اکبر تک دهقان
9 آوریل 2013- 20 فروردین 1392
قابل توجه نمایندگان جریان "نشست احزاب، سازمانها و نهادهای چپ و کمونیست"
در خارج از کشور!
در گوشه ای از کیهان، کهکشانی بنام کهکشان "راه شیری"،
و در یکی از بازوهای کناری آن، ستاره ای بنام خورشید و حول این ستاره، سیستمی بنام
منظومه شمسی بوجود آمده است. در اطراف این ستاره، سیاره ای بنام کره زمین در حال
چرخش است. در این سیاره، 5 واحد طبیعی مسکونی بنام "قاره" وجود دارند که
از تحولات طبیعی ناشی شده اند. در این واحدهای طبیعی، نیروهای مولده و همزمان
با آنها تحولات اجتماعی، مستقل از اراده
انسانها و تحت اجبار شرایط زندگی رشد کرده اند، که در نتیجه آن، 190 واحد سیاسی
بنام "کشور" شکل گرفته اند.
کشور ایران، یکی از این واحدهای سیاسی سرمایه داری است؛ که
حقانیت تاریخی پیدایش آن و قطعیت موجودیت کنونی آن، نه بیشتر از کشورهای دیگر و نه
کمتر از کشورهای دیگر است. کشورها نه بر
مبنای زبان و قومیت و مذهب، بلکه بر اساس توسعه سرمایه داری و اشکال و ویژه گیهای
آن تحت شرایط قدرت معین داخلی، منطقه ای و جهانی ایجاد شده اند. از این رو، همه
کشورهای جهان، کشورهایی چند زبانی، چند مذهبی و از هر نظر مختلط هستند.
تا زمانی که در این قاره ها، "کشور" وجود دارد
آقایان شالگونی و علیزاده! تا زمانی که در این جهان، آمریکا و روسیه و انگلیس و
ترکیه و ژاپن و اندونزی و شیلی و تونس و نیجریه و چین و ماچین وجود دارند آقای حسام!
کشور ایران هم، درست در چهارچوب مرزهای فعلی آن، وجود خواهد داشت. آیا پذیرش این
حقیقت بدیهی، برای شما مشکل است؟! اگر "ذهن" شما قادر به درک و هضم این
حجم ساده از"عین" نیست- که هر روستایی معمولی در این دنیا،
بطور غریزی قادر به درک آن است-، پس ذهن شما قادر به درک و هضم چه میزان "عین"
است؟!
طرح مسائلی کلی و ناروشن و ابهام انگیز در اطلاعیه نشست آخر
شما، نظیر "تضمین حق تعیین سرنوشت ملل
تحت ستم ایران و اتحاد داوطلبانه آنها" به چه معنا است؟ قوی ترین احتمال این
است، که شرکت کننده گان در نشستهای شما، معتقدند، که مسیر تشکیل کشور کنونی ایران،
"اشتباه" بوده و برای رفع این "اشتباه"، باید از طریق اعطاء
حقوق سیاسی به "اقوام"- که بمثابه ساختار، در ایران وجود خارجی ندارند-،
سپس جلب توافق نماینده گان این "اقوام" به ایجاد یک "اتحاد
داوطلبانه"، کشور ایران را در قرن بیست و یکم و از نو و اینبار نظیر لبنان
تأسیس کرد! چنین فکری، نه فقط تماماً غیرعلمی و غیرتاریخی، بلکه بلحاظ سیاسی نیز
غیرملی، ضددموکراتیک و علیه طبیعی ترین حق شهروند ایرانی، یعنی حق زندگی صلح آمیز
با خویشاوندان، همسایگان، همکاران، همشهریان و هم میهنان خود است.
تاریخ سیاسی معاصر ایران، نماینده گی قومی نمیشناسد. مردم
درکی از چنین مقوله ای نداشته، و در چهارچوب سیاسی قومی زندگی نکرده اند. نماینده
گی در جامعه ای با اینهمه جنبشهای انقلابی- دموکراتیک و بویژه جایگاه چپ انقلابی
در آنها، همواره نماینده گی سیاسی یعنی طبقاتی بوده است. و کسب نماینده گی سیاسی
نیز، تنها از طریق رهبری جنبشها و انقلابات و یا انتخابات دموکراتیک و قانونی میسر
است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر