هیچ ارتباطی با فعالیت گروههایی که معتقد به نظام مقدس جمهوري اسلامی ایران نیستند، ندارد. بر شماست که صفوف خود را از آنان جدا کرده و اجازه سوء استفاده از موقعیت کنونی را به آنان ندهید.
میرحسین موسوي
1388/4/3
-----------------
پنجشنبه، تیر ۰۴، ۱۳۸۸
پس از کودتای انتخاباتی؛ جامعه ایران به کدام سو میرود؟ - 8
" رهبری " جنبش به شیوه رفرمیست ها؛ بازگویی یک تجربه ساده
اکبر تک دهقان
4 تیر 1388- 25 ژوئن 2009
در پیش از ظهر یکی از روزهای تابستان سال 1358، گروهی از بی خانمانان و اعضاء خانواده های کم در آمد جنوب تهران، با سازماندهی فرد و یا افرادی، از طریق 2 مینی بوس به تهران منتقل شدند. آنها در سمت راست خیابانی موازی با خیابان آزادی و در مسیر غرب تهران، از مینی بوسها پیداشده، با یک حرکت غافلگیرانه، یک ساختمان تجاری نوساز و چندین طبقه را، به اشغال خود در آوردند. بسرعت هر کس اتاقی را به تصرف خود در آورده، کمیته ای بمنظور سازماندهی امور صنفی داخلی، همچنین ایجاد آماده گی برای مقاومت در برابر تهاجم پاسداران، شکل گرفت. در رأس این کمیته چند نفری، فردی که نفر اصلی در این اقدام بوده، و یکی از چهره های آشنا در محیط سیاسی اطراف دانشگاه محسوب میشد، قرار داشت. او همچنین از افراد علنی، به اصطلاح " توده ای" یک سازمان چپ، با نام پرطمطراق" ... کمونیستهای ... " بود.
بتدریج با گذشت مدتی و حوالی ظهر، با شکایت مالک ساختمان، پاسداران در محل حاظر شدند. آنها خیابان را در این مسیر کاملاً بسته، و تلاش داشتند، جمعیت حاضر را متفرق کنند. بسرعت حدود 100 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران که از موضوع مطلع شده بودند، در حالیکه اکثراً کیف و کتاب در دست داشتند، کلاس و درس را قطع کرده، خود را به محل رسانده، از طریق شعار دادن دست به حمایت از اشغال کننده گان ساختمان زدند. دانشجویان مزبور، تقریباً همگی به هواداران بزرگترین سازمان چپ دوره فوق تعلق داشته، هنوز از عدم تطابق خط سیاسی خود با عناصر رهبری کننده این جریان، مطلع نبودند. هر چند که بتدریج و بطور کم و بیش غریزی پی بردند، که " اینها از ما نیستند"!. این اما از حمایت صمیمانه آنها از این اعتراض، چیزی کم نکرد.
با حضور دانشجویان در محل و راه بندان وسیع در میدان انقلاب، مسئولین اصلی دولتی در تهران از ماجرا مطلع شده، گروهی از پاسداران، همچنین " لباس شخصی " های چاقو بدست و زنجیر بکف را به محل اعزام کردند. در رأس گروه فوق، فرماندهی بنام " ابوشریف"، با ریش و سبیل انبوه، قرار داشت. او ظاهراً مامور بود، موضوع را نه با سرکوب عریان، بلکه به کمک " شرینی و چماق " حل و فصل کند. ساعاتی از زمان فوق به درخواست از اشغالگران از طریق بلندگوی دستی، مبنی بر ترک ساختمان گذشته، در صورت عدم پذیرش آن، دست به تهدید به تهاجم به ساختمان زدند. در همانحال بتدریج مذاکرات با مسئول کمیته اشغال ساختمان، که او هم از فرط تصادف، فردی با ریش و سبیل انبوه و کاملاً " اسلامی" بود، آغاز شد. پس از آن، چندین بار با انجام تهدیدات و تلاش برای ورود قهرآمیز به داخل ساختمان، ساعاتی سپری شد. حتی یکبار، همه اشغال کننده گان ساختمان، به پشت بام طبقه دهم رفته، در کنار لبه بام و رو به بیابان ایستاده، اعلام کردند، در صورت تهاجم پاسداران به ساختمان، خود را به پایین پرتاب خواهند کرد. با قول شفاهی مثبت از سوی پاسداران، جمعیت بازهم به پایین آمده، در طبقه همکف تجمع کردند.
عاقبت فکر بکر جدیدی، مبنی بر جداساختن اشغال کننده گان ساختمان از حامیان خیابانی آنها در میان پاسداران، قوت گرفت؛ احتمالاً به این دلیل که ابوشریف طی گپ زدن با رئیس کمیته اشغال ساختمان، از این موضوع مطلع شد، که او از مدافعین سازمان فدایی نبوده، حتی به ضدیت با آن سازمان شهرت داشت؛ از این رو، او برای انعقاد یک قرارداد نانوشته، علیه دانشجویان پیشگام حامی اشغال کننده گان در مقابل ساختمان مساعد بود! ابوشریف، از مسئول کمیته اشغال ساختمان درخواست کرد، خود را از " کمونیستها "، یعنی همان دانشجویان خوب و صمیمی مقابل ساختمان، جدا کنند. در این صورت طبق گفته او، اشغال کننده گان میتوانستند ساختمان را در اختیار گرفته، در آن سکونت کنند!؟ به اینمنظور، اشغال کننده گان باید در بیرون و جلوی ساختمان صف کشیده، شعار " مرگ بر کمونیست" سر میدادند! پس از طرح آن در میان چند نفر، بسرعت حضرات " انقلابی"، این کاشفان نابغه " کار سیاسی " بجای مبارزه مسلحانه در رژیم سلطنتی و " منتقدین مشی چریکی"، در مقابل درب ساختمان همراه با مردم مستأصل صف کشیده، رودروی دانشجویان پیشگام تجمع کرده در برابر خود، با حدت و شدت و صدای بلند، شعار " مرگ بر کمونیست" سردادند! و این فضاحت دقایقی ادامه پیدا کرد. حال این حضرات، خود مثلاً " کمونیست"، آنهم از اعضاء تصمیم گیرنده سازمان شان بودند. " کمونیستهای" قبل از ظهر و ضد کمونیستهای بعد از ظهر، در ضمن شعاردادن، هر از گاهی با ایماء و اشاره و لبخند مسخره و توام با احساس گناه و لوده گی نوع ایرانی، به دانشجویان حامی خود حالی میکردند، که این پرنیسپ فروشی و لگد زدن به پشتیبانان خوب و دلسوز خود، مثلاً یک" تاکتیک سیاسی" است، و دانشجویان نباید این را به دل بگیرند.! در ادامه این تبهکاری بعنوان " کار توده ای"، دانشجویان حامی این جمع بدبخت و مفلوک هم که هدایت خود را به دست ابلهان سپرده بودند، بتدریج، بعد خیلی سریع، محوطه مقابل ساختمان را ترک کردند. به این ترتیب تجمعی که قرار بود با حمایت بخش پیشرو و مبارز جامعه، به هدف خود دست پیدا کند، با گلد زدن به مدافعین خود، تنها و تنها و تنها ماند! در این حالت دیگر مغزی به حجم مغز مگس هم کافی است، تا انسان حدس بزند، این مبارزه " توده ای" چه سرنوشتی پیدا کرد. فرمانده پاسداران ابوشریف، بتدریج از حاضران خواست، حال سر به زیر و آرام، ساختمان را ترک کنند و او تضمین میکند، که اتفاقی برای آنها رخ نخواهد داد!
لحظات انتظار، انجام کارهای ساده صنفی و فشار پاسداران برای ترک ساختمان، که بویژه از طریق بلند گوی دستی اخطار میدادند، تا حوالی اواخر شب ادامه یافت. با ظاهر شدن آثار ناامیدی و ترس از بازداشت، روشن شد که عمل اشغال ساختمان به شکست کشیده شده، راهی بجز پذیرش دستور سرکرده پاسداران موجود نیست. سپس جمعیت حاضر، یک به یک، از دالانی که حزب اللهی ها ساخته بودند، در ترس و دلهره پله ها را پایین آمده، به خیابان پای گذاشتند. حزب اللهی ها، برای ایجاد وحشت در میان متحصنین، هر کدام یک چاقو، زنجیر و یا میله آهنی در دست گرفته، به چشمان خارج شونده گان خیره شده، ضمن خرخر کردن و فحش دادن، آنها را به حمله تهدید میکردند.
در نمونه ذکر شده بالا، مستقل از اینکه سازماندهان، چه تحلیل اولیه ای از ظرفیتهای اقدام خود برای موفقیت داشتند، آنچه که در شکست حرکت بطور مشخص نقش داشت، بی اعتنایی مسئولین، به نیروهای حامی این اعتراض بود. با شعار " مرگ بر کمونیست"، توسط عناصر تصمیم گیرنده و وادار ساختن حاضرین به تکرار آن، آنها خود را از حمایت مردم در بیرون از ساختمان محروم ساخته، بلافاصله پس از آن، به طعمه ساده ای برای پاسداران مبدل شدند.
----------------------------
نقل این مطلب، در سایتهای خارج از کشور، با ذکر منبع آزاد است.
نقل این مطلب در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، بشرط عدم تغییر در محتوای آن آزاد است. نگارنده این سطور، به این دلیل علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد.
---------------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها
کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و مدافعین رژیم پهلوی، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، و موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
---------------------
--------------------------
پس از کودتای انتخاباتی؛ جامعه ایران به کدام سو میرود؟ - 7
یادداشتهایی پیرامون شرایط کنونی
اکبر تک دهقان
3 تیر1388- 24 ژوئن 2009
1- یک دولت، قبل از هر چیز، یک نهاد سیاسی است. اگر وحدت سیاسی رژیم فروریخته، قادر به تصمیم گیری واحد نگشته، در مقابل مبارزات روزمره مردم، تضعیف شود، از قدرت بسیج نیروی سرکوبگر آن، دیگر کاری ساخته نیست. رژیم سلطنتی هم در مقطع سرنگونی، دارای هزاران تانک و توپ و هواپیمای جنگی بود، اما بلحاظ سیاسی قادر به اعمال سلطه نبوده، در هم شکست. رژیم اسلامی در ادامه مبارزات کنونی، به شرط سازماندهی و ارتقاء سطح کیفی این مبارزات، سرنگون خواهد شد، حتی اگر هنوز چندین میلیون بسیجی و پاسدار در اختیار داشته باشد.
2- ادامه مبارزات فعلی کشور را به سوی جنگ داخلی، از نوع کلاسیک آن، نخواهد کشاند. اما قوی ترین احتمال، تبدیل تاکتیک " جنگ و گریز خیابانی"، به روش مبارزاتی غالب و تعیین کننده فضای سیاسی کشور است. در تاریخ معاصر ایران، بجز در کردستان سالهای 63 تا 67 میان کومه له و حزب دموکرات، سنت جنگ داخلی وجود ندارد و دو حزب بالا و جریانات ارتجاعی- قومی هم، در موقعیتی نیستند که آتش آن را برافروخته، از حمایت داخلی و خارجی برای ادامه جنگ برخوردار گردند. طبقه کارگر سراسری ایران، نیروی بزرگی است که بتدریج متشکل شده، وقوع جنگ داخلی را، حتی اگر در حال شکل گیری باشد، خنثی خواهد ساخت. آنچه زندگی مردم را به سمت هر چه غیرقابل تحمل شدن سوق میدهد، ادامه حیات رژیم اسلامی است. حتی یک روز هم این باند آدمکش بر سر کار باقی بماند، گسیختگی درونی کشور در اشکال گوناگون افزایش می یابد.
3- مبارزات روزمره مردم، همه قدرت سرکوب رژیم را به مصاف می طلبد. بسیجیان، پاسداران و انواع دسته جات ترور که تاکنون فعال مایشاء خیابانها بوده اند، با یک نیروی مصمم و مبارز سر و کار پیدا میکنند. مردم به آنها نشان میدهند که قادرند افسانه قدرقدرتی امروزی شان را درهم بشکنند. این وضعیت هنوز قدرت عظیم سرکوب رژیم را نابود نمیسازد؛ اما بحران سیاسی در کشور را دامن زده، به توانایی سیاسی رژیم اسلامی در توسل به اقدامات یکپارچه، صدمات محسوس میزند. تشدید بحران سیاسی و عدم انسجام رژیم بنوبه خود، مردم را در کوچه و خیابان تقویت کرده، این به سهم خود، بسیجیان جانی را هر چه بیشتر به عقب نشینی وامیدارد.
4- مبارزات توده های بجان آمده برای سرنگونی کامل رژیم اسلامی در همین مرحله کنونی، یعنی با سطح اندک وحدت سیاسی – تشکیلاتی طبقه کارگر، میتواند به استقرار یک نظام پارلمانی متکی بر رعایت حقوق دموکراتیک توده های مردم منجر شود.
5- کشمکش دو جناح اصلی اصلاح طلب و راست افراطی حاکم، در چهارچوب یک رژیم قانوناً فاشیستی. این به تقسیم سهم و جایگاه هر یک از دو جناح در مناسبات قدرت و مالکیت مربوط است. هدف هر دو جناح، بهیچوجه تضعیف " نظام" نیست، بلکه حتی تحکیم هر چه بهتر آن است. آنطور که عطاءالله مهاجرانی مرتجع، بمثابه نماینده مهدی کروبی در خارج از کشور میگوید: این نظام تا چندین صد سال بر سر کار خواهد ماند.
6- تضاد در رأس هرم رژیم، قبل از همه میان مجلس خبرگان، رفسنجانی و " مصلحت" جویان از یکسو، خامنه ای، دستگاه دولت و ماشین سرکوب آن، از سوی دیگر است. کشمکش در بالاترین سطح قدرت، یعنی رهبری و مجلس خبرگان، مداوماً شدت میگیرد. کوچکترین تغییری در این حوزه، منجر به برکناری خامنه ای وتحمیل چهره ای ظاهراً اصلاح طلب خواهد شد. از آنجا که " مجلس خبرگان"، اصلی ترین نهاد تضمین امتیازات روحانیت اسلامی در دولت و کل سیستم حاکم است، تضعیف و یا حذف این ارگان، منافع همه آخوندها و نهادهای مذهبی را بر باد میدهد.
7- تأثیرات مقاومت مردم، همه رده ها و تضادهای شمرده شده در بالا را در بر میگیرد. در میان مردم آنچه که مداوماً تغییر میکند، سطح مطالبات، روانشناسی سیاسی وتقویت روحیه مبارزه جویی آنهاست. نه فقط اعتمادی به حفظ رژیم درمیان اکثریت مردم باقی نمانده، بلکه امکان فروریزی آن هر روز آشکارتر میگردد. توده های معترض روز به روز با چشمان باز می بینند، این کل ساختار رژیم اسلامی است که باید سرنگون شود و نه اینکه فقط انتخابات تجدید گردد.
8- خیل غارتگران اموال " بیت المال" در دستگاه مذهبی، چاره ای جز اقدام سریع برای آرام کردن مردم نخواهد داشت. این در ساده ترین شکل، حذف رهبر بی اعتبار فعلی، در همانحال اما، شکستن پشتوانه سیاسی- مذهبی جناح احمدی نژاد است. یک احتمال به منظور مقدمه سازی برای ابطال " انتخابات" پرتقلب 22 خرداد، برکناری خامنه ای و اعلام انتخابات جدیدی از سوی مرتجع جدیدی خواهد بود.
9- مبارزات تاکنونی در شکل جنگ و گریز خیابانی، در عین حال پوشالی و مسخره بودن، و حماقت سردمداران لمپن و بی مغز سرکوبگر را هم رسوا کرد. آنها تاکنون تصور میکردند، میتوان بساده گی، با چند موتورسوار، میلیونها مردم را مرعوب ساخت. در مقابل چشمان همگان، در حالیکه مردم همه خیابان را پوشانده بودند، بیکباره چند موتورسوار به داخل جمعیت هجوم برده، مرتب گاز داده، دود و هیاهو راه انداخته، تصور میکردند مردم را به وحشت انداخته، آنها فوراً به خانه های خود میروند. این همچنین همه نبوغ نظامی و مهارت " ضد شورش" این جنایتکاران در دوران جنگ 8 ساله را هم به نمایش گذاشت. در حالیکه تنها چند دقیقه، چه بسا چند ثانیه بعد، جمعیت خشمگین آنها را روی زمین کشیده، موتورسیکلت آنها را هم به آتش سپردند. این همه ذخایر ترفندها و استادی، تاکتیک و استراتژی سرکوب خیابانی این دسته وحشی، در عین حال بدبخت و مفلوک، برای غلبه بر یک جنبش توده ای است. دستگاه سرکوبی که سه دهه است، با این فرض بر خود میبالد، و مانورهای آنها در خیابانهای خالی، برخوردهای تحقیرآمیز به زنان و جوانان، به آنها این تصور را داده بود که گویا شکست ناپذیرند و اینکه، کسی را یارای مقابله با آن نیست.
10- حکومت اسلامی، در طی دو دهه اخیر، بویژه دوره احمدی نژاد، تکیه گاه اصلی خود را عمدتاً بر قدرت ارعاب خیابانی، بسیج و لباس شخصی های خود قرار داده است. این اما نه فقط نتیجه ای برای این رژیم بدست نداده است، بلکه به تشدید مبارزات مردم، پیدایش و تحکیم تشکلهای مستقل و افزایش درگیریهای روزمره با ماشین سرکوب خیابانی آن منجر شده است. نتیجه آنکه، ادامه حیات رژیم، هر روز بیش از روز پیش به نقش و سلطه گری این دارودسته و ایدوئولوگهای آن، سازماندهان و تغذیه کننده گان آن، یعنی رهبری، هیئتهای موتلفه، و انجمن حجتیه وابسته گشت. امروز دیگر وضع طوری است، که رژیم اسلامی حتی یک روز بر سر کار باقی نمیماند، اگر همان روز، بسیجیان در کوچه و خیابان به مردم لگد نزنند یا به سوی آنها شلیک نکنند. روشن است، آنچه که در سطوح بالای سیاسی در این جهت منعکس خواهد گشت، تمرکز مطلق سیاسی در این راستا و هر چه بیشتر به حاشیه رانده شدن جناحهای دیگر حکومت است.
11- بنظر میرسد، نیروهای اصلی نقش آفرین حوادث کنونی، یعنی مردم و اصلاح طلبان، که در ائتلافی نانوشته قرار دارند، بر یک نقطه متمرکز شده اند: وادار ساختن رژیم به فراخوانی مجلس خبرگان، بمنظور چاره اندیشی برای کل نظام. روشن است، تنها در این صورت، انتخابات ریاست جمهوری تجدید شده، فرصتی در اختیار اصلاح طلبان برای حفظ این رژیم به شیوه خود، و مفری برای مردم، بمنظور تبدیل آن به یک پله پرش بعدی مبارزات خود قرار خواهد گرفت. اما آنچه که جناحهای مختلف رژیم آن را در محاسبات خود وارد نکرده اند، موقعیت سیاسی و فکری مردمی است، که بعد از به پایان رساندن یک مبارزه پیروزمندانه و کم و بیش قهرآمیز، در آن قرار خواهند داشت. وقتی مردم از اصلاح طلبان خواهان تأمین همه حقوق خود، یعنی برچیدن این ماشین خون و کثافت گردند، چه پیش خواهد آمد؟ آیا بسیجیان و پاسداران، اینبار به فرمان میرحسین موسوی به خیابانها سرازیر خواهند گشت؟
12- میرحسین موسوی، به شیوه کم و بیش جدی بر خواست اصلی خود، یعنی ابطال انتخابات تأکید میکند. حتی او در این راه، " شهادت" را هم می پذیرد. آیا او از پوسیده گی رژیم اسلامی و امکان عقب نشینی آتی حریف خود، مطلع است؟ آیا ایجاد این اعتماد به پیگری خود در میان هواداران، بمنظور تحکیم موقعیت و تأمین حقانیت برای او، برای مقابله با مطالبات بعدی هواداران احتمالی اوست؟
13- جناح حاکم قصد دارد، هر چه زودتر مردم را از خیابانها به خانه ها بکشاند. جناح موسوی اما قصد دارد تا زمانی که قادر است، از شور و شوق مبارزاتی مردم در خیابانها، برای رسیدن به هدف اصلی کنونی، و ایجاد اتوریته ای سیاسی- اخلاقی برای حفظ بهتر رژیم اسلامی، بهره ببرد. جناح موسوی کاملاً بجا مطمئن است، که اگر این رژیم به همین شیوه اعمال سلطه کند، سقوط آن، مداوماً به یک واقعیت تبدیل میشود. نتیجه اینکه، نه فقط امتیازات کنونی اصلاح طلبان، بویژه موقعیتهای اداری و آکادمیک آنها از دست میرود، بلکه حتی به دلیل شرکت در جنایات دهه 60 و ادامه جنگ بمدت 8 سال، باید به مردم حساب پس بدهند.
14- مبارزات کنونی مردم، تحت شدیدترین سرکوب هم متوقف نشده، تا تعیین تکلیف جدی پیرامون " کودتای انتخاباتی" ادامه خواهد یافت. شرایط کشور و رژیم اسلامی، هرگز دیگر به روزهای پیش از 22 خرداد باز نخواهد گشت. توازن قوای سیاسی در کشور، بطور واقعی و بسیار مؤثر به نفع مردم تغییر کرده است. جامعه باید خود را برای مدتی نامشخص، به زندگی در شرایط جنگ و گریز خیابانی عادت دهد.
--------------------------------
نقل این مطلب، در سایتهای خارج از کشور، با ذکر منبع آزاد است.
نقل این مطلب در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، بشرط عدم تغییر در محتوای آن آزاد است. نگارنده این سطور، به این دلیل علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد.
www.j-shoraie.blogspot.com pouyane50@yahoo.de
--------------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها
کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و مدافعین رژیم پهلوی، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، و موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
---------------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراهاwww.toumaj.blogfa.com
-------------------------------
اکبر تک دهقان
3 تیر1388- 24 ژوئن 2009
1- یک دولت، قبل از هر چیز، یک نهاد سیاسی است. اگر وحدت سیاسی رژیم فروریخته، قادر به تصمیم گیری واحد نگشته، در مقابل مبارزات روزمره مردم، تضعیف شود، از قدرت بسیج نیروی سرکوبگر آن، دیگر کاری ساخته نیست. رژیم سلطنتی هم در مقطع سرنگونی، دارای هزاران تانک و توپ و هواپیمای جنگی بود، اما بلحاظ سیاسی قادر به اعمال سلطه نبوده، در هم شکست. رژیم اسلامی در ادامه مبارزات کنونی، به شرط سازماندهی و ارتقاء سطح کیفی این مبارزات، سرنگون خواهد شد، حتی اگر هنوز چندین میلیون بسیجی و پاسدار در اختیار داشته باشد.
2- ادامه مبارزات فعلی کشور را به سوی جنگ داخلی، از نوع کلاسیک آن، نخواهد کشاند. اما قوی ترین احتمال، تبدیل تاکتیک " جنگ و گریز خیابانی"، به روش مبارزاتی غالب و تعیین کننده فضای سیاسی کشور است. در تاریخ معاصر ایران، بجز در کردستان سالهای 63 تا 67 میان کومه له و حزب دموکرات، سنت جنگ داخلی وجود ندارد و دو حزب بالا و جریانات ارتجاعی- قومی هم، در موقعیتی نیستند که آتش آن را برافروخته، از حمایت داخلی و خارجی برای ادامه جنگ برخوردار گردند. طبقه کارگر سراسری ایران، نیروی بزرگی است که بتدریج متشکل شده، وقوع جنگ داخلی را، حتی اگر در حال شکل گیری باشد، خنثی خواهد ساخت. آنچه زندگی مردم را به سمت هر چه غیرقابل تحمل شدن سوق میدهد، ادامه حیات رژیم اسلامی است. حتی یک روز هم این باند آدمکش بر سر کار باقی بماند، گسیختگی درونی کشور در اشکال گوناگون افزایش می یابد.
3- مبارزات روزمره مردم، همه قدرت سرکوب رژیم را به مصاف می طلبد. بسیجیان، پاسداران و انواع دسته جات ترور که تاکنون فعال مایشاء خیابانها بوده اند، با یک نیروی مصمم و مبارز سر و کار پیدا میکنند. مردم به آنها نشان میدهند که قادرند افسانه قدرقدرتی امروزی شان را درهم بشکنند. این وضعیت هنوز قدرت عظیم سرکوب رژیم را نابود نمیسازد؛ اما بحران سیاسی در کشور را دامن زده، به توانایی سیاسی رژیم اسلامی در توسل به اقدامات یکپارچه، صدمات محسوس میزند. تشدید بحران سیاسی و عدم انسجام رژیم بنوبه خود، مردم را در کوچه و خیابان تقویت کرده، این به سهم خود، بسیجیان جانی را هر چه بیشتر به عقب نشینی وامیدارد.
4- مبارزات توده های بجان آمده برای سرنگونی کامل رژیم اسلامی در همین مرحله کنونی، یعنی با سطح اندک وحدت سیاسی – تشکیلاتی طبقه کارگر، میتواند به استقرار یک نظام پارلمانی متکی بر رعایت حقوق دموکراتیک توده های مردم منجر شود.
5- کشمکش دو جناح اصلی اصلاح طلب و راست افراطی حاکم، در چهارچوب یک رژیم قانوناً فاشیستی. این به تقسیم سهم و جایگاه هر یک از دو جناح در مناسبات قدرت و مالکیت مربوط است. هدف هر دو جناح، بهیچوجه تضعیف " نظام" نیست، بلکه حتی تحکیم هر چه بهتر آن است. آنطور که عطاءالله مهاجرانی مرتجع، بمثابه نماینده مهدی کروبی در خارج از کشور میگوید: این نظام تا چندین صد سال بر سر کار خواهد ماند.
6- تضاد در رأس هرم رژیم، قبل از همه میان مجلس خبرگان، رفسنجانی و " مصلحت" جویان از یکسو، خامنه ای، دستگاه دولت و ماشین سرکوب آن، از سوی دیگر است. کشمکش در بالاترین سطح قدرت، یعنی رهبری و مجلس خبرگان، مداوماً شدت میگیرد. کوچکترین تغییری در این حوزه، منجر به برکناری خامنه ای وتحمیل چهره ای ظاهراً اصلاح طلب خواهد شد. از آنجا که " مجلس خبرگان"، اصلی ترین نهاد تضمین امتیازات روحانیت اسلامی در دولت و کل سیستم حاکم است، تضعیف و یا حذف این ارگان، منافع همه آخوندها و نهادهای مذهبی را بر باد میدهد.
7- تأثیرات مقاومت مردم، همه رده ها و تضادهای شمرده شده در بالا را در بر میگیرد. در میان مردم آنچه که مداوماً تغییر میکند، سطح مطالبات، روانشناسی سیاسی وتقویت روحیه مبارزه جویی آنهاست. نه فقط اعتمادی به حفظ رژیم درمیان اکثریت مردم باقی نمانده، بلکه امکان فروریزی آن هر روز آشکارتر میگردد. توده های معترض روز به روز با چشمان باز می بینند، این کل ساختار رژیم اسلامی است که باید سرنگون شود و نه اینکه فقط انتخابات تجدید گردد.
8- خیل غارتگران اموال " بیت المال" در دستگاه مذهبی، چاره ای جز اقدام سریع برای آرام کردن مردم نخواهد داشت. این در ساده ترین شکل، حذف رهبر بی اعتبار فعلی، در همانحال اما، شکستن پشتوانه سیاسی- مذهبی جناح احمدی نژاد است. یک احتمال به منظور مقدمه سازی برای ابطال " انتخابات" پرتقلب 22 خرداد، برکناری خامنه ای و اعلام انتخابات جدیدی از سوی مرتجع جدیدی خواهد بود.
9- مبارزات تاکنونی در شکل جنگ و گریز خیابانی، در عین حال پوشالی و مسخره بودن، و حماقت سردمداران لمپن و بی مغز سرکوبگر را هم رسوا کرد. آنها تاکنون تصور میکردند، میتوان بساده گی، با چند موتورسوار، میلیونها مردم را مرعوب ساخت. در مقابل چشمان همگان، در حالیکه مردم همه خیابان را پوشانده بودند، بیکباره چند موتورسوار به داخل جمعیت هجوم برده، مرتب گاز داده، دود و هیاهو راه انداخته، تصور میکردند مردم را به وحشت انداخته، آنها فوراً به خانه های خود میروند. این همچنین همه نبوغ نظامی و مهارت " ضد شورش" این جنایتکاران در دوران جنگ 8 ساله را هم به نمایش گذاشت. در حالیکه تنها چند دقیقه، چه بسا چند ثانیه بعد، جمعیت خشمگین آنها را روی زمین کشیده، موتورسیکلت آنها را هم به آتش سپردند. این همه ذخایر ترفندها و استادی، تاکتیک و استراتژی سرکوب خیابانی این دسته وحشی، در عین حال بدبخت و مفلوک، برای غلبه بر یک جنبش توده ای است. دستگاه سرکوبی که سه دهه است، با این فرض بر خود میبالد، و مانورهای آنها در خیابانهای خالی، برخوردهای تحقیرآمیز به زنان و جوانان، به آنها این تصور را داده بود که گویا شکست ناپذیرند و اینکه، کسی را یارای مقابله با آن نیست.
10- حکومت اسلامی، در طی دو دهه اخیر، بویژه دوره احمدی نژاد، تکیه گاه اصلی خود را عمدتاً بر قدرت ارعاب خیابانی، بسیج و لباس شخصی های خود قرار داده است. این اما نه فقط نتیجه ای برای این رژیم بدست نداده است، بلکه به تشدید مبارزات مردم، پیدایش و تحکیم تشکلهای مستقل و افزایش درگیریهای روزمره با ماشین سرکوب خیابانی آن منجر شده است. نتیجه آنکه، ادامه حیات رژیم، هر روز بیش از روز پیش به نقش و سلطه گری این دارودسته و ایدوئولوگهای آن، سازماندهان و تغذیه کننده گان آن، یعنی رهبری، هیئتهای موتلفه، و انجمن حجتیه وابسته گشت. امروز دیگر وضع طوری است، که رژیم اسلامی حتی یک روز بر سر کار باقی نمیماند، اگر همان روز، بسیجیان در کوچه و خیابان به مردم لگد نزنند یا به سوی آنها شلیک نکنند. روشن است، آنچه که در سطوح بالای سیاسی در این جهت منعکس خواهد گشت، تمرکز مطلق سیاسی در این راستا و هر چه بیشتر به حاشیه رانده شدن جناحهای دیگر حکومت است.
11- بنظر میرسد، نیروهای اصلی نقش آفرین حوادث کنونی، یعنی مردم و اصلاح طلبان، که در ائتلافی نانوشته قرار دارند، بر یک نقطه متمرکز شده اند: وادار ساختن رژیم به فراخوانی مجلس خبرگان، بمنظور چاره اندیشی برای کل نظام. روشن است، تنها در این صورت، انتخابات ریاست جمهوری تجدید شده، فرصتی در اختیار اصلاح طلبان برای حفظ این رژیم به شیوه خود، و مفری برای مردم، بمنظور تبدیل آن به یک پله پرش بعدی مبارزات خود قرار خواهد گرفت. اما آنچه که جناحهای مختلف رژیم آن را در محاسبات خود وارد نکرده اند، موقعیت سیاسی و فکری مردمی است، که بعد از به پایان رساندن یک مبارزه پیروزمندانه و کم و بیش قهرآمیز، در آن قرار خواهند داشت. وقتی مردم از اصلاح طلبان خواهان تأمین همه حقوق خود، یعنی برچیدن این ماشین خون و کثافت گردند، چه پیش خواهد آمد؟ آیا بسیجیان و پاسداران، اینبار به فرمان میرحسین موسوی به خیابانها سرازیر خواهند گشت؟
12- میرحسین موسوی، به شیوه کم و بیش جدی بر خواست اصلی خود، یعنی ابطال انتخابات تأکید میکند. حتی او در این راه، " شهادت" را هم می پذیرد. آیا او از پوسیده گی رژیم اسلامی و امکان عقب نشینی آتی حریف خود، مطلع است؟ آیا ایجاد این اعتماد به پیگری خود در میان هواداران، بمنظور تحکیم موقعیت و تأمین حقانیت برای او، برای مقابله با مطالبات بعدی هواداران احتمالی اوست؟
13- جناح حاکم قصد دارد، هر چه زودتر مردم را از خیابانها به خانه ها بکشاند. جناح موسوی اما قصد دارد تا زمانی که قادر است، از شور و شوق مبارزاتی مردم در خیابانها، برای رسیدن به هدف اصلی کنونی، و ایجاد اتوریته ای سیاسی- اخلاقی برای حفظ بهتر رژیم اسلامی، بهره ببرد. جناح موسوی کاملاً بجا مطمئن است، که اگر این رژیم به همین شیوه اعمال سلطه کند، سقوط آن، مداوماً به یک واقعیت تبدیل میشود. نتیجه اینکه، نه فقط امتیازات کنونی اصلاح طلبان، بویژه موقعیتهای اداری و آکادمیک آنها از دست میرود، بلکه حتی به دلیل شرکت در جنایات دهه 60 و ادامه جنگ بمدت 8 سال، باید به مردم حساب پس بدهند.
14- مبارزات کنونی مردم، تحت شدیدترین سرکوب هم متوقف نشده، تا تعیین تکلیف جدی پیرامون " کودتای انتخاباتی" ادامه خواهد یافت. شرایط کشور و رژیم اسلامی، هرگز دیگر به روزهای پیش از 22 خرداد باز نخواهد گشت. توازن قوای سیاسی در کشور، بطور واقعی و بسیار مؤثر به نفع مردم تغییر کرده است. جامعه باید خود را برای مدتی نامشخص، به زندگی در شرایط جنگ و گریز خیابانی عادت دهد.
--------------------------------
نقل این مطلب، در سایتهای خارج از کشور، با ذکر منبع آزاد است.
نقل این مطلب در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، بشرط عدم تغییر در محتوای آن آزاد است. نگارنده این سطور، به این دلیل علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد.
www.j-shoraie.blogspot.com pouyane50@yahoo.de
--------------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها
کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و مدافعین رژیم پهلوی، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، و موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
---------------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراهاwww.toumaj.blogfa.com
-------------------------------
چهارشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۸۸
پس از کودتای انتخاباتی؛ جامعه ایران به کدام سو میرود؟ - 6
فدراسیون روسیه و حمایت از رژیم اسلامی
اکبر تک دهقان
3 تیر 1388- 24 ژوئن 2009
دولت روسیه، طی چندین موضع گیری مستقیم و غیرمستقیم و حتی افراطی، از قدرت گیری مجدد احمدی نژاد در ایران، حمایت نموده است. تردیدی نیست، این اقدام، معنایی بجز ضدیت با مبارزات و خواسته های مردم، بویژه در روزهای اخیر ندارد. کشوری که خود را دموکراتیک و مدرن و متعلق به جهان متمدن میداند، دست به موضع گیریهایی میزند، که تنها از دارودسته جنایتکار طالبان و دسته جات و دولتهای نظیر آن ساخته است. برخورد دولت روسیه، نه از نیاز های مردم ایران به حفظ امنیت، آرامش و حکومت " قانون"، آنطور که خود ادعا میکند، بلکه از نیازهای روسیه در حفظ رژیم اسلامی، بمثابه رژیمی متحد خود در کشمکش با قدرتهای غربی، ناشی میگردد.
در دنیای شرایط جنگ سرد تا بهمن ماه سال 1357 ( فوریه 1979) ، جایگاه ایران، بعنوان یک موقعیت ژئوپولیتیک بسیار حساس، برای هر دو ابرقدرت آمریکا و اتحاد شوروی، حائز اهمیت ویژه ای بود. وقوع انقلاب بهمن و سرنگونی رژیم سلطنتی، تبدیل ایران از کشوری تحت سلطه امپریالیسم آمریکا به کانونی ظاهراً بی طرف، اما عملا در جانب شوروی، معادلات سیاسی سابق را کاملاً بر هم زد. فروپاشی اتحاد شوروی در سال 1991، نه فقط تغییری در این صف بندی جدید سیاسی بوجود نیاورد، بلکه بدلیل تقویت ناسیونال- شوینیسم روسی، حتی آن را از صراحت بیشتری نیز برخوردار ساخت. از این گذشته، بازار داخلی ایران نیز، که پیش از سقوط رژیم پهلوی، کم و بیش ملک طلق کنسرنهای آمریکایی بود، از این پس میان اروپا، ژاپن، چین و روسیه تقسیم شد. به اینترتیب، هر تغییری در شرایط سلطه، بویژه احتمال بروز یک وضعیت انقلابی در کشور، نه فقط با منافع طبقات حاکمه در ایران، بلکه حتی با منافع طبقات حاکمه در روسیه نیز در تماس قرار میگرفت. حمایت فعالانه حزب توده و دارودسته راهزن " اکثریت " از رژیم اسلامی در سال 1360، حتی ارتکاب جنایات آشکار علیه مردم از سوی این دسته جات شبه فاشیستی، بدون تردید، با خطر فروپاشی رژیم اسلامی و از دید شوروی*1، امکان یک چرخش سیاسی به زیان آن نیز در ارتباط بود. در اثر چنین روندی، توازن قوای سیاسی بین المللی میتوانست، به زیان شوروی و بعدها، روسیه کنونی، تغییر کند. تأکید بر این واقعیت بی اهمیت نیست که رژیم اسلامی و همه جناحهای آن، حتی چماقداران خیابانی آنها، از چنین واقعیاتی و موجودیت آنها در متن چنین شرایط بین المللی و منطقه ای آگاهی داشته، آن را در تمام محاسبات دوران سلطه گری 30 ساله، در تحلیل اوضاع و اتخاذ تصمیمات مهم خود، مد نظر قرار داده اند.
این شرایط و نقش عوامل بین المللی در معادلات سیاسی در ایران، تا زمانی ادامه خواهند داشت که:
1- غرب و قبل از همه آمریکا، قادر به توقف برنامه هسته ای رژیم اسلامی گردیده، از این طریق، وزنه نفوذ سیاسی خود را در جامعه ایران نسبت به وزنه روسیه در نزد طبقات حاکمه در کشور، ارتقاء دهد.
2- موضوعاتی نظیر کیفیت توسعه مناسبات روسیه و غرب، در حوزه علائق امنیتی هر طرف، نظیر نوع رابطه غرب با گرجستان، ایجاد و یا توقف ساخت پایگاههای ضد موشکی آمریکا در اروپای شرقی، توافق جدی برای کاهش حجم زرادخانه های هسته ای دو طرف، ادامه گسترش و یا توقف روند افزایش اعضاء ناتو، موضوع افزایش سهم روسیه در بازار گاز اروپا، بطور کلی، میزان ادغام و یا عدم ادغام روسیه در مجموعه سیستم سیاسی، نظامی و اقتصادی غرب، از دقایق مهم تغییر نگاه روسیه و غرب به منافع خود در ارتباط با ایران و رژیم اسلامی خواهند بود.
3- رشد شرایط دموکراتیک در روسیه که جامعه بجای مانده از اتحاد شوروی را از سلطه باندهای مافیایی فعلی خارج نموده، حکومت قانون و حساب پس دادن به حریفان سیاسی و جامعه، در مفهوم رایج آن برقرار گردیده، از این مسیر، به نزدیکی هر چه بیشتر روسیه به اروپا منجر گردد. شکل گیری چنین امکانی همچنین، به میزان آماده گی اروپا به پذیرش نقش ویژه روسیه، که از هر لحاظ قدرتمند ترین کشور اروپایی است، بستگی دارد. رابطه اروپا و روسیه، همواره نظیر یک "استخوان لای زخم" باقی مانده، هرگز نمی توان از ادغام کامل روسیه در اروپا سخن گفت.
4- جنبش انقلابی در ایران، هر چه بیشتر رشد کرده، تعمیق پیدا کند. در نتیجه آن، طبقه کارگر از وحدت سیاسی- تشکیلاتی برخوردار شده، در تئوری و عمل به قدرت اصلی اپوزیسیون رژیم اسلامی تبدیل گشته، مبارزات دموکراتیک- انقلابی را به سوی یک اعتصاب سیاسی عمومی و قیام مسلحانه سوق دهد. در این حالت، یک نظام دموکراتیک- شورایی قادر است، تعیین سرنوشت کشور را به مردم سپرده، آن را از عنصر محاسبات سیاسی قدرتهای امپریالیستی و فدراسیون روسیه، خارج سازد.
اکبر تک دهقان
3 تیر 1388- 24 ژوئن 2009
دولت روسیه، طی چندین موضع گیری مستقیم و غیرمستقیم و حتی افراطی، از قدرت گیری مجدد احمدی نژاد در ایران، حمایت نموده است. تردیدی نیست، این اقدام، معنایی بجز ضدیت با مبارزات و خواسته های مردم، بویژه در روزهای اخیر ندارد. کشوری که خود را دموکراتیک و مدرن و متعلق به جهان متمدن میداند، دست به موضع گیریهایی میزند، که تنها از دارودسته جنایتکار طالبان و دسته جات و دولتهای نظیر آن ساخته است. برخورد دولت روسیه، نه از نیاز های مردم ایران به حفظ امنیت، آرامش و حکومت " قانون"، آنطور که خود ادعا میکند، بلکه از نیازهای روسیه در حفظ رژیم اسلامی، بمثابه رژیمی متحد خود در کشمکش با قدرتهای غربی، ناشی میگردد.
در دنیای شرایط جنگ سرد تا بهمن ماه سال 1357 ( فوریه 1979) ، جایگاه ایران، بعنوان یک موقعیت ژئوپولیتیک بسیار حساس، برای هر دو ابرقدرت آمریکا و اتحاد شوروی، حائز اهمیت ویژه ای بود. وقوع انقلاب بهمن و سرنگونی رژیم سلطنتی، تبدیل ایران از کشوری تحت سلطه امپریالیسم آمریکا به کانونی ظاهراً بی طرف، اما عملا در جانب شوروی، معادلات سیاسی سابق را کاملاً بر هم زد. فروپاشی اتحاد شوروی در سال 1991، نه فقط تغییری در این صف بندی جدید سیاسی بوجود نیاورد، بلکه بدلیل تقویت ناسیونال- شوینیسم روسی، حتی آن را از صراحت بیشتری نیز برخوردار ساخت. از این گذشته، بازار داخلی ایران نیز، که پیش از سقوط رژیم پهلوی، کم و بیش ملک طلق کنسرنهای آمریکایی بود، از این پس میان اروپا، ژاپن، چین و روسیه تقسیم شد. به اینترتیب، هر تغییری در شرایط سلطه، بویژه احتمال بروز یک وضعیت انقلابی در کشور، نه فقط با منافع طبقات حاکمه در ایران، بلکه حتی با منافع طبقات حاکمه در روسیه نیز در تماس قرار میگرفت. حمایت فعالانه حزب توده و دارودسته راهزن " اکثریت " از رژیم اسلامی در سال 1360، حتی ارتکاب جنایات آشکار علیه مردم از سوی این دسته جات شبه فاشیستی، بدون تردید، با خطر فروپاشی رژیم اسلامی و از دید شوروی*1، امکان یک چرخش سیاسی به زیان آن نیز در ارتباط بود. در اثر چنین روندی، توازن قوای سیاسی بین المللی میتوانست، به زیان شوروی و بعدها، روسیه کنونی، تغییر کند. تأکید بر این واقعیت بی اهمیت نیست که رژیم اسلامی و همه جناحهای آن، حتی چماقداران خیابانی آنها، از چنین واقعیاتی و موجودیت آنها در متن چنین شرایط بین المللی و منطقه ای آگاهی داشته، آن را در تمام محاسبات دوران سلطه گری 30 ساله، در تحلیل اوضاع و اتخاذ تصمیمات مهم خود، مد نظر قرار داده اند.
این شرایط و نقش عوامل بین المللی در معادلات سیاسی در ایران، تا زمانی ادامه خواهند داشت که:
1- غرب و قبل از همه آمریکا، قادر به توقف برنامه هسته ای رژیم اسلامی گردیده، از این طریق، وزنه نفوذ سیاسی خود را در جامعه ایران نسبت به وزنه روسیه در نزد طبقات حاکمه در کشور، ارتقاء دهد.
2- موضوعاتی نظیر کیفیت توسعه مناسبات روسیه و غرب، در حوزه علائق امنیتی هر طرف، نظیر نوع رابطه غرب با گرجستان، ایجاد و یا توقف ساخت پایگاههای ضد موشکی آمریکا در اروپای شرقی، توافق جدی برای کاهش حجم زرادخانه های هسته ای دو طرف، ادامه گسترش و یا توقف روند افزایش اعضاء ناتو، موضوع افزایش سهم روسیه در بازار گاز اروپا، بطور کلی، میزان ادغام و یا عدم ادغام روسیه در مجموعه سیستم سیاسی، نظامی و اقتصادی غرب، از دقایق مهم تغییر نگاه روسیه و غرب به منافع خود در ارتباط با ایران و رژیم اسلامی خواهند بود.
3- رشد شرایط دموکراتیک در روسیه که جامعه بجای مانده از اتحاد شوروی را از سلطه باندهای مافیایی فعلی خارج نموده، حکومت قانون و حساب پس دادن به حریفان سیاسی و جامعه، در مفهوم رایج آن برقرار گردیده، از این مسیر، به نزدیکی هر چه بیشتر روسیه به اروپا منجر گردد. شکل گیری چنین امکانی همچنین، به میزان آماده گی اروپا به پذیرش نقش ویژه روسیه، که از هر لحاظ قدرتمند ترین کشور اروپایی است، بستگی دارد. رابطه اروپا و روسیه، همواره نظیر یک "استخوان لای زخم" باقی مانده، هرگز نمی توان از ادغام کامل روسیه در اروپا سخن گفت.
4- جنبش انقلابی در ایران، هر چه بیشتر رشد کرده، تعمیق پیدا کند. در نتیجه آن، طبقه کارگر از وحدت سیاسی- تشکیلاتی برخوردار شده، در تئوری و عمل به قدرت اصلی اپوزیسیون رژیم اسلامی تبدیل گشته، مبارزات دموکراتیک- انقلابی را به سوی یک اعتصاب سیاسی عمومی و قیام مسلحانه سوق دهد. در این حالت، یک نظام دموکراتیک- شورایی قادر است، تعیین سرنوشت کشور را به مردم سپرده، آن را از عنصر محاسبات سیاسی قدرتهای امپریالیستی و فدراسیون روسیه، خارج سازد.
-----------------------------
توضیحات
*1- نیروی سیاسی اصلی اپوزیسیون در سال 1360، ظاهراً مجاهدین و سازمانهای چپ بودند. اما در عمل، قدرت جناحهای لیبرال در درون و بیرون حاکمیت اسلامی طوری بود، که امکان جایگزینی رژیم اسلامی با دولتی لیبرال ( بنی صدر، جبهه ملی، نهضت آزادی، حزب دموکرات کردستان) یعنی از دید حزب توده و شوروی، دولتی در جانب غرب، بمراتب محتمل تر بود. به این ترتیب حمایت حزب توده و " اکثریت" از رژیم اسلامی دارای کیفت ویژه ای بوده، که در چهارچوب منافع شوروی در مقابله با نفوذ غرب در ایران قابل ارزیابی است.
----------------------
نقل این مطلب، در سایتهای خارج از کشور، با ذکر منبع آزاد است.
نقل این مطلب در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، بشرط عدم تغییر در محتوای آن آزاد است. نگارنده این سطور، به این دلیل علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد.
www.j-shoraie.blogspot.com pouyane50@yahoo.de
---------------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها
کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و مدافعین رژیم پهلوی، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، و موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
----------------------
تیتر مقاله از "امپریالیسم روسیه ... " به "فدراسیون روسیه ... " تغییر یافت. دلیل آن ابهامات بسیار در تشخیص دقیق ماهیت اقتصادی و سیاسی فدراسیون روسیه است. نویسنده قادر نیست در شرایط فعلی به این ابهامات پاسخ بگوید. 31 ژانویه 2024
ــــــــــــــــــــــــــــــ
سهشنبه، خرداد ۲۶، ۱۳۸۸
پس از کودتای انتخاباتی؛ جامعه ایران به کدام سو میرود؟ - 5
اکبر تک دهقان
26 خرداد 1388- 16 ژوئن 2009
اوج گیری جنبش انقلابی- دموکراتیک
اگر " وضعیت انقلابی " را بمثابه شرایط رواج ابتکارات انقلابی و مستقل توده های مردم بپذیریم، در اینصورت هم اینک در مقابل چشمان ما، چنین وضعیتی درایران درحال شکل گیری است. جامعه ایران آشکارا، در آستانه ورود به شرایط وقوع یک عمل انقلابی توده ای بزرگ قراردارد:
1- حکومت اسلامی دیگر قادر نیست بدون تغییر در روشهای تاکنونی خود، به اعمال سلطه ادامه دهد. از سوی دیگر، مردم نیز قادر به تحمل شرایط زندگی به شیوه فعلی نیستند. به اینترتیب، کشور وارد یک بحران عمومی، که هم سلطه گران و هم تحت سلطه گان را در خود فروبرده، گشته است.
2- مطالبات توده های مردم، خواستهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، که طی 30 سال سلطه دیکتاتوری تروریستی بر روی هم تلنبار شده اند، به تشدید غیرقابل توصیف تضادهای اجتماعی، قبل از هم، تضاد میان توده های مردم و دستگاه دولتی اسلامی منجر گردیده اند.
3- توده های مردم در سراسر کشور، مداوماً در زندگی سیاسی عمومی فعال میشوند. نه فقط تلاش پیشروان در کوچه و خیابان، بلکه بخشهای محافظه کارتر حتی، نظیر پزشکان و شاغلین مراکز آموزشی دولتی نیز، به مبارزه علنی روی میاورند. مردمی که تا دیروز، به " زندگی سگی " چسبیده، به فکر منافع فردی بوده، افسرده گی روحی و درمانده گی سیاسی خود را با پناه بردن به مواد مخدر و تماشای " شوهای لوس آنجلسی" تسکین میدادند، امروز به سرنوشت سیاسی ملی و تحولات تاریخی فکر میکنند، و گروه گروه به خیابانها میریزند.
آیا ظهور وضعیت انقلابی در کشور، بطور خود بخودی بمعنای تعمیق جنبش انقلابی، وقوع انقلاب و پیروزی آن است؟ خیر! تضمین گذار شرایط سیاسی جامعه از وضعیت انقلابی به عمل قطعی انقلاب و درهم شکستن قدرت سیاسی حاکم، به عوامل مهم دیگری نیز بستگی دارد:
1- عناصری که وضعیت انقلابی کنونی را بیان میکنند، عمدتاً طبیعت عینی دارند؛ یعنی بحرانهای اقتصادی، سیاسی و ناتوانی رژیم اسلامی از اعمال سلطه و نظایر آن. در حالیکه در خصلت نمایی عمل قطعی انقلاب، نه فقط شرایط عینی، بلکه عامل ذهنی نیز بهمان میزان چه بسا بیشتر، اهمیت دارد. این، به سطح رشد یافته گی سیاسی مردم، میزان سازمانیافته گی مبارزات، و آماده گی فکری توده ها در توسل به یک عمل بزرگ و سراسری مربوط است.
2- بلوغ شرایط ذهنی یک انقلاب، قبل از همه، در وجود یک رهبری انقلابی و نیروی اجتماعی متشکل در کنار آن، برنامه سیاسی پیشرو، و اقدامات عملی برای سازماندهی مردم در تشکلهای مستقل با جهت گیری انقلابی، بازتاب پیدا میکند. بدون مردم متشکل و مستقل از دستگاه حاکمه، سازمانیافته و هدفمند، هر قیام مسلحانه ای میتواند به یک شورش کور مبدل شده، به شکست منجر گردد.
3 – در جنبش انقلابی کنونی مردم ایران، این جریان رژیمی " اصلاح طلبان" است، که کم و بیش بر اوضاع مسلط هستند. " کم و بیش"! از آنجا که آنها خود بهمراه سلطنت طلبان و لیبرالها، طی بیش از دو دهه، بر انقلاب و انقلابی گری، لعن و نفرین کرده، مروج عافیت طلبی و " صادرات و واردات" بوده، فرهنگ ضدیت با مبارزات انقلابی را با شدت افراطی تقویت نموده، و مانع از رشد روحیات سیاسی- مبارزاتی در میان نسل جدید گشته اند. حال این نیرو، بیکباره به درون یک جنبش انقلابی ناخواسته کشیده شده و در شرایطی که بر آنها تحمیل گردیده، گرفتار شده اند. رابطه مردم مبارز با این نیرو، میزان استقلال بخش پیشرو جنبش از جناحی از رژیم حاکم، در بدترین حالت، حداقل تحمیل خواستهای اصلی خود بر این رهبری سازشکار، سطح و کیفیت ادغام سازمانهای مستقل، نظیر سندیکاهای کارگری، سازمانهای زنان و روشنفکران ضد سانسور در مبارزات فعلی، بویژه آغاز اعتصابات کارگری در صنایع کلیدی، لحظات تعیین کننده ای هستند، که تعمیق انقلاب را در پی داشته، وضعیت انقلابی را به یک عمل انقلابی قطعی، در مقیاس سراسری مبدل خواهند ساخت.
4- مبارزات انقلابی که هم اینک با سرعت در حال گسترش است، اگر بر ضعف بزرگ عامل ذهنی، یعنی فقدان رهبری مبارز، مصمم و پیگیر، عدم وجود برنامه سیاسی پیشرو و سازماندهی توده ای حول این برنامه غلبه نکند، بدون تردید با کسب برخی " پیروزی" های ناچیز و قابل چشم پوشی از یک طرف، و سرکوب شدید بخش پیشرو این جنبش از سوی دیگر، حداقل در این دور به شکست منجر خواهد شد. در این صورت جامعه شاهد استقرار نوع جدیدی از حکومت اسلامی، توسط جناح مدافعین بورژوازی صنعتی خواهد شد. همان جناحی که معتقد است، بورژوازی تجاری( تجار بازار، دارودسته مؤتلفه، انجمن حجتیه)، " انقلاب اسلامی " آنها را از دهه 60 به بعد به انحراف کشیده، به " خط امام" شان خیانت کرده، و با توسل به " رمالی و کف بینی" و " اقتصاد صدقه ای"، کشور را به ورشکستگی کنونی سوق دادند. هم اروپا و هم آمریکا، با استقرار این نوع از رژیم اسلامی، که اندکی از زوائد خشن اسلامی آن " اصلاح" شده باشد، مسلماً بخوبی و با رضایت کامل، کنار خواهند آمد. برای اکثریت مردم ایران بویژه کارگران اما، شرایط غیرقابل تحمل اقتصادی و بی حقوقی سیاسی مفرط کنونی، در حد قابل اعتنایی تغییر نخواهد کرد.
-------------------------------
نقل این مطلب، در سایتهای خارج از کشور، با ذکر منبع آزاد است.
نقل این مطلب در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، بشرط عدم تغییر در محتوای آن آزاد است. نگارنده این سطور، به این دلیل علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد.
www.j-shoraie.blogspot.com pouyane50@yahoo.de
----------------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها
کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و مدافعین رژیم پهلوی، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، و موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
----------------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراهاwww.toumaj.blogfa.com
کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و مدافعین رژیم پهلوی، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، و موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
----------------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراهاwww.toumaj.blogfa.com
دوشنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۸۸
پس از کودتای انتخاباتی؛ جامعه ایران به کدام سو میرود؟ - 4
اکبر تک دهقان
24 خرداد 1388- 14 ژوئن 2009
نتایج مثبت کودتای انتخاباتی!
زمانیکه از احتمال شروع جنگ جهانی اول در سال 1914 و از شرکت روسیه تزاری در این جنگ صحبت میشود، لنین میگوید: " من فکر نمیکنم که تزار روسیه اینهمه احمق باشد، که چنین هدیه بزرگی را به ما تقدیم کند!" اما تجربه نشان داد، که تزار روسیه، درست " اینهمه احمق" بود: از آنجا که بمثابه یک کشور امپریالیستی غوطه ور در بحرانهای بی پایان، راهی بجز شرکت در قتل عام تدارک دیده شده توسط قدرتهای " فائقه "، برای مقابله با جنبش کارگری اروپا و تقسیم جهان نداشت؛ به این دلیل که او علیرغم اطلاع از خطرات آغاز جنگ اما، بحکم شرایط سیاسی، اقتصادی و نظامی دوران توسعه امپریالیستی سرمایه داری، ناگزیر از پذیرش ضروریات عینی این جهت گیری بود. امروز برای رژیم اسلامی، در توسل آن به یک کودتای انتخاباتی علیه مردم از یک طرف و همزمان، انحصار طلبی افراطی به زیان حریفان درونی خود از سوی دیگر، درست همین قانونمندی و اجبار شرایط عینی حاکم است. انقلاب مردم ایران علیه رژیم فاشیستی اسلامی، به چه فرصت طلایی بجز اقدام سرکوبگرانه و آشکارا احمقانه کنونی، برای کشاندن توده های مردم به خیابان و تمرین مقابله قهرآمیز مردمی با قهر دولتی نیاز داشت؟ همان قهر دولتی، که طی 30 سال، حیات این ماشین کشتارجمعی را تضمین کرده است.
جناح مسلط رژیم اسلامی، به دلیل شرایط بن بستی که طی 4 سال اخیر بویژه، در آن گرفتار گشته، به اتخاذ این تصمیم و ارتکاب این حماقت بزرگ نیاز داشت. همانگونه که برای مردم، راهی بجز تشدید مبارزه نمانده، برای جانیان حاکم نیز در جهت عکس آن، وضع بر همین منوال است. استراتژی رژیم اسلامی در شرایط کنونی، تولید بمب هسته ای، و توسل به یک جنگ خارجی است: بهمان دلیل که در آغاز استقرار آن درسالهای 57 تا 59 درست به همین انتخاب نیاز پیدا کرد؛ جنگی که به اعلام موسوی اردبیلی در سالهای مذکور، یک " نعمت الهی" بوده، در صورت عدم حمله ارتش عراق، "ما " باید خود آن را شروع میکردیم. در پرتو جنگ جنایتکارانه 8 ساله و به بهانه آن، نابودی همه سازمانهای سیاسی و قتل عام دهها هزار مبارز سیاسی امکانپذیر گشته، نیروی سرکوب گسترده کنونی و حتی روانشناسی سیاسی یک جامعه " اسلامی " و متکی بر " شهادت"، شکل گرفت. اگر از دوران " توسعه" سرمایه داری ایران در طول سلطه حکومت اسلامی، جنگ 8 ساله را کسر کنید، تقریباً هیچ چیز دیگری باقی نمی ماند.
مردم به ناچار شرکت کننده در نمایش انتخاباتی رژیم، روزها پیش از موعد رأی گیری، در کوچه و خیابان بودند. تا از یکطرف، حضور و میزان قدرت خود را به نمایش بگذارند، از سوی دیگر، بمحض اطلاع از تقلب انتخاباتی گسترده، بی تعلل و بی وقفه، نظیر روزهای قبل در خیابانها حاضر شده، رژیم و دستگاه سرکوب آن را علناً به مصاف طلبند. این تاکتیک سیاسی نه لزوماً از مرکزی تعیین و هدایت شده، بلکه از انگیزه های بسیار نیرومند توده های معترض به رژیم، برای ایجاد تغییراتی سیاسی در همین دوره کنونی، ناشی گردیده است. خطرات سلطه مجدد جناح " رهبر" بر سرنوشت کشور، چنان است، که دیگر هیچ راهی، برای جلوگیری از سقوط کامل جامعه به قعر جنگ و فقر و فروپاشی کامل باقی نمانده است. نتیجه اینکه توده های مردم، خود ابتکار عمل را بدست گرفته، نارهبران اصلاح طلب را به دنبال خود کشیده، حتی آنها را مجبور ساختند، علیرغم " هشدار" های متعدد مبنی بر خودداری از اعمال " خشونت"، بتدریج و صریحاً از مردم بخواهند، به اعتراضات " مدنی " خود ادامه دهند!
اعتراضات مداوم کنونی، که بعضاً در تمام ساعات روز جریان دارند، قبل از همه، ابهت دستگاه سرکوب رژیم، موتورسواران، " لباس شخصی" ها، نیروی انتظامی تبهکار و دسته جات " ضد شورش" را در هم شکست. آنهایی که تا دیروز کسی جراًت عدم اطاعت از دستورات سرکوبگرانه خیابانی شان را نداشت، حال در روز روشن، بطور مستقیم مورد تهاجم مردم واقع شده، " برده گان" دیروزشان برای دستورات امروزشان، پشیزی ارزش قائل نمیشوند. چه کسی تصور چنین " موهبتی" را داشت؟ صحنه ای که یک دخترجوان و بی سلاح، چندین لگد به سوی مأمور تا دندان مسلح " رهبر" پرتاب میکند، باید هر تحلیلگر و فعال سیاسی را قانع کند: این جامعه نسبت به تحولات مربوط به اعتراضات اول ماه مه سال 1384 *1 باز هم یک گام اساسی به جلو برداشته است. لازم به تأکید است، همه صحنه های جنگ و گریز خیابانی، که از شمارش خارج شده اند، تنها طی 2 روز پس از انتخابات روی داده اند.
توازن قوای سیاسی در جامعه ایران از اوائل سال 1384، بنفع توده های مردم شروع به تغییر نمود، و مراسمهای روز کارگر در سراسر کشور در سال مزبور، آن را به نمایش گذاشت. این روند هم اینک نیز علیرغم گسترده گی سرکوب مردم طی 4 سال اخیر، با شدت بیسابقه ای در حال پیشروی است.
-----------------------
توضیحات
-----------------------
نقل این مطلب، در سایتهای خارج از کشور، با ذکر منبع آزاد است.
نقل این مطلب در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، بشرط عدم تغییر در محتوای آن آزاد است. نگارنده این سطور، به این دلیل علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد.
www.j-shoraie.blogspot.com pouyane50@yahoo.de
-------------------------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها
کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و مدافعین رژیم پهلوی، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، و موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
--------------------------------
یکشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۸
پس از کودتای انتخاباتی؛ جامعه ایران به کدام سو میرود؟ - 3
اکبر تک دهقان
24 خرداد 1388- 14 ژوئن 2009
اصلاح طلبان، " لیبرال دموکرات" ها و اعتراضات مردمی!
کشمکشهای کنونی در کشور، در دو وجه اصلی قابل تفکیک است:
1- مردمی که از این رژیم جانی به تنگ آمده، برای سرنگونی آن به شیوه کم خطر، یعنی " انقلاب رنگی/ مخملی" روی آورده اند. برای مردم درعین حال کاملاً روشن است، هر میزان عقب راندن حکومت اسلامی، شرایط را برای برچیدن کامل آن، مناسب تر خواهد ساخت. از آنجا که هیچگونه رهبری مورد اعتماد و خارج از ساختار حاکم وجود ندارد، امید خود را به استفاده از تضادهای داخلی رژیم اسلامی بسته، به قصد ایجاد حتی یک روزنه اندک به پای انتخاباتی رفته اند، که خود از ضد دموکراتیک و " خودمانی" بودن آن مطلع بوده اند.
2- در همان سویی که مردم حضور دارند - با تفاوت بنیادی در منافع و انگیزه ها- درعین حال جریانی اسلامی، ضد دموکراتیک و خود از بنیانگذاران اصلی و چه بسا افراطی این ماشین آدمکشی قرار دارد. معضل این گروه یعنی " اصلاح طلبان " اما، نه ضد دموکراتیک و ضد انسانی بودن این رژیم همواره فاشیستی، بلکه سهم خواهی آنها از طعمه عظیم قدرت و ثروت در کشور است- بویژه اینکه خود را در تأسیس رژیم اسلامی و جنایات غیرقابل تصور دهه 60، کاملاً بحق، بسیار سهیم میدانند. بجز این، این گروه بر بی فایده بودن سیاست سرکوب عریان و حکومت تروریستی در طی 30 سال پی برده، تلاش میکند، از طریق سفرهای خارجی، " گفتگوی تمدنها " و لبخند زدن ضمن انجام مصاحبه با خبرنگاران خارجی، راه حل دیگری برای جلوگیری از فروپاشی نظام دلخواه خود بیابد. در طی 8 سال سلطه این جریان بر دستگاه اجرایی، آنها کوچکترین گامی در جهت منافع مردم برنداشتند. حتی مشاور زن محمد خاتمی، در آخرین روزهای ریاست جمهوری اصلاح طلبان، از حکم عمیقأ ضدبشری و هولناک تر از سیاست آدم سوزی در رژیم هیتلر، یعنی سنگسار، دفاع کرده، آن را ضامن " حفظ خانواده " در ایران شمرد.
در این میان همچنین گروه دیگری از اصلاح طلبان، عمدتاً در خارج از رژیم، وجود دارند. این جریان که خود را " لیبرال" و یا " لیبرال دموکرات" مینامد، گروهی بشدت ضد کمونیست افراطی و دشمن حرکت مستقل مردم بوده، چشم به فرامین قدرتهای امپریالیستی دوخته، مداوماً به دستگاه حاکمه پیرامون " خطر" کمونیستها هشدار داده، مخالف هر نوعی از دخالت توده ها در تعیین سرنوشت خود هستند. یکی از نماینده گان این جریان، احمد زید آبادی، در مصاحبه ای با رادیو آلمان ( دویچه وله Welle Deutsche ) در روز 23 خرداد- که به یک توافق از پیش صورت گرفته با سیاستهای دولت آلمان شبیه است- بطور غیرمستقیم، اما صریح و روشن، از مردم میخواهد، وضع موجود را پذیرفته، پس از مدت کوتاهی به خانه های خود بازگردند. روشن است این فقط میزان نفرت جریان " لیبرال" از توسل مردم به ابتکارات توده ای را به نمایش میگذارد. رادیو آلمان برای پوشاندن این موضع عمیقاً ارتجاعی و گمراه ساختن مخاطبین خود، تیتر مصاحبه فوق را به یک شکل ظاهراً رادیکال، یعنی تحریم انتخابات مزین میسازد.
--------------------------------
نقل این مطلب، در سایتهای خارج از کشور، با ذکر منبع آزاد است.
نقل این مطلب در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، بشرط عدم تغییر در محتوای آن آزاد است. نگارنده این سطور، به این دلیل علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد.
www.j-shoraie.blogspot.com pouyane50@yahoo.de
------------------
24 خرداد 1388- 14 ژوئن 2009
اصلاح طلبان، " لیبرال دموکرات" ها و اعتراضات مردمی!
کشمکشهای کنونی در کشور، در دو وجه اصلی قابل تفکیک است:
1- مردمی که از این رژیم جانی به تنگ آمده، برای سرنگونی آن به شیوه کم خطر، یعنی " انقلاب رنگی/ مخملی" روی آورده اند. برای مردم درعین حال کاملاً روشن است، هر میزان عقب راندن حکومت اسلامی، شرایط را برای برچیدن کامل آن، مناسب تر خواهد ساخت. از آنجا که هیچگونه رهبری مورد اعتماد و خارج از ساختار حاکم وجود ندارد، امید خود را به استفاده از تضادهای داخلی رژیم اسلامی بسته، به قصد ایجاد حتی یک روزنه اندک به پای انتخاباتی رفته اند، که خود از ضد دموکراتیک و " خودمانی" بودن آن مطلع بوده اند.
2- در همان سویی که مردم حضور دارند - با تفاوت بنیادی در منافع و انگیزه ها- درعین حال جریانی اسلامی، ضد دموکراتیک و خود از بنیانگذاران اصلی و چه بسا افراطی این ماشین آدمکشی قرار دارد. معضل این گروه یعنی " اصلاح طلبان " اما، نه ضد دموکراتیک و ضد انسانی بودن این رژیم همواره فاشیستی، بلکه سهم خواهی آنها از طعمه عظیم قدرت و ثروت در کشور است- بویژه اینکه خود را در تأسیس رژیم اسلامی و جنایات غیرقابل تصور دهه 60، کاملاً بحق، بسیار سهیم میدانند. بجز این، این گروه بر بی فایده بودن سیاست سرکوب عریان و حکومت تروریستی در طی 30 سال پی برده، تلاش میکند، از طریق سفرهای خارجی، " گفتگوی تمدنها " و لبخند زدن ضمن انجام مصاحبه با خبرنگاران خارجی، راه حل دیگری برای جلوگیری از فروپاشی نظام دلخواه خود بیابد. در طی 8 سال سلطه این جریان بر دستگاه اجرایی، آنها کوچکترین گامی در جهت منافع مردم برنداشتند. حتی مشاور زن محمد خاتمی، در آخرین روزهای ریاست جمهوری اصلاح طلبان، از حکم عمیقأ ضدبشری و هولناک تر از سیاست آدم سوزی در رژیم هیتلر، یعنی سنگسار، دفاع کرده، آن را ضامن " حفظ خانواده " در ایران شمرد.
در این میان همچنین گروه دیگری از اصلاح طلبان، عمدتاً در خارج از رژیم، وجود دارند. این جریان که خود را " لیبرال" و یا " لیبرال دموکرات" مینامد، گروهی بشدت ضد کمونیست افراطی و دشمن حرکت مستقل مردم بوده، چشم به فرامین قدرتهای امپریالیستی دوخته، مداوماً به دستگاه حاکمه پیرامون " خطر" کمونیستها هشدار داده، مخالف هر نوعی از دخالت توده ها در تعیین سرنوشت خود هستند. یکی از نماینده گان این جریان، احمد زید آبادی، در مصاحبه ای با رادیو آلمان ( دویچه وله Welle Deutsche ) در روز 23 خرداد- که به یک توافق از پیش صورت گرفته با سیاستهای دولت آلمان شبیه است- بطور غیرمستقیم، اما صریح و روشن، از مردم میخواهد، وضع موجود را پذیرفته، پس از مدت کوتاهی به خانه های خود بازگردند. روشن است این فقط میزان نفرت جریان " لیبرال" از توسل مردم به ابتکارات توده ای را به نمایش میگذارد. رادیو آلمان برای پوشاندن این موضع عمیقاً ارتجاعی و گمراه ساختن مخاطبین خود، تیتر مصاحبه فوق را به یک شکل ظاهراً رادیکال، یعنی تحریم انتخابات مزین میسازد.
--------------------------------
نقل این مطلب، در سایتهای خارج از کشور، با ذکر منبع آزاد است.
نقل این مطلب در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، بشرط عدم تغییر در محتوای آن آزاد است. نگارنده این سطور، به این دلیل علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد.
www.j-shoraie.blogspot.com pouyane50@yahoo.de
------------------
پس از کودتای انتخاباتی؛ جامعه ایران به کدام سو میرود؟ - 2
اکبر تک دهقان
24 خرداد 1388- 14 ژوئن 2009
تحول سیاسی صورت گرفته در کشور، حتی در چهارچوب نرمهای رایج سیاسی، اقدامی کودتاگرانه محسوب میگردد. موضوع در اینجا نه بر سر " اصلاح طلبان" و اهداف آنها، که طی 8 سال حکومت این گروه، چیزی از اصلاح طلبی آنان آشکار نشد، بلکه صحبت از مردمی است که براساس یک قراداد اعلام شده از سوی یک دولت ظاهراً رسمی، به پای یک " انتخابات" رفته اند- یعنی قراردادی را با طرف مقابل منعقد نموده اند. دستگاه اداری برگزار کننده انتخابات، پیش از شروع شمارش آراء، همه ابزارهای تماس فوری و انتقال اطلاعات را از کار انداخته، نماینده گان معینی را وسیعاً از حق نظارت بر صندوقها محروم کرده، دست به ممانعت از کنترل خالی بودن صندوقها زده، در انتها هم اقدام به جابجایی صندوقها نموده، حتی علیرغم عدم اتمام رای گیری، مراکز رأی گیری را بسته، مردم را با خشونت به بیرون ریخته است. آنها سپس بدون شمارش آراء، اعداد از قبل تنظیم شده ای را در مقابل اسامی معینی ثبت نموده، بلافاصله ساختمان مرکزی محل شمارش آراء را تعطیل کرده، دست به تهاجم به دفاتر حریفان خود زده، به ضرب و شتم مخالف و خبرنگار اقدام کرده، و بسرعت نیروهای مسلح خود را به خیابانها گسیل ساخته اند. وقتی همه این امور، به تغییرات سیاسی علیه همان دولت ظاهراً رسمی مربوط باشد، و نه خرید و فروش " سیب زمینی"، در اینصورت مردم با یک کودتای نظامی در مفهوم کلاسیک آن سر و کار دارند و لاغیر.
به توضیح حقوقی بالا، اخبار و اطلاعات متعددی را که به قبل و بعد از انتخابات فوق مربوط هستند، اضافه کنیم. در هیچیک از نظرخواهیهای گسترده سابق، حتی کمترین سطحی از " پیروزی" مسئول سابق این دستگاه اجرایی وجود ندارد. از این گذشته، هجوم مردم امیدوار به اندک تغییراتی در چهارچوب این رژیم ضد دموکراتیک، چنان همه جانبه بود، که " رئیس جمهور" کودتایی کنونی، چاره کار را در انجام اموری نظیر توزیع رایگان سیب زمینی و افتتاح یک خط آهن هنوز به اتمام نرسیده می بیند. روشن است، نظرخواهیها، بیان حقیقی تحولات بعدی نیستند، اما در چهارچوب شرایط سیاسی معینی، همچنین تعداد و تنوع اینگونه نظرخواهیها، به همراه شواهدی نظیر تجمعات توده ای بزرگ، جهت کلی تغییرات آتی را بدرستی بیان خواهند نمود.
----------------------------------
- نقل مطالب این وبلاگ، بدون ذکر منبع آزاد است. انتشار مجدد تمام و یا بخشی از هر مطلب، بدون ذکر نام نویسنده و یا با نام مستعار، در نشریات و سایتهای داخل و خارج آزاد است. نگارنده این سطور، هرگز به این دلیل علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به افشاءگری نزده! از آن وسیله ای برای خودستایی و تبلیغات ارزان نخواهد ساخت. نویسنده اتنطار دارد که اصل محتوای مطلب، بطور جدی تغییر نکند.
شنبه، خرداد ۲۳، ۱۳۸۸
پس از کودتای انتخاباتی؛ جامعه ایران به کدام سو میرود؟ - 1
اکبر تک دهقان
23 خرداد 1388- 13 ژوئن 2009
جناح همواره مسلط در رژیم اسلامی، نمایش انتخاباتی روز 22 خرداد را، به یک کودتا علیه مردمی که به ایجاد اندک روزنه ای در این رژیم جانی امید بسته بودند، مبدل ساخت. اینکه آیا چنین تغییری ممکن بود و یا توده های مردم باید به تحریم آن دست میزدند و یا خیر، از اهمیت این حق انسان تحت برده گی اسلامی کم نمیکند، که آنها برای قابل تحمل ساختن شرایط بربرمنشانه زندگی در این رژیم پلید، حق داشتند در این جهت گام بردارند. تحلیل سیاسی و یا توضیح جامعه شناسانه رفتار سیاسی مردم، نباید به حق آنها در توسل به اقدامات معینی، آنگونه که خود صحیح تشخیص میدهند و قادر به تحمل آن هستند، صدمه ای بزنند. از این رو باید ضمن احترام به مردم اسیر در این شرایط فوق تصور، احساسات و آرزوهای آنها را درک کرد، دخالتگری سیاسی و شور و امید به برافکندن هیولای حکومت اسلامی را در میان آنها، تقویت و تحکیم ساخت. این همچنین نوعی مرزبندی با جریانات ارتجاعی و ضدمردمی، نظیر سلطنت طلبان و سازمان مجاهدین، محسوب میگردد - یعنی نیروهایی که عناصر سرکوبگر و اشراف منش آنها، امروزه، صفحات کامنت نویسی سایتهای خبری را از سرکوفت زدن به مردم و تحقیر آنها پر ساخته اند.
23 خرداد 1388- 13 ژوئن 2009
جناح همواره مسلط در رژیم اسلامی، نمایش انتخاباتی روز 22 خرداد را، به یک کودتا علیه مردمی که به ایجاد اندک روزنه ای در این رژیم جانی امید بسته بودند، مبدل ساخت. اینکه آیا چنین تغییری ممکن بود و یا توده های مردم باید به تحریم آن دست میزدند و یا خیر، از اهمیت این حق انسان تحت برده گی اسلامی کم نمیکند، که آنها برای قابل تحمل ساختن شرایط بربرمنشانه زندگی در این رژیم پلید، حق داشتند در این جهت گام بردارند. تحلیل سیاسی و یا توضیح جامعه شناسانه رفتار سیاسی مردم، نباید به حق آنها در توسل به اقدامات معینی، آنگونه که خود صحیح تشخیص میدهند و قادر به تحمل آن هستند، صدمه ای بزنند. از این رو باید ضمن احترام به مردم اسیر در این شرایط فوق تصور، احساسات و آرزوهای آنها را درک کرد، دخالتگری سیاسی و شور و امید به برافکندن هیولای حکومت اسلامی را در میان آنها، تقویت و تحکیم ساخت. این همچنین نوعی مرزبندی با جریانات ارتجاعی و ضدمردمی، نظیر سلطنت طلبان و سازمان مجاهدین، محسوب میگردد - یعنی نیروهایی که عناصر سرکوبگر و اشراف منش آنها، امروزه، صفحات کامنت نویسی سایتهای خبری را از سرکوفت زدن به مردم و تحقیر آنها پر ساخته اند.
----------------------
نقل این مطلب، در سایتهای خارج از کشور، با ذکر منبع آزاد است.
نقل این مطلب در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، بشرط عدم تغییر در محتوای آن آزاد است. نگارنده این سطور، به این دلیل علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد.
نقل این مطلب، در سایتهای خارج از کشور، با ذکر منبع آزاد است.
نقل این مطلب در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، بشرط عدم تغییر در محتوای آن آزاد است. نگارنده این سطور، به این دلیل علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد.
-------------------
یکشنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۸
بیانیه کانون نویسنده گان ایران
به مناسبت
بیست و هشتمین سالگرد اعدام سعید سلطانپور
يکشنبه ۱۷ خرداد ۱٣٨٨ - ۷ ژوئن ۲۰۰۹
بیست و هشت سال پیش، در چنین روزهایی، در ٣۱ خرداد ۱٣۶۰، سعید سلطانپور، شاعر، نمایشنامهنویس، منتقد، کارگردان تئاتر و عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران که در رژیم گذشته نیز بارها زندانی شده بود، پس از تحمل شکنجههای سنگین، همراه با ۱۴ تن دیگر به جوخه اعدام سپرده شد. اما سعید فقط یک شاعر، نویسنده یا نمایشگر ساده نبود. شاید به جرأت بتوان گفت که او جلوهگاه تمامی ویژگیهای برجستهیی بود که در هر عصر، تنها در تنی چند از روشنفکران به نمود در میآید؛ روشنفکری متعهد، انترنالیست، فروتن در برابر مردم و خروشان در مقابل قدرت ستمبارگان؛ نویسنده و شاعری که التزاماش به آزادی و برابری، حقیقت و همه ارزشهای انسانی و پاک، تا دم مرگ با او بود. شک نداریم که شاملوها، پویندهها، مختاریها و... در فضایی دم زدند و بالیدند که سلطانپور و سلطانپورها به وجود آورده بودند؛ با سنتی رشد کردند که در آن نوشتن و گفتن جدا از انسان و سرنوشت و آیندهی او معنایی ندارد. کانون نویسندگان ایران در بیست و هشتمین سالگرد اعدام تبهکارانهی سعید سلطانپور همچنان بر خواستهی بر حقِ همیشگیِ خود پا میفشارد که پروندههای کشتارهای دهه ۱٣۶۰ و از جمله پرونده سعید سلطانپور را بگشایند. آرزوی ما این است که شرایطی فراهم آید که بتوانیم بزرگداشتی شایستهی این روشنفکر آزاده و بزرگ برگزار کنیم، و از تشکلهایی که در خارج کشور در تدارک مراسمی برای بزرگداشت یاد و خاطره سعید سلطانپور و راه و روش اجتماعی او هستند قدردانی میکنیم.
بیست و هشتمین سالگرد اعدام سعید سلطانپور
يکشنبه ۱۷ خرداد ۱٣٨٨ - ۷ ژوئن ۲۰۰۹
مردم شریف و آزاده !
بیست و هشت سال پیش، در چنین روزهایی، در ٣۱ خرداد ۱٣۶۰، سعید سلطانپور، شاعر، نمایشنامهنویس، منتقد، کارگردان تئاتر و عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران که در رژیم گذشته نیز بارها زندانی شده بود، پس از تحمل شکنجههای سنگین، همراه با ۱۴ تن دیگر به جوخه اعدام سپرده شد. اما سعید فقط یک شاعر، نویسنده یا نمایشگر ساده نبود. شاید به جرأت بتوان گفت که او جلوهگاه تمامی ویژگیهای برجستهیی بود که در هر عصر، تنها در تنی چند از روشنفکران به نمود در میآید؛ روشنفکری متعهد، انترنالیست، فروتن در برابر مردم و خروشان در مقابل قدرت ستمبارگان؛ نویسنده و شاعری که التزاماش به آزادی و برابری، حقیقت و همه ارزشهای انسانی و پاک، تا دم مرگ با او بود. شک نداریم که شاملوها، پویندهها، مختاریها و... در فضایی دم زدند و بالیدند که سلطانپور و سلطانپورها به وجود آورده بودند؛ با سنتی رشد کردند که در آن نوشتن و گفتن جدا از انسان و سرنوشت و آیندهی او معنایی ندارد. کانون نویسندگان ایران در بیست و هشتمین سالگرد اعدام تبهکارانهی سعید سلطانپور همچنان بر خواستهی بر حقِ همیشگیِ خود پا میفشارد که پروندههای کشتارهای دهه ۱٣۶۰ و از جمله پرونده سعید سلطانپور را بگشایند. آرزوی ما این است که شرایطی فراهم آید که بتوانیم بزرگداشتی شایستهی این روشنفکر آزاده و بزرگ برگزار کنیم، و از تشکلهایی که در خارج کشور در تدارک مراسمی برای بزرگداشت یاد و خاطره سعید سلطانپور و راه و روش اجتماعی او هستند قدردانی میکنیم.
کانون نویسندگان ایران ۱۷ خرداد ۱٣٨٨
-------------------------
اشتراک در:
پستها (Atom)