چهارشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۸۸

پس از کودتای انتخاباتی؛ جامعه ایران به کدام سو میرود؟ - 6

فدراسیون روسیه و حمایت از رژیم اسلامی

اکبر تک دهقان
3 تیر 1388- 24 ژوئن 2009

دولت روسیه، طی چندین موضع گیری مستقیم و غیرمستقیم و حتی افراطی، از قدرت گیری مجدد احمدی نژاد در ایران، حمایت نموده است. تردیدی نیست، این اقدام، معنایی بجز ضدیت با مبارزات و خواسته های مردم، بویژه در روزهای اخیر ندارد. کشوری که خود را دموکراتیک و مدرن و متعلق به جهان متمدن میداند، دست به موضع گیریهایی میزند، که تنها از دارودسته جنایتکار طالبان و دسته جات و دولتهای نظیر آن ساخته است. برخورد دولت روسیه، نه از نیاز های مردم ایران به حفظ امنیت، آرامش و حکومت " قانون"، آنطور که خود ادعا میکند، بلکه از نیازهای روسیه در حفظ رژیم اسلامی، بمثابه رژیمی متحد خود در کشمکش با قدرتهای غربی، ناشی میگردد.

در دنیای شرایط جنگ سرد تا بهمن ماه سال 1357 ( فوریه 1979) ، جایگاه ایران، بعنوان یک موقعیت ژئوپولیتیک بسیار حساس، برای هر دو ابرقدرت آمریکا و اتحاد شوروی، حائز اهمیت ویژه ای بود. وقوع انقلاب بهمن و سرنگونی رژیم سلطنتی، تبدیل ایران از کشوری تحت سلطه امپریالیسم آمریکا به کانونی ظاهراً بی طرف، اما عملا در جانب شوروی، معادلات سیاسی سابق را کاملاً بر هم زد. فروپاشی اتحاد شوروی در سال 1991، نه فقط تغییری در این صف بندی جدید سیاسی بوجود نیاورد، بلکه بدلیل تقویت ناسیونال- شوینیسم روسی، حتی آن را از صراحت بیشتری نیز برخوردار ساخت. از این گذشته، بازار داخلی ایران نیز، که پیش از سقوط رژیم پهلوی، کم و بیش ملک طلق کنسرنهای آمریکایی بود، از این پس میان اروپا، ژاپن، چین و روسیه تقسیم شد. به اینترتیب، هر تغییری در شرایط سلطه، بویژه احتمال بروز یک وضعیت انقلابی در کشور، نه فقط با منافع طبقات حاکمه در ایران، بلکه حتی با منافع طبقات حاکمه در روسیه نیز در تماس قرار میگرفت. حمایت فعالانه حزب توده و دارودسته راهزن " اکثریت " از رژیم اسلامی در سال 1360، حتی ارتکاب جنایات آشکار علیه مردم از سوی این دسته جات شبه فاشیستی، بدون تردید، با خطر فروپاشی رژیم اسلامی و از دید شوروی*1، امکان یک چرخش سیاسی به زیان آن نیز در ارتباط بود. در اثر چنین روندی، توازن قوای سیاسی بین المللی میتوانست، به زیان شوروی و بعدها، روسیه کنونی، تغییر کند. تأکید بر این واقعیت بی اهمیت نیست که رژیم اسلامی و همه جناحهای آن، حتی چماقداران خیابانی آنها، از چنین واقعیاتی و موجودیت آنها در متن چنین شرایط بین المللی و منطقه ای آگاهی داشته، آن را در تمام محاسبات دوران سلطه گری 30 ساله، در تحلیل اوضاع و اتخاذ تصمیمات مهم خود، مد نظر قرار داده اند.

این شرایط و نقش عوامل بین المللی در معادلات سیاسی در ایران، تا زمانی ادامه خواهند داشت که:

1- غرب و قبل از همه آمریکا، قادر به توقف برنامه هسته ای رژیم اسلامی گردیده، از این طریق، وزنه نفوذ سیاسی خود را در جامعه ایران نسبت به وزنه روسیه در نزد طبقات حاکمه در کشور، ارتقاء دهد.

2- موضوعاتی نظیر کیفیت توسعه مناسبات روسیه و غرب، در حوزه علائق امنیتی هر طرف، نظیر نوع رابطه غرب با گرجستان، ایجاد و یا توقف ساخت پایگاههای ضد موشکی آمریکا در اروپای شرقی، توافق جدی برای کاهش حجم زرادخانه های هسته ای دو طرف، ادامه گسترش و یا توقف روند افزایش اعضاء ناتو، موضوع افزایش سهم روسیه در بازار گاز اروپا، بطور کلی، میزان ادغام و یا عدم ادغام روسیه در مجموعه سیستم سیاسی، نظامی و اقتصادی غرب، از دقایق مهم تغییر نگاه روسیه و غرب به منافع خود در ارتباط با ایران و رژیم اسلامی خواهند بود.

3- رشد شرایط دموکراتیک در روسیه که جامعه بجای مانده از اتحاد شوروی را از سلطه باندهای مافیایی فعلی خارج نموده، حکومت قانون و حساب پس دادن به حریفان سیاسی و جامعه، در مفهوم رایج آن برقرار گردیده، از این مسیر، به نزدیکی هر چه بیشتر روسیه به اروپا منجر گردد. شکل گیری چنین امکانی همچنین، به میزان آماده گی اروپا به پذیرش نقش ویژه روسیه، که از هر لحاظ قدرتمند ترین کشور اروپایی است، بستگی دارد. رابطه اروپا و روسیه، همواره نظیر یک "استخوان لای زخم" باقی مانده، هرگز نمی توان از ادغام کامل روسیه در اروپا سخن گفت.

4- جنبش انقلابی در ایران، هر چه بیشتر رشد کرده، تعمیق پیدا کند. در نتیجه آن، طبقه کارگر از وحدت سیاسی- تشکیلاتی برخوردار شده، در تئوری و عمل به قدرت اصلی اپوزیسیون رژیم اسلامی تبدیل گشته، مبارزات دموکراتیک- انقلابی را به سوی یک اعتصاب سیاسی عمومی و قیام مسلحانه سوق دهد. در این حالت، یک نظام دموکراتیک- شورایی قادر است، تعیین سرنوشت کشور را به مردم سپرده، آن را از عنصر محاسبات سیاسی قدرتهای امپریالیستی و فدراسیون روسیه، خارج سازد.

-----------------------------
توضیحات
*1- نیروی سیاسی اصلی اپوزیسیون در سال 1360، ظاهراً مجاهدین و سازمانهای چپ بودند. اما در عمل، قدرت جناحهای لیبرال در درون و بیرون حاکمیت اسلامی طوری بود، که امکان جایگزینی رژیم اسلامی با دولتی لیبرال ( بنی صدر، جبهه ملی، نهضت آزادی، حزب دموکرات کردستان) یعنی از دید حزب توده و شوروی، دولتی در جانب غرب، بمراتب محتمل تر بود. به این ترتیب حمایت حزب توده و " اکثریت" از رژیم اسلامی دارای کیفت ویژه ای بوده، که در چهارچوب منافع شوروی در مقابله با نفوذ غرب در ایران قابل ارزیابی است.
----------------------

نقل این مطلب، در سایتهای خارج از کشور، با ذکر منبع آزاد است.

نقل این مطلب در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، بشرط عدم تغییر در محتوای آن آزاد است. نگارنده این سطور، به این دلیل علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد.
www.j-shoraie.blogspot.com pouyane50@yahoo.de

---------------------

سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها
کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و مدافعین رژیم پهلوی، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، و موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
----------------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراهاwww.toumaj.blogfa.com
----------------------
تیتر مقاله از "امپریالیسم روسیه ... " به "فدراسیون روسیه ... " تغییر یافت. دلیل آن ابهامات بسیار در تشخیص دقیق ماهیت اقتصادی و سیاسی فدراسیون روسیه است. نویسنده قادر نیست در شرایط فعلی به این ابهامات پاسخ بگوید. 31 ژانویه 2024
ــــــــــــــــــــــــــــــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر