جمعه، خرداد ۳۱، ۱۳۹۲

30 خرداد سال 92: قاتل دیروز و اصلاح طلب امروز!





اکبر تک دهقان

30 خرداد 1392- 20 ژوئن 2013





"بسوی بوسه میرویم،
 
بسوی بوسه عشق،

بسوی جاودانه روز ..." *1


روز 30 خرداد سال 60 روزی است، که انقلاب بهمن با تهاجم گسترده و درنده خویانه حکومت اسلامی روبرو شد و درهم شکست. مردم ایران، بجز بخش کوچکی که حول سازمان مجاهدین خلق و جریانات چپ مبارز متشکل شده بودند، قادر به ایستادگی در برابر این یورش وحشیانه نشده و با سرعت میدان مقاومت را ترک کردند. در این روز تلخ، همه تلاشهای روشنگران و مبارزات انقلابیون نسلهای 100 سال گذشته برای استقرار یک نظام سیاسی انسانی و دموکراتیک به شکست کشیده شد و ضدمردمی ترین نیروی سیاسی در تمام تاریخ بیش از 1000 سال جوامع سپری شده ایرانی، یعنی اتحادی از روحانیت اسلامی ضد هرگونه تغییر و پیشرفت و تحمل حقوق انسان، واردکننده گان کالا، دلالان و محتکران بزرگ بازار اسلامی و چنگ انداخته بر درآمدهای نفتی و نیروهای جدید فاشیستی و ضدکمونیست افراطی، بر سرنوشت مردم مسلط شدند.

رفسنجانی جنایتکار در شهریور سال 1360، در نطقی در مراسم نماز جمعه تهران، که از بلندگوی بند 6 مجرد واحد 2 زندان قزلحصار پخش میشود، خطاب به نیروهای مخالف و زندانیان سیاسی چنین میگوید:

"خون شما جوشش ندارد. هر روز اینهمه از شما اعدام میشوند، کسی اعتراض نمیکند." *2

این، "اصلاح طلبان" امروزی بودند، که همپای جناح دلالان بازار تهران یعنی "مؤتلفه" و حتی افراطی تر از آنها، برای آغاز قصابی کامل نسل گذشته، خود را هلاک کرده، مرتباً طرح و نقشه تدوین کرده، از خمینی جلاد خواهان تأیید آنها میشدند. این جریان باند سیاهی موسوم به "خط امام"، که از طریق جانیانی نظیر محسن سازگارا، بهزاد نبوی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی، محسن رضایی، موسوی تبریزی، محمدی گیلانی، هادی غفاری، صادق خلخالی، موسوی خوئینی ها و بقیه، طرح ضدبشری براه انداختن حمام خون دهه 60 را ریختند، امروز هم به فریب مردم و برای حفظ این ماشین خون و کثافت، تحت سیاست ریاکارانه "اطلاح طلبی" مشغول هستند. متحدین امروزین آنها هم، همان متحدین دیروزی شان، یعنی دارودسته رژیمی موسوم به سازمان "اکثریت" و تبهکارانی نظیر فرخ نگهدار و مهدی فتاپور هستند؛ پس چه کسانی؟!

به این نقل قول ها از زندانی سیاسی سابق ایرج مصداقی در منبع زیر، که به سیاست "اصلاح طلبان" رژیم در سال 60 مربوط است، دقت کنید:

"یکی از پاسدارانی که شاهد محاکمه ‌یک زندانی توسط آیت الله محمدی گیلانی [اصلاح طلب امروز] بوده برای زندانیانی که در سال ۵۹ دستگیر شده بودند تعریف کرده‌بود که محمدی گیلانی خطاب به او می‌گوید: ‌"من کاری به اسم تو ندارم، من هیکلی را که در مقابلم ایستاده محاکمه می‌کنم." و به این ترتیب حکم اعدام او را صادر کرده بود."

"در طول شهریور‌ماه بارها مقامات قضایی رژیم از موسوی تبریزی گرفته تا محمدی گیلانی در رادیو و تلویزیون و رسانه‌ها اعلام کردند:

"یکی از احکام جمهوری اسلامی این است که هر کس در برابر این نظام امام عادل بایستد کشتن او واجب است. و زخمی‌اش را باید زخمی‌تر کرد که کشته شود... " یا فرمان دادند اگر کسی در تظاهرات دستگیر شود نیاز نیست به زندان آورده شود، چنانچه دو حزب‌اللهی علیه او شهادت دهند همان‌جا می‌توانند وی را اعدام کنند."

"محمد منتظری در مجلس شورای اسلامی [در اردیبهشت 60] تظلم‌خواهی مجاهدین را "فتنه" نامید و "آیات محارب" را که عبارت است از "همانا کسانی که با خدا و رسولش می‌ستیزند و در زمین به فساد می‌‌کوشند جزایشان این است که کشته شوند یا به دار روند یا دست‌ها و پاهایشان بر خلاف یکدیگر قطع گردد و یا از آن سرزمین رانده شوند. این رسوایی آنان در دنیاست و در آخرت برایشان عذاب بزرگی خواهد بود."، بر آنها تطبیق کرد و تقاضای شدت عمل نمود."

تأکیدات از وبلاگ جمهوری شورایی
---------

مقاله زیر در تاریخ ذیل آن در وبسایت جمهوری شورایی (آرشیو) منتشر شده است. در اینجا با اندکی ادیت مجدد و تغییر ناچیز بازتکثیر میگردد.

http://j-shoraii.blogspot.de/2007/06/30-60.html

30 خرداد 60: مقاومت اجتناب ناپذیر و شکست محتوم
 
اکبر تک دهقان
انتشار اول؛ 4 تیر 1386- 25 ژوئن 2007
انتشار دوم با ادیت مجدد و با تغییر ناچیز؛ 30 خرداد 1392- 20 ژوئن 2013


روز 30 خرداد سال 60، یاد آور یکی از نقاط عطف بزرگ و سرنوشت ساز جنبشهای انقلابی در تاریخ معاصر ایران است. حماسه سیاهکل در بهمن سال 49، قیام مردم تبریز در بهمن سال 56، قیام مسلحانه در روزهای 21 و22 بهمن سال 57 و مقاومت سراسیمه مردم در روز 30 خرداد سال 60، لحظات آغاز، همه گیر شدن، اوج یابی، افول تدریجی و در انتها، شروع فروپاشی کامل انقلاب بهمن را رقم میزنند. مقاومت مردم در روز 30 خرداد سال 60، که بصورت یک تظاهرات کم و بیش بی برنامه و هراسناک از تثبیت رژیم ترور آغاز شد، علیرغم شجاعت و شور انقلابی شرکت کننده گان در آن اما، سرنوشتی جز شکست در پیش رو نداشت.

رژیم اسلامی در دو سال گذشته و ماههای قبل از سال 1360، مداوماً دست به پیشروی زده، در موضع قدرت کامل برای درهم کوبیدن قطعی انقلاب قرار گرفته بود. حوادث سیاسی و تغییرات جدی، نظیر قلع و قمع قدرت شورایی در ترکمن صحرا (بهمن سال 58)، تهاجم سبعانه به دانشگاهها و تعطیلی کلیه مراکز آموزش عالی (اردیبهشت سال 59)، راهزنی دارودسته فرخ نگهدار-علی کشتگر (اکثریت) در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (خرداد سال 59) و آغاز جنگ تجاوزکارانه 8 ساله (شهریور سال 59)، توازن قوای سیاسی در سطح کشور را بطور استراتژیک و برگشت ناپذیر بنفع رژیم اسلامی تغییر داده بود. اپوزیسیون چپ که بدلیل همدستی فعال سازمان خیانتکار "اکثریت" با دستگاههای سرکوب رژیم، بشدت تضعیف شده بود، از توانی بمراتب کمتر از گذشته برای تجمع نیرو برخوردار بوده، بدتر از آن، قادر به درک ابعاد فاجعه بار خطرات بزرگ آتی و احتمال وقوع حمام خون نبود؛ نتیجتاً هیچگونه اتحادی نیز در میان نیروهای اصلی سراسری و کردستانی شکل نگرفت.

رژیم اسلامی که از هفته های آخر سال 1359، با سرعت و کاملاً سازمانیافته در حال طراحی نقشه آغاز سرکوب همگانی و قتل عام فعالین سیاسی بود، بدون برخورد به مانعی جدی تعرض میکرد. سازمانهای سیاسی، قبل از همه مجاهدین خلق، قادر به تدوین یک استراتژی مقابله با شرایط آتی نشده، در بهترین حالت به یک قیام عجولانه و مأیوسانه متوسل شدند. رژیم اسلامی با درهم شکستن مقاومت روز 30 خرداد، که در تهران به یک تظاهرات نیم میلیون نفری انجامیده بود، با درنده خویی توصیف ناپذیری، عملی ساختن کشتارهای هولناک دهه 60 را آغاز کرد. طبق آمارهای کاملاً موثق، از روز 30 خرداد سال 60 تا اوایل پاییز سال 61، بیش از 12000 نفر از آگاهترین مبارزین سیاسی، عمدتاً در سنین 17 تا 22 سالگی، گروه گروه، به معنی واقعی کلمه سلاخی شدند. این همان کابوس هولناکی بود که با تحقق آن، همه دستاوردهای مبارزات مردم ایران، از انقلاب مشروطیت تا انقلاب بهمن نابود گردید.


مبارزین شجاع و آزادیخواه روز 30 خرداد سال 60 به بعد، بدون آماده گی لازم و بیکباره در دوراهی انتخابی بسیار دشوار قرارگرفته، داوطلبانه در مسیری گام گذاردند، که انتهای آن جز شکست محتوم نبود. این واقعیت اما ذره ای از عظمت شخصیت پیشرو، و صداقت و تعهد آنان به ارزشهای انسانی کم نمیکند. آنها برای جلوگیری از شکست انقلاب بزرگ بهمن و تثبیت قطعی رژیم ترور اسلامی، در شرایط فقدان سازمانیافتگی انقلابی توده های مردم و عدم وجود یک اپوزیسیون متحد، خود را به آب و آتش زدند. با جرئت میتوان از شهامت و جسارت انقلابی جانباختگان این دوره، بعنوان پدیده ای بیمانند و غیرقابل انتظار در قرن بیستم و همه تاریخ ایران یاد کرد.
یاد پرآوازه، شجاعت و آرمانخواهی پرشور آنان گرامی باد!
----------
جانیان حاکم، طرح کشتارهای بزرگ را در چه تاریخی آماده نموده، چگونه زمینه های عملی شدن آنرا مهیا ساختند؟


حکومت اسلامی با شروع جنگ ارتجاعی از تابستان سال 1359، تشدید سرکوب بقصد نابودی کامل دست آوردهای انقلاب بهمن را، در دستور کار خود قرار داد. در همین رابطه، جلساتی از سوی مسئولین کاملاً رسمی و دولتی و نه افراد قمه کش و "لباس شخصی"، تشکیل شده، سیاست سرکوب همگانی، بطور منظم و سازمانیافته، مورد بحث و تصمیم گیری واقع میشود. گزارش این جلسات در اواخر خرداد سال 1360 در نشریه "کار"، ارگان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت، درج گردید. *3


جلسات "هماهنگی مقابله با احزاب و گروههای ضد انقلاب" در روزهای 9 و 11 بهمن سال 1359، تحت مسئولیت بهزاد نبوی، وزیر مشاور در امور اجرایی دولت رجایی [از جریان "سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی" و اصلاح طلب کنونی]، برگزار میشوند. سازمان نامبرده، نه فقط در این مورد، بلکه از آغاز تأسیس رژیم اسلامی، بازوی فاشیستی و افراطی آن را تشکیل میداده است. در این جلسات، موارد پایین برای شروع تهاجم همه جانبه و کشتارهای دسته جمعی مبارزین، بترتیب زیر به تصویب میرسند:

1- طی اطلاعیه‌ای که از سوی دادستان انقلاب صادر می گردد *4 به کلیه گروه‌های مسلح که علیه نظام جمهوری اسلامی اسلحه کشیده‌اند مهلت داده می شود که اسلحه‌های خود را به مراکز سپاه و کمیته تحویل دهند و متعهد گردند تا پس از این در چهارچوب قانون اساسی و قوانین جاری مملکت به فعالیت خود ادامه دهند.

2- در صورت عدم تحویل سلاح، گروه‌های مسلح غیرقانونی اعلام و با آنان بشدت مقابله خواهد شد.

3- قبل از اعلام مهلت پانزده روزه سپاه و کمیته تحت سرپرستی برادر تهرانی معاون اطلاعاتی نخست‌وزیر کلیه سران گروه های متخاصم مسلح بالفعل شناسایی و دستگیر شوند و مهلت در زندان خواهند داشت تا رسماً اعلام نمایند که دیگر دست به اسلحه نخواهند برد.

4- قبل و بعد از اعلام دادستانی فعالیت تبلیغاتی وسیع تحت مسئولیت برادر زنگنه معاون وزیر ارشاد جهت سه منظور به شرح ذیل انجام خواهد شد:

الف- فراهم شدن زمینه اجتماعی جهت برخورد با این سازمان‌ها و گروهها

ب- مشخص کردن گروه‌های متخاصم مسلح بالفعل

ج- ممانعت از هر گونه برخورد گروه‌های مردمی با این سازمان‌ها و گروه‌ها در مدت 15 روزه مهلت (جلوگیری از برخورد حزب‌الله با گروه‌های مسلح و واگذاری آن به مسئولان.)

5- بلافاصله پس از اعلام دادستانی موج وسیع حمایت دولت و کلیه نهادها و گروه‌های خط امامی از این حرکت (طی مصاحبه و اعلامیه و نماز جمعه و ...) تحت مسئولیت آقای زنگنه معاون وزیر ارشاد.

6- پس از سر آمدن مدت مهلت، با شدت تمام کلیه سران و کادرهای سازمان دستگیر و محاکمه و به اشد مجازات برسند و حتا کلیه سمپات‌ها که در حین فروش روزنامه، پخش اعلامیه و پلاکارت و یا هرگونه فعالیت به نفع این گروه‌ها دستگیر و درجهت ارشاد مجازات شوند.

7- محاکمات این‌ها باید علنی باشد.

8- طی اطلاعیه وزارت کشور اعلام نماید به علت شرایط فعلی جامعه (مساله جنگ) هیچ حزب و گروهی اجازه تظاهراًت و میتینگ ندارند ...
-------
شرکت کننده گان در دو جلسه طراحی کشتارهای دسته جمعی:
1- محمدرضا مهدوی ‌‌کنی، وزیر کشور و سرپرست کمیته‌های انقلاب اسلامی
2- باقری کنی، مسئول کمیته انقلاب اسلامی مرکز
3- مرتضی رضایی [یا محسن رضایی؟]، فرمانده سپاه‌ پاسداران انقلاب ‌اسلامی وقت و جانشین فرمانده سپاه پاسداران کنونی
4- عبدالکریم موسوی ‌اردبیلی، دادستان ‌کل کشور
5- علی قدوسی، دادستان‌ کل انقلاب اسلامی
6- مصطفی میرسلیم، سرپرست ‌شهربانی کل کشور
7- بهزاد نبوی، وزیرمشاور در امور اجرایی، و مسئول برگزاری این جلسات
8- محسن سازگارا، معاون سیاسی بهزاد نبوی وزیر مشاور
9- علی قوچ کانلو، مسئول واحد احزاب و گروهها در معاونت سیاسی نخست وزریری. از معاونین محسن سازگارا
10- نصرالله جهانگرد، مسئول بخش تحقیقات واحد احزاب و گروهها در معاونت سیاسی نخست وزیری، از معاونین محسن سازگارا

در جلسه دوم (روز 11 بهمن سال 59) افراد زیر نیز، به جمع بالا اضافه میشوند:

11- اسدالله لاجوردی، دادستان انقلاب اسلامی مرکز
12- محمد کچویی، رئیس زندان اوین
13- خسرو تهرانی، معاون اطلاعات و امنیت نخست وزیر
14- صباح زنگنه، معاون وزیر ارشاد
15- حسین غفاری (عضو شورای سرپرستی صدا و سیما)
16- صفر صالحی، فرمانده ستاد سپاه‌ پاسداران.

در این جلسات، احزاب موجود در کشور، در 4 دسته قرار میگیرند. دسته چهارم، خود به دو گروه تقسیم میشود:

گروه 1- "متخاصم بالفعل"
گروه 2- "متخاصم بالقوه"


- دسته چهارم از احزاب سیاسی کشور، گروههای "متخاصم بالفعل": این گروهها، مشمول مرحله اول سیاست سرکوب میگردند.

1- حزب دمکرات (جناح قاسملو) [دقیق: حزب دموکرات کردستان ایران]
2- کومله [دقیق: سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران- کومه له، یک سازمان چپ از سنت مائوئیسم، در طیف نیروهای موسوم به " خط 3 "]
3- سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر [بزرگترین سازمان در طیف موسوم به "خط 3". این جریان، بخش بزرگی از جناح انشعابی از سازمان مجاهدین در سال 1354 را تشکیل میداد.]
4- رزگاری [یک سازمان کردستانی ایرانی، جریانی سیاسی- مذهبی (سنی) راست، نزدیک به دولت سابق عراق و سازمان مجاهدین خلق]
5- چریک های فدایی (اقلیت) [دقیق: سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، بزرگترین سازمان چپ سراسری در این مقطع]
6- فدائیان خلق (اشرف دهقانی) [دقیق: چریکهای فدایی خلق ایران (بدون پیشوند "سازمان"]

- دسته چهارم از احزاب سیاسی کشور. گروههای "متخاصم بالقوه" که برای مرحله دوم سرکوب در نظر گرفته میشوند:

1- سازمان مجاهدین خلق ایران *5
2- چریک‌های فدایی مستقل *6
3- رزمندگان راه کارگر [منظور دراینجا، گروه کوچکی در طیف "خط 3" یعنی: سازمان رزمنده گان آزادی طبقه کارگر، است.]
4- آرمان مستضعفین [جریانی چپ اسلامی و مدافع چهارچوب فکری علی شریعتی.]
5- راه کارگر (علی اصغر ایزدی) [نام اضافه شده، احتمالاً باید چهره اصلی از رهبری این جریان در دوره فوق را مشخص کند، تا با عنوان آمده "(راه کارگر)" بالاتر و در بند 3 اشتباه نشود.]

- دسته سوم از احزاب سیاسی کشور. این بخش، گروههایی را که مخالف رژیم ارزیابی شده، اما دست به اقدام مسلحانه برای


سرنگونی حکومت اسلامی نمی زنند، شامل میگردید؛ از این رو در مرحله آخر سیاست سرکوب، قرار میگیرند:

1- حزب توده ایران [در این مقطع بطور علنی و افراطی از همه سیاستهای رژیم اسلامی، بوِیژه جنگ و سرکوب آزادیهای دموکراتیک، دفاع میکرد.]
2- سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران (اکثریت) [دقیق: سازمان فداییان خلق ایران- اکثریت. این گروه در این مقطع، فعالانه از سیاستهای جنگ تجاوزکارانه و سرکوب رژیم اسلامی دفاع کرده، و شعار "پاسداران باید به سلاح سنگین مسلح شوند" آن، بر دیوارهای شهرها نقش بسته بود.]*7
3- حزب رنجبران [این جریان از موضع افراطی ضد شوروی، در کنار جناح بنی صدر قرار گرفته، از جنگ تجاوزکارانه حمایت میکرد.]
4- حزب دمکرات طرفدار کنگره چهار (جناح غنی بلوریان) *8
5- جبهه ملی *9

مطالب درون علامت [ ] و تأکیدات از طریق خط کشی، فونت درشت و یا رنگ آبی، از وبلاگ جمهوری شورایی است.
-----------------------------
توضیحات

*1- قسمت قابل خواندن قطعه شعری از یک زندانی سیاسی در آستانه اعدام، بر روی دیوار زیر کاسه دستشویی در یکی از سلولهای بازجویی در زیرزمین زندان گوهردشت در بهار سال 1364.

*2- بنقل از حافظه شخصی خود و با اطمینان کامل از درستی آن.

*3- این اطلاعیه را دادستانی انقلاب اسلامی رژیم، در اواخر خرداد سال 60 صادر کرده، بلافاصله بر اساس آن، اعدامهای دسته جمعی زندانیان سیاسی آغاز گردید. در این رابطه سندی که نقش یکی از مبتکرین اصلی صدور این اطلاعیه یعنی  محسن سازگارا، این اصلاح طلب خارج از کشوری امروزی را معرفی میکند، در زیر درج میشود:

"بهزاد نبوی در سال ۸۴ در این رابطه گفت: یک معاونت سياسى مهمى [در نخست وزیری] بود كه آقاى [محسن] سازگارا مسئول آن بودند و خيلى از كارهاى سياسى هم كه بايد در وزارت كشور انجام مى‌شد در اين معاونت به سرانجام میرسید. اعلاميه ۱۰ ماده‌اى دادستانى كه در سال ۶۰ صادر شد، در نخست وزيرى تنظيم شد نه در وزارت كشور و يا دادستانى بلكه توسط معاونت سياسى [نخست وزیری و تحت  مسئولیت آقای سازگارا]".

تأکیدات و توضیحات درون علامت [ ] از وبلاگ جمهوری شورایی

نقل قول بالا بنقل از مقاله آقای ایرج مصداقی در منبع زیر:



برای تهیه بخش مربوط به سند برگزاری جلسات طراحی توطئه کشتارهای دسته جمعی زندانیان سیاسی، از منبع بالا استفاده شده است. در منابع دیگری، اسامی برخی گروههای سیاسی دیگر نیز قید شده است. از آنجا که مقاله آقای ایرج مصداقی، با ارائه منبع این خبر یعنی نشریه کار سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت و ذکر شماره های آن همراه است، نگارنده، همین لیست را بعنوان سند قابل اتکاء منتقل میکند.

*4- البته موضوع صدور این اطلاعیه از سوی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت، علیرغم هوچیگری بدوی و سوءاستفاده تبلیغاتی، امروز هیچ ربطی به گروه توکل [سازمان فداییان-اقلیت]، که یک محفل منفعل و حاشیه ای خارج از کشوری و از عوامل اصلی فروپاشی سازمان فدایی- اقلیت است، پیدا نمیکند. فردی از این جریان بنام حسن بهزاد، در سال گذشته در برنامه ای از سوی بی بی سی و با شرکت فرخ نگهدار، بنحو مسخره و ناشیانه ای، اطلاعیه مورد بحث سازمان را از جیب بیرون آورده، آن را در مقابل چشمان تماشاچیان برنامه گرفته، معرکه "من آنم که رستم بود پهلوان" راه انداخته، و پیرامون این شاهکار از دید خود، داد سخن میدهد! اینکه در مقطع سرنوشت ساز فوق، چه سازمانی چه سندی منتشر نموده و چه تحلیلی ارائه کرده است، هیچ ارزش سیاسی ندارد. بلکه این اهمیت سیاسی دارد که یک سازمان سیاسی، دست به چه اقدامات عملی برای جلوگیری از این فاجعه بیسابقه زد؟ جریان حاشیه ای مزبور، تاکنون چندین بار و در فرصتهای مختلف، انتشار این سند را به رخ مردم بیچاره کشیده، تلاش کرده از این طریق، برای وضعیت مضحک کنونی خود آبرو دست و پا کند.

*5- سازمان مجاهدین خلق هنوز تا روزهای خرداد سال 1360، خود را مخالف انحصار طلبی جناح بهشتی- رفسنجانی- خامنه ای معرفی کرده، دست به برخورد مستقیم به خمینی و رژیم اسلامی نمی زد. از این رو، براساس طرح فوق، در مرحله دوم سرکوب قرار داده میشود.

*6- تحت این عنوان در دوره فوق، سازمان معینی وجود نداشت. احتمالاً جناح انشعابی کوچکی از جریان "اکثریت" در سال 1359 یعنی "سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اکثریت (جناح چپ) مد نظر است.

*7- مبتکر اصلی طرح شعار "پاسداران باید به سلاح سنگین مسلح شوند" در سازمان "اکثریت"، جمشید طاهری پور، هم اکنون جزء جناح افراطی جریان "اکثریت" و از مدافعین فعال ائتلاف این دارودسته با سلطنت طلبان است. او حتی اخیراً [در سال 1386] در مقاله ای، آشکارا پذیرش رهبری رضا پهلوی را توصیه کرده بود. این مرتجع تبهکار و جانی و شریک در ریختن خون هزاران نفر از مبارزین، امروزه در سایت 2 خردادی و ضدکمونیست "ایران امروز"، مرتباً به فعالین اپوزیسیون و قربانیان درنده خویی دیروز خود، درس "حقوق بشر، "بردباری"، "دموکراسی" و تمرین تحمل یکدیگر میدهد. او نظیر بقیه مسئولین این دارودسته شبه فاشیستی رنگ عوض کرده، بجز اشارات مبهم و گنگ به برخی "خطاهای سازمان"، هیچ بحث مشخصی پیرامون نوع و نحوه همکاریهای این جریان و خود با رژیم اسلامی به زبان نیاورده است. در حالیکه درست در همین جا، کوهی از حقایق ناگفته نهفته است.

*8- جناح انشعابی از حزب دموکرات کردستان ایران در سال 1359، که در کنگره چهارم این حزب، از موضع حزب توده و تحت رهبری فرد نامبرده در بالا، دست به انشعاب زد.

*9- جبهه ملی، نظیر بنی صدر و همفکران او یعنی "نهضت آزادی"، از مؤسسین اولیه رژیم اسلامی محسوب میشود. اما در این مقطع و بویژه پس از استعفای دولت بازرگان در آبان 1358، از مرکز اصلی قدرت به بیرون پرتاب شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر